header

پايگاه شهيدان ايزدي شيراز

home
list
archive
درباره وبلاگ
لبیک به منادی توحید پروردگارا، ما شنيديم كه دعوتگرى به ايمان فرا میخواند كه: «به پروردگار خود ايمان آوريد»، پس ايمان آورديم. پروردگارا، گناهان ما را بيامرز، و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره نيكان بميران. آل عمران آیه 193 09177093900
سينما
نوجوان
آمار وبلاگ

تعداد بازدیدها :

127501

تعداد نوشته ها :

228

تعداد نظرات :

8

يك عمل نيروزا و ضد افسردگي!

 


گاهي وقتا آدم حس بدي داره هيچ چيزي آرومش نمي كنه ،دنبال يه بهانه است دنبال اينه كه يه كاري بكنه ...،يه كاري كه يه كم سر حال بشه و به قول بچه ها مي خواد يه چيزي بزنه روشن شه اما نميدونه اون چيه...


 

توبه

مخصوصا وقتي گرفتگي روحي باشه مشكل سخت تر ميشه چون راهكارش سخت تر ميشه چون واقعا نميشه تشخيص داد كه اين گرفتگي ناشي از چيست؟

 

گاهي دوست داري گريه كني فرياد بزني و يا كسي رو گير بياري كه عقده دلت رو روش خالي كني و يا حتي كاش كسي بود كه بهت مي گفت مشكلت چيه ؟

 

بعضي ها كارهايي ميكنن كه نه تنها حالشون بهتر نميشه كه بدتر هم ميشه مثلا يك سيگار بر ميدارن و با ژست خاصي كه انگار غم عالم سرشون باريده دود راه ميندازن و در واقع از خودشون انتقام ميگيرين و بعضي ها ابرو در هم ميكشن و دنبال مقصر مي گردند و هر لحظه اخمشون عميق تر ميشه چون يه دو سه نفري رو پيدا كردن و الان توي ذهنشون براش محكمه راه انداختند و به اشد مجازات محكومشون ميكنن كه شايد دلشون خنك بشه.... اما نه انگار اينا هم نشد .

 

دوستي وقتي اين حالت بهش دست ميداد يه گوشه كز مي كرد و ناله هاي جانسوزي مي زد وقتي ازش مي پرسيديم چي شده با صداي خسته و رنجوري ميگفت روحم درد ميكنه نميدونم چكارش كنم .

 

بعضي ها هم يه راه خوب بلدند نه كسي رو مقصر ميدونن و نه روزگار رو لعن و نفرين ميكنن بلكه سعي ميكنن بدونن اين كسالت و كلافگي از كجا شروع شد چه چيز باعثش شده ميگردند و وقتي پيداش كردند دنبال درمانش ميرن.

 

شايد بشه گفت يه دوپينگ روحي ميكنن كه سريعا روشن بشن ميرن پيش كسي كه دوستشون داره با تمام وجود و ازش ميخوان دست نوازشي روي سرشون بكشه مرهم زخمشون رو ميگيرن و آروم ميشن، بعد شارژ ميشن توپ توپ ... حالا تو آسمون ها هستند و ميخان پرواز كنن .

 

توبه، آثار و بركات ارزشمند و فراواني دارد. كسي كه موفّق مي‌شود به حالت نوراني توبه دست يابد، ثمرات بي‌نظيري در زندگي و نيز در سلوك معنوي خويش مشاهده مي‌كند كه بدون توبه امكان تحقّق آن وجود ندارد. پروردگار عالم به كسي‌ كه توبة واقعي كند يا تصميم آن‌ را داشته باشد، سلام مي‌كند و رحمت خويش را شامل حال وي مي‌نمايد

 

 

بله اونا ميرن يه گوشه به خداي خوب و مهربون ميگن كه اشتباه كردند ميگن كه ميدونند اين شرايط رو خودشون رقم زدند و ميگن كه الان چاره اي ندارند و كسي نميدونه بايد چكار كنند ميگن امديم بگيم اشتباه كرديم غلط كرديم متوجه نبوديم الآن كمكمون كن و هنوز حرفاشون تموم نشده و اشكاي گرمشون خشك نشده كه آرامش مثل آمپولي كه آرام به رگ هاشون تزريق بشه وارد خونشون ميشه و راحت ميشن راحت راحت ...

 

دوستي ميگفت من هر وقت يه اشتباهي مي كنم روم نميشه با خدا حرف بزنم اما در نهايت چاره اي ندارم  مثل بچه هايي كه به حرف مادرشون گوش نميدن و يه بلايي سر خودشون ميارن اما باز ناچار به آغوش خود مادر پناه ميبرن منم ميرم پيش خدا و بهش ميگم اين چيزهارو من خراب كردم و ناتوان تر از اونيم كه بتونم درستش كنم ميشه خواهش كمكم كني و قسم ميخورد كه هميشه بلا استثناء جواب گرفته و مي گفت در عجبم چرا مردم ميخان به تنهايي مشكلاتشون رو حل كنند آخه مگه ميشه ؟؟!

 

پس مشخص شد يه چيزي هست به اسم توبه كه بيشتر از هر دوپينگ و سيگار و ... باعث آرامش روح ميشه و نه تنها گناه نداره بلكه ثواب هم دارو و آدم رو تا انسانيت كامل تا خدايي شدن پيش ميبره ميگي نه ببين خود خدا چقدر در مورد توبه صحبت كرده و ببين چقدر كساني كه اهل توبه اند پيش خدا عزيز هستند.

 

  

 

ثمرات توبه

توبه

توبه، آثار و بركات ارزشمند و فراواني دارد. كسي كه موفّق مي‌شود به حالت نوراني توبه دست يابد، ثمرات بي‌نظيري در زندگي و نيز در سلوك معنوي خويش مشاهده مي‌كند كه بدون توبه امكان تحقّق آن وجود ندارد.

 

پروردگار عالم به كسي‌ كه توبة واقعي كند يا تصميم آن‌ را داشته باشد، سلام مي‌كند و رحمت خويش را شامل حال وي مي‌نمايد:

 

«وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلي‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحيم» [1]

 

و چون كسانى كه به آيات ما ايمان مى‏آورند نزد تو آيند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته، كه هر كس از شما به نادانى عمل بدى كند آن‌گاه بعد از آن توبه كند و به اصلاح (كار خود) پردازد، بى‏ترديد خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.

 

خداوند‌ متعال بنده‌اي‌ كه به ‌سوي او باز گردد و پشيمان و سرافكنده باشد را دوست‌ ‌دارد و او را مطهّر مي‌داند؛ يعني‌ بهترينِ‌ درجات‌ را به‌ چنين بنده‌اي عطا مي‌فرمايد:

 

«ان‌ِّ اللهَ‌ يُحب‌ُّ التِّوّابين‌َ وَ يُحب‌ُّ الْمُتَطَهِّرين‌َ» [2] ؛‌خداوند توبه‌ كاران‌ و پاكيزگان‌ را دوست‌ مي‌دارد.

 

نكتة ظريفي‌كه در اين آيه نهفته، اين‌ است كه خداي‌ سبحان، توبه‌كننده را پاك و پاكيزه مي‌كند و آن‌گاه به او محبّت مي‌ورزد و در واقع مي‌توان گفت: كسي‌كه توبه كند، محبوب خداوند تعالي مي‌شود كه اين، مقام بسيار والايي است:  

 

«إِذَا تَابَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ»[3]

 

چون بنده توبة نصوح كند خداوند او را دوست دارد.

 

البته محبّت نمي‌تواند يك طرفه باشد؛ وقتي بنده‌اي محبوب خداي مهربان شد، قطعاً او نيز خداي خويش را دوست مي‌دارد و به او عشق مي‌ورزد و محبّت بين بنده و خدا، دو طرفه مي‌شود و چنانچه بنده، با گناه و نافرماني خداوند، به اين محبّت ضربه نزند، تا آخر عمر بر شدّت آن افزوده خواهد شد. بنده‌اي كه قلبش سرشار از محبّت الهي است، لحظه‌اي نمي‌تواند از ياد خدا غافل شود و قدمي در مسير غير رضاي حق‌تعالي بردارد. چنين بنده‌اي پروردگار خود را طلبيده است و به سمت او حركت كرده و او را يافته است و كسي كه خودِ خداوند را به دست بياورد، هرگز از دست نخواهد داد. در حديث قدسي از خداوند تعالي نقل شده است كه مي‌فرمايد:

 

«أنِّي حَبِيبُ مَنْ أَحَبَّنِي وَ جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِكْرِي وَ صَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِي وَ مُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِي ... مَنْ طَلَبَنِي بِالْحَقِّ وَجَدَنِي‏»[4]

 

من دوست كسى هستم كه مرا دوست بدارد و همنشينم با كسى كه با من همنشينى كند و انس دارم با كسى كه با من مأنوس است. همراهى و مصاحبت دارم با كسى كه با من مصاحبت دارد. انتخاب مي‌كنم كسى را كه مرا انتخاب نمايد... هر كسى حقيقتاً من را بجويد، مرا مى‏يابد.

 

محبّت نمي‌تواند يك طرفه باشد؛ وقتي بنده‌اي محبوب خداي مهربان شد، قطعاً او نيز خداي خويش را دوست مي‌دارد و به او عشق مي‌ورزد و محبّت بين بنده و خدا، دو طرفه مي‌شود و چنانچه بنده، با گناه و نافرماني خداوند، به اين محبّت ضربه نزند، تا آخر عمر بر شدّت آن افزوده خواهد شد. بنده‌اي كه قلبش سرشار از محبّت الهي است، لحظه‌اي نمي‌تواند از ياد خدا غافل شود و قدمي در مسير غير رضاي حق‌تعالي بردارد

 

 

درهاي رحمت الهي در دنيا و آخرت به سوي كسي كه در درگاه الهي سرافكنده، شرمنده و خجالت زده شود و اظهار ندامت كند، گشوده مي‌شود:

 

«الْمُؤْمِنُ إِذَا تَابَ وَ نَدِمَ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الرَّحْمَةِ»[5]

 

مؤمن چون توبه كند و پشيمان شود، خداوند در دنيا و آخرت هزار در از رحمت بر وى بگشايد‏.

 

خداوند سبحان، نسبت به بنده‌اي كه به سوي او بازگردد، رئوف و مهربان است:

 

«وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحيمٌ وَدُودٌ» [6]

 

و از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و آنگاه به او بازگرديد، كه پروردگار من مهربان و دوستدار [تائبان‏] است.

 

بنابراين، تائب توجّه خداي متعال را به سوي خود جلب مي‌كند و معلوم است كسي كه مورد توجّه حق‌‌تعالي واقع شود، به چه مقاماتي دست خواهد يافت؛ نظر عنايت خداوند به‌سوي چنين كسي است و در دنيا و آخرت سربلند خواهد شد.

 

«فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» [7]

 

پس هر كس پس از ستمش توبه كند و كار خود را به صلاح آورد، خداوند بر او توجّه مى‏كند و توبه‏اش را مى‏پذيرد، كه حقّا خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است. 

 

 

 

پي نوشت ها

 

[1]. انعام / 54

 

2. بقره‌ / 222

 

 3 الكافي، ج 2، ص 436

 

4. بحارالانوار، ج 67، ص 26

 

5. جامع ‏الاخبار، ص 87

 

6. هود / 90

 

7. مائده / 39

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(1) نظر

گناه نكردن آسان‌تر از توبه كردن است

 

 


 

 

توبه كردن آسان نيست و حتي از ترك گناه هم سخت‌تر است. ولي بدانيم كه بايد به سوي خداوند برگرديم و توبه كنيم اما توبه را كه حقيقتاً بين ما و گناه فاصله بيندازد و ما را به سوي پروردگار خوش رجعت دهد .

 

 


 

توبه

ماه مبارك رمضان، ماه نزول قرآن و به فرموده اهل بيت عليهم السّلام بهار آن است. اگرچه تلاوت آيات قرآن و حتي نگاه كردن به صفحات قرآن كريم نيز داراي اجر و پاداش الهي است؛ اما تدبّر در آيات قرآن دستور اكيد خود قرآن و سفارش جدي پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار عليهم السّلام است، تا جايي كه فرموده‌اند در تلاوت قرآني كه همراه با تدبر نباشد، خيري نيست.

 

 

 

توبه؛ بازگشت به سوي خداوند

آيه 90 سوره «هود» مي‌فرمايد: «وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ»؛ از پروردگار خود آمرزش بطلبيد و به سوي او باز گرديد كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه كار) است.

 

با نگاهي به آيات قبل و بعد اين آيه شريفه متوجه مي‌شويم كه اين آيه نقل قول حضرت شعيب است كه قوم خود را به آمرزش و توبه دعوت مي‌كند. مسلم است كه اين دعوت خاص قوم اين پيامبر رسمي نيست و تمام انبياء امت خود را به بازگشت به سوي خداوند دعوت كرده‌اند.

 

«توبه» در لغت به معناي «بازگشت و رجوع» است. برخي علما سخت از آن به «الرجوع من الذنب» ياد كرده‌اند يعني توبه بازگشت از گناه است.(1) برخي نيز از «توبه» به بازگشت به سوي خدا« تعبير كرده‌اند.(2)

 

  

 

توبه به سوي خداوند 

اگر توبه را به معناي «رجوع به خدا» بدانيم بايد گفت توبه هميشگي و دائمي است و انسان بايد همواره در حال توبه به سوي خداوند باشد.

 

«توبه» در لغت به معناي «بازگشت و رجوع» است. برخي علما سخت از آن به «الرجوع من الذنب» ياد كرده‌اند يعني توبه بازگشت از گناه است.(1) برخي نيز از «توبه» به بازگشت به سوي خدا« تعبير كرده‌اند

از رسول مكرم اسلام(ص) نقل است كه فرمودند: «اي مردم، پيش خداي خود، توبه كنيد، زيرا من روزي صدبار توبه مي‌كنم!»(3) توبه در اين معنا همان «انابه» است؛ زيرا معناي «انابه» نيز «بازگشت به سوي خداست». قرآن كريم درباره حضرت ابراهيم(ع) مي‌گويد: «اين كه ابراهيم لحليم؛ آواه منيب»(4) كه مينب در اين آيه شريفه، معناي انابه كننده و كسي است كه بسيار به سوي خداوند بازگشت مي‌كند و دائماً در حال رجوع به سوي خداست.

 

اما توبه در مرحله پايين‌تر به معناي «بازگشت از گناه» است كه البته منافاتي با معناي قبلي ندارد زيرا توبه كننده در حقيقت از گناه و عصيان خويش به سوي حضرت حق رجوع مي‌كند. ولي بايد بدانيم توبه شرايطي دارد كه مهم‌ترين آن «پشيماني از گناه است.» مرحوم شهيد استاد مطهري در اين باره مي‌نويسد: «برخي ميان صيغه توبه و خود توبه اشتباه مي‌كنند. توبه يعني پشيماني شديد از گناه، تصميم اكيد بر تكرار نكردن گناه و بازگشت به سوي حقيقت. اين، يك لفظ بيانگر دارد كه مي‌گوييم: «استغفرا..... ربي و اتوب اليه» ولي خود اين كه توبه نيست...»(5)

 

لذاست كه قرآن كريم خداوند را «نواب» به معناي بسيار توبه پذير معرفي مي‌كند. در حديثي قدسي آمده است كه حضرت حق - جل و علا - خطاب به داوود پيامبر(ع) فرمود: «يا داوود تشر المذنبين ابن اقبل التوبه.»(6) يعني اي داود گنه‌كاران را بشارت بده كه من توبه را قبول كرده و مي‌پذيرم

 

 

توبه دو سو دارد؛ يك سو بنده گنه‌كار است كه از گناه خويش به سوي حضرت حق توبه و رجوع مي‌نمايد و طرف ديگر خداوند است كه با نظر رحمتش به سوي بنده رجوع كرده و او را مي‌پذيرد. لذاست كه قرآن كريم خداوند را «نواب» به معناي بسيار توبه پذير معرفي مي‌كند. در حديثي قدسي آمده است كه حضرت حق - جل و علا - خطاب به داوود پيامبر(ع) فرمود: «يا داوود تشر المذنبين ابن اقبل التوبه.»(6) يعني اي داود گنه‌كاران را بشارت بده كه من توبه را قبول كرده و مي‌پذيرم.

توبه كردن آسان نيست و حتي از ترك گناه هم سخت‌تر است. ولي بدانيم كه بايد به سوي خداوند برگرديم و توبه كنيم اما توبه را كه حقيقتاً بين ما و گناه فاصله بيندازد و ما را به سوي پروردگار خوش رجعت دهد

 

 

بايد بدانيم كه اگر توبه درست و با شرايط كامل انجام شود و واقعاً توبه كار، هيجان و نادم باشد و قصه بر ترك هميشگي گناه خويش كرده باشد، پس از توبه مانند كسي است كه گناهي مرتكب نشده است. روايت مشهوري است كه: «اتائب من اذنب فمن لاذنب كه: توبه كننده از گناه مانند كسي است كه گناهي مرتكب نشده است.»(7) قرآن كريم هم در آيه 70 سوره فرقان صراحتاً اعلام مي‌كند كه اگر كسي توبه كند و ايمان آورد و عمل نيكو انجام دهد، حضرت حق تمام گناهانش را به حسنات تبديل مي‌كند! اما همه اين‌ها در صورتي كه «توبه» حقيقي باشد و شرايطش رعايت شده باشد كه قطعاً كار سختي است و با گفتن چند ذكر و خواندن چند صفحه دعا و حتي ريختن چند قطره اشك، حاصل نمي‌شود. بايد باور كنيم كه توبه كردن كار آساني نيست و ترك هميشگي گناه و رجوع هميشگي از گناه به سوي خدا، كار آساني نيست. تا جايي كه در روايات فرموده‌اند: «ترك الخطئية اسير من طلب التوبه: ترك گناه آسان‌تر از توبه كردن است.»(8)

 

اين روايت نشان مي‌دهد توبه كردن آسان نيست و حتي از ترك گناه هم سخت‌تر است. ولي بدانيم كه بايد به سوي خداوند برگرديم و توبه كنيم اما توبه را كه حقيقتاً بين ما و گناه فاصله بيندازد و ما را به سوي پروردگار خوش رجعت دهد.

 

  

 

پي‌نوشت‌ها:

 

1- لسان العرب ، ج 1 ، ص 233

 

2- مجمع البحرين، ج 2، ص 14

 

3- ترجمه مجمع‌البيان، ج 17، ص 129

 

4- سوره مباركه هود ، آيه 75

 

5- مجموعه آثار شهيد مطهري، ج 13، ص 362

 

6- الكافي، ج 2، ص 314

 

7- الكافي ، ج 2، ص 435 ،يا همان، ص 435

 

8- الكافي، ج 2، ص 451 ، يا همان، ص451

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(1) نظر

ابزارهاي شيطان در جنگ نرم

 

 


ابزار شيطان به قدري گسترده است كه از سوژه‌هاي مذهبي هم نمي‌گذرد و از مذهب عليه مذهب خرج مي‌كند همانطور كه خود شيطان براي گمراه كردن آدم و حوا قسم ياد مي‌كند كه من از ناصحين هستم . 

 

 

 


جنگ نرم

بالا بردن انديشه ديني، تقويت ايمان و باورهاي ديني و زدودن حب دنيا مهم‌ترين راه‌هاي مقابله با جنگ نرم شيطان و پيروانش است.

 

 

 

 

 

مفهوم جنگ نرم

هر چند كه اصطلاح "جنگ نرم" جديد است اما سابقه محتوايي آن به خلقت اوليه آدم برمي گردد و تا آدمي بر دنيا است اين مسأله ادامه دارد.

 

 

 

شيطان در جنگ نرم در پي بركندن لباس تقوا از آدمي است

از حضرت آدم ابوالبشر تلاش بيگانه و دشمني به نام «ابليس» وجود دارد كه قرآن از آن پرده برداري كرده و در آيات مختلف نسبت به حيله‌هاي او هشدار مي‌دهد و به بني آدم در بيان داستان حيله شيطان نسبت به آدم خطاب مي‌كند: يا بَني آدَمَ لايفتِننّكُمُ الشيطان كَماخرَجَ اَبَوَيكُم مِنَ الجَنةِ... اي فرزندان آدم، زنهار تا شيطان شما را مفتون نكند، آنگونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند. در ادامه همين آيه قرآن مي‌فرمايد... ينزعُ عَنهُمَا لِباسَهُمَا... يعني شيطان مي‌خواهد لباس انسان را در آورد و آدمي را از تقوا عريان كند اينجا لباس نمادي از ايمان و تقواست.

 

تمام آيات قرآن به شيطان و قبيله‌اش اشاره كرده است و حتي از يك حقيقت ديگري پرده بر مي‌دارد و در آيه 112 سوره انعام مي‌فرمايد: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ...» ما براي هر پيغمبري دشمني را از شياطين انس و جن قرار داديم. اينجا شخص پيغمبر مطرح نيست بلكه هر دين و تبليغي كه هر پيامبري مي‌آورد مورد اين هجمه شيطاني است و هر حلقومي كه نداي حق طلبي سر مي‌دهد قرآن مي‌فرمايد كنار آن دشمنش هم هست و مي‌خواهد آن لباس معنوي كه بر بدن انسان شايسته قامت وجود انساني است را بركند.

 

يكي ديگر از ابزار جنگ نرم شيطان، تزيين و تبليغ است؛ وقتي خدا مي‌فرمايد با صوت و حرف‌هايت جذب بكن يعني صوت نماد تبليغ است و با حرف‌هايت آن‌ها را بخوان

 

 

 

ابزار شيطان در جنگ نرم

قرآن به ابزار، سربازان، جهت‌هاي شيطان هم اشاره دارد و در آيه 17 سوره اعراف از قول شيطان آمده است: «ثُمَّ لآتِينَّهُم مِّن بَينِ أَيدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ ... » ؛ انسان از هيچ جهتي مصونيت ندارد و يك دعواي همه جانبه و بدون مرز است و انسان در معرض اين ميدان گسترده درگيري است.

 

شيطان در اعتراض به خداوند مي‌گويد كه همه فرزندان آدم مگر تعداد اندكي را (مخلصين) گمراه مي‌كنم و خدا هم مي‌گويد تو هم برو هر مقدار كه مي‌تواني با هر ابزاري اين كار را بكن اما بدان من، تو را و پيروانت را فرداي قيامت به جهنم مي‌اندازم؛ و سخن خدا اين است كه من تو و ابزار و راه‌هايت را به بشر معرفي مي‌كنم.

 

ابزار شيطان به قدري گسترده است كه از سوژه‌هاي مذهبي هم نمي‌گذرد و از مذهب عليه مذهب خرج مي‌كند همانطور كه خود شيطان براي گمراه كردن آدم و حوا قسم ياد مي‌كند كه من از ناصحين هستم و«َقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ» (اعراف 21).

 

يكي ديگر از ابزار جنگ نرم شيطان، تزيين و تبليغ است؛ وقتي خدا مي‌فرمايد با صوت و حرف‌هايت جذب بكن يعني صوت نماد تبليغ است و با حرف‌هايت آن‌ها را بخوان.

 

شيطان

يك نمونه از تزيينات شيطاني، مسجد "ضرار" است اين مسجد را كمينگاهي عليه خدا و پيامبر قرار دادند كه قرآن در آيه 107 سوره توبه بدان اشاره كرده است و آن مسجد را مايه زيان و كفر و پراكندگي ميان مؤمنان مي‌خواند و مي‌فرمايد: اين مسجد كمينگاهي است براي كسي كه قبلا با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود و سخت سوگند ياد مي‌كنند كه جز نيكي قصدي نداشتيم و[لي] خدا گواهي مي‌دهد كه آنان قطعا دروغگو هستند.

 

 

 

ماجراي مسجد ضرار

مفسرين نقل كرده اند كه بنى عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته، به نزد رسول خدا (ص) فرستادند تا تشريف آورده، در آن نماز بگزارد، رسول خدا (ص) آن مسجد را افتتاح فرمود، جماعتى از منافقين از بنى غنم بن عوف برايشان حسد برده، با خود گفتند: ما نيز مسجدى مى سازيم و در آن نماز مى گزاريم، و ديگر به جماعت محمد (ص) حاضر نمى شويم.

 

پس از آنكه از كار آن فارغ شدند نزد رسول خدا (ص) آمده، در حالى كه آن جناب آماده سفر به تبوك مى شد، به عرضش رساندند: يا رسول اللَّه! ما براى افراد مريض و كسانى كه كارشان زياد است و نمى توانند راه دورى طى نموده تا مسجد شما بيايند، و نيز براى شبهاى بارانى و شبهاى زمستان مسجدى ساخته ايم و ميل داريم بدانجا تشريف آورده، در آن نماز بگزارى، و براى ما به بركت دعا فرمايى. حضرت فرمود: من الان سر راه سفرم، اگر ان شاء اللَّه برگشتم به محله شما مى آيم و در مسجد شما نماز مى گزارم، ولى وقتى از سفر تبوك برگشت اين آيات نازل شد، و وضع آن مسجد را روشن نمود.

 

رسول خدا (ص) عاصم بن عوف عجلانى و مالك بن دخشم را كه از قبيله بنى عمرو بن عوف بود فرستاد و به ايشان فرمود: به اين مسجدى كه مردمى ظالم آنجا را ساخته اند برويد، و خرابش نموده آن را آتش بزنيد. و در روايت ديگرى آمده كه عمار ياسر و وحشى را فرستاد و آن دو آن مسجد را آتش زدند، و دستور داد تا جاى آن را خاكروبه دان نموده، كثافات محل را در آنجا بريزند. علامه ي طباطبايي (ره): و در روايت قمى آمده كه: آن جناب مالك بن دخشم خزاعى، و عامر بن عدى از قبيله بنى عمرو بن عوف را فرستاد، و مالك بدانجا شده به عامر گفت: صبر كن تا من از منزل آتشى بياورم، پس به درون خانه خويش شده آتشى بياورد و به سقف مسجد كه از شاخ و برگ خرما پوشيده بود افكند، همچنين سوختنى هاى داخل مسجد را آتش بزد و مردم آن مسجد متفرق شدند، و زيد بن حارثه هم چنان نشست تا مسجد به كلى بسوخت، آن گاه دستور داد تا چهار ديوارش را خراب كردند.

 

 

 

راهكارهاي مقابله با جنگ نرم

يكي از مهم‌ترين مسائل براي مصونيت انسان در برابر اين هجمه ها، بالا بردن سطح معلومات ديني است و بارها قرآن مي‌فرمايد" الذين لايعلمون " و آن‌هايي كه نمي‌دانند فريب مي‌خورند. جهل و ناآگاهي مايه‌اي براي فريب انسان‌ها است .

 

بالا بردن دانش ديني و تقويت ايمان در مقابل اين جنگ نرم بسيار مؤثر است چراكه قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَي الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَي رَبِّهِمْ يتَوَكَّلُونَ »(نحل 99) ؛ شيطان را بر كساني كه ايمان آورده و بر خدا توكل مي‌كنند تسلطي نيست. و در ادامه مي‌فرمايد: «انَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَي الَّذِينَ يتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ» ؛ تسلط شيطان (اعم از شياطين جن و انس) تنها بر كساني است كه ولايت او را پذيرفتند... پس انسان است كه اگر سطح آگاهي ديني خود را بالاببرد و باور و ايمان خود را تقويت كند در برابر تزوير، تزيين، تلبيس، اغواگري و ...كه از ابزارهاي جنگ نرم شيطان است مصون مي‌مانند.

 

نكته بسيار مهمي كه قرآن از آن به عنوان مركز خطر در حوزه جنگ نرم شيطان ياد مي‌كند "حب دنيا" است. كساني كه حتي اطلاعات ديني و باور ايماني بالا داشته باشند اما اگر مشكلي به عنوان حب دنيا و نفس داشته باشند آن باور قلبي ديگر نمي‌تواند به تنهايي او را مصون بدارد.

 

خبر آن مرد را به رايشان بخوان كه آيات خويش را به او عطا كرده بوديم و او از آن علم عاري گشت و شيطان در پي‌اش افتاد و در زمره گمراهان در آمد. و اگر مي‌خواستيم قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مي‌برديم اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواي نفس خود پيروي كرد...

 

نكته بسيار مهمي كه قرآن از آن به عنوان مركز خطر در حوزه جنگ نرم شيطان ياد مي‌كند "حب دنيا" است. كساني كه حتي اطلاعات ديني و باور ايماني بالا داشته باشند اما اگر مشكلي به عنوان حب دنيا و نفس داشته باشند آن باور قلبي ديگر نمي‌تواند به تنهايي او را مصون بدارد
انسان دنياطلب نه تنها در جنگ نرم شكست مي‌خورد بلكه خود متولي جنگ نرم مي‌شود امروز اگر بخواهيم در جنگ نرم خود و نسلمان را بيمه كنيم، بايد اطلاعات ديني خود را از خرافات پيراسته و انديشه ديني خود را عميق كنيم؛ تا ايمان قلبي نباشد انسان از جنگ نرم مصون نيست چون جنگ نرم اغواگر و وسوسه گر است و تزيين در آن است و مطابق ميل منفي نفس انساني است چون انسان داراي غرايز گوناگون است كه از اين طريق وارد مي‌شود.

 

نكته سوم اينكه ما بايد ريشه دنياطلبي را از درون بركنيم چون اگر اين مسئله در كام انسان شيرين بيفتد ديگر اين انسان نه تنها در جنگ نرم شكست مي‌خورد بلكه خود متولي جنگ نرم مي‌شود چنانكه آيه 113 سوره انعام خود بهترين نمونه‌اي است كه در اين باب مي‌توان بدان اشاره كرد.

 

خداوند در اين آيه مي‌فرمايد: «وَلِتَصْغَي إِلَيهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لاَ يؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ...» ؛ وقتي انسان سر خود را مي‌گرداند كه چيزي را گوش دهد مي‌گويند "اصغاء" كه بالاتر از "استماع "و گوش دادن است. به اين وسوسه‌هاي جنگ نرم چه كساني گوش مي‌دهند؟ دل كساني به اين سمت منحرف مي‌شود كه ايمان به آخرت ندارند. شايد برخي از حيث انديشه‌اي به آخرت معترف باشند اما باور عملي به آخرت ندارند و اين آدم ديگر بيمه نيست و اگر از لحاظ اطلاعات ديني و قرآني هم بالا باشد اما چون مشكلي از اين دست داشته باشد حتما او در اين جنگ نرم شكست مي‌خورد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(0) نظر

درآمد مهم نيست،‌فقط ازدواج كنيد!

در اين كتاب تاكيد مستقيمي بر تعداد فرزندان نشده،اما تشويق بر فرزندآوري به وضوح وجود دارد.

سياست‌هاي دولت در افزايش فرزند با عدم وجود فصلي كه به بهداشت جنسي و راههاي مقابله با بارداري پرداخته باشد در اين كتاب ديده مي‌شود.

كتاب

"روان‌شناسي ازدواج و شكوه همسري" ، كتابي است كه به سفارش مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري منتشر شده است و مسئولان اين مركز مي گويند كه قرار است به زودي جايگزين درس"جمعيت و تنظيم خانواده" شود و در دانشگاه‌ها تدريس شود. مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري اعلام كرده است وجود برخي نقايص در سرفصل‌هاي درس تنظيم خانواده عامل جايگزيني آن با كتاب شكوه همسري است اما بررسي كتاب" روان شناسي ازدواج و شكوه همسري" نشان مي دهد كه اين كتاب نيز بي‌نقص نيست. اين كتاب در واقع به نوعي تبليغ ازدواج نيمه مستقل است و در اين كتاب بدون توجه به وظايف دولت در قبال ازدواج جوانان و واگذاري مسئوليت ازدواج جوانان بر گردن پدر و مادرها، از دانشجويان خواسته شده كه اگر زوج مورد نظر خود را يافتند، نگران مسائل اقتصادي نباشند و ازدواج كنند. همچنين در اين كتاب هيچ نشاني از بهداشت جنسي و راههاي جلوگيري از بارداري وجود ندارد و نويسنده (غلامعلي افروز) به اين مساله توجه نكرده است كه جواناني كه به صورت نيمه مستقل ازدواج مي كنند بايد راه‌هاي جلوگيري از بارداري را بدانند زيرا درغير اين صورت پدر و مادرهاي اين جوانان مجبور هستند بار نوه هاي خود را هم به دوش بكشند!

 مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري چندي پيش اعلام كرد كه كتابي به نام "روان شناسي ازدواج و شكوه همسري" قرار است به جاي كتاب جمعيت و تنظيم خانواده در دانشگاه‌هاي كشور تدريس شود اما بعد از اعلام اين مطلب از سوي مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري‏‌، واكنش‌هاي گوناگوني نسبت به تغيير اين واحد درسي مطرح شد.

وقتي زهرا سجادي‏‌، معاون آموزش و پژوهش مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري گفت كه كنترل جمعيت و راه‌هاي پيشگيري از بارداري ديگر به دانشجويان آموزش داده نمي‌شود و از ترم بهمن كتاب "روان شناسي و شكوه همسر داري" در دانشگاه‌هاي كشور تدريس مي‌شود، سعيد قديمي‏، مدير كل امور آموزشي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري حذف درس تنظيم خانواده از دروس دانشگاه را تكذيب كرد و گفت:‌ وزارت علوم در حال حاضر بازنگري بيش از 260 هزار سرفصل را در دستور كار دارد و سرفصل‌هايي كه بيش از پنج بار بازنگري نشده باشند را بازنگري مي‌كند و ممكن است يكي از سر فصل‌هايي كه در جريان بازنگري قرار گيرد درس تنظيم خانواده باشد اما به هيچ عنوان بحث حذف تنظيم خانوده مطرح نيست و كتاب «روان شناسي ازدواج و شكوه همسري» نيز تا كنون براي بررسي و تصويب به شوراي برنامه‌ريزي پيشنهاد نشده و ارائه آن در دانشگاه‌ها در دستور كار نيست اما باز هم معاون آموزش و پژوهش مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري بر جايگزيني اين كتاب تاكيد و اعلام كرد پيگيري‌هاي لازم براي جايگزيني اين كتاب انجام‌شده و به طور قطع اين كتاب در دانشگاه‌ها جايگزين "تنظيم خانواده" مي‌شود.

زهره لاجوردي، مدير آموزش مركز امور زنان و خانواده در رابطه با علت جايگزيني "روان شناسي و شكوه همسري" به جاي "جمعيت و تنظيم خانواده" گفته است: وجود برخي نقايص در سرفصل‌هاي درس تنظيم خانواده عامل جايگزيني آن با كتاب شكوه همسري است و هدف مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري، آموزش راه‌هاي حفظ ازدواج جوانان است و شعار «فرزند كمتر، زندگي بهتر» مورد تاييد ما نيست و در اين كتاب هم بحث تعداد فرزندان مطرح نمي‌شود بلكه اصل روابط دوستانه بين زن و شوهر است.

عليرضا مصداقي‌نيا، معاون بهداشت وزارت بهداشت و درمان نيز نسبت به حذف درس "جمعيت و تنظيم خانواده" در دانشگاه‌ها سكوت نكرد و گفت: حذف اين درس مخل سلامت خانواده‌ها است. او وجود اين واحد درسي را نه تنها در كاهش ابعاد خانواده كه در بهبود وضعيت سلامت مادر و خانواده، مفيد دانست بلكه اعلام كرد:‌ وزارت بهداشت با هر تصميمي كه مخل اين ديد باشد، مخالف است. معاون بهداشت وزارت بهداشت و درمان توضيح داد: ممكن است گفته شود كه آنچه به عنوان "تنظيم خانواده" در دانشگاه‌ها تدريس مي‌شود جامعه را به هدف مورد نظر نمي‌رساند كه در آن صورت بايد در چگونگي اجرا و آموزش آن تجديدنظر شود، نه اين كه آن را حذف كرد.

نويسنده كتاب در مقدمه خود بر كتاب «روانشناسي ازدواج و شكوه همسري»‏، اعلام كرده است كه در اين كتاب سعي شده است براي جوانان داوطلب ازدواج، به ويژه دانشجويان هوشمند و متعهد، خانواده‌هاي فهيم و بصير، مباني روان‌شناختي زوجيت به زبان ساده و در عين حال مستدل، مورد بحث قرار گيرد

حتي مجلس شوراي اسلامي هم نسبت به حذف درس"جمعيت و تنظيم خانواده " ساكت نماند و اعلام كرد كه حذف اين درس خلاف قانون است و نياز به ارائه لايحه به مجلس دارد.

كتاب "روان‌شناسي ازدواج و شكوه همسري" چه مي‌گويد؟

با وجود تمام اين سر و صداها و اعتراضات، كتاب «روان‌شناسي ازدواج و شكوه همسري» نوشته غلامعلي افروز‏‌استاد ممتاز دانشگاه تهران توسط انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسيده است. اين كتاب در 230 صفحه منتشر شده و سه‌هزار نسخه تيراژ دارد و قرار است به قيمت 4500 تومان فروخته شود.

«نگاهي به فلسفه»‏‌، «‏‌هدف اصلي ازدواج و غايت زوجيت‏‌هنگام ازدواج»‏‌، «مباني روان‌شناختي‏‌اصول و معيارهاي هم‌ساني و كفويت در زوجيت»‏‌، «مساله عشق و دلباختگي در انتخاب همسر»‏‌، «ويژگي‌هاي شخصيتي و مهارت‌هاي رفتاري مورد انتظار از داوطلبان ازدواج و همسران آرامشگر»‏‌، «دخترخانم‌ها و حق تقدم در انتخاب همسر مطلوب»، «ازدواج در گستره پيوندهاي خويشاوندي»، «رسالت فرهيختگان رابط در فرايند آشنايي اوليه داوطلبان ازدواج»،«رابطه همسران آرامشگر، پرشكوه‌ترين رابطه در گستره حيات»، «همسران آرامشگر و انديشه فرزند‌آوري و فرزند پروري»، ‏‌ده فصل اين كتاب را تشكيل مي‌دهد.

مقدمه‌اي در ابتداي اين كتاب توسط مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري، نوشته شده است و در اين مقدمه به صراحت اعلام شده است كه كاستي‌ها و محدوديت‌هاي درس جمعيت و تنظيم خانواده و ارزيابي‌هاي حاصل از چگونگي نگرش دانشجويان به محتواي اين درس، مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري را به فكر واداشت كه به استناد مصوبه سيصد و بيست و ششمين جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مبني بر تدريس دو واحد درسي اختياري با موضوع دانش خانواده به تدوين و تاليف كتابي جامع و غني با عنوان روانشناسي ازدواج و شكوه همسري بپردازد. همچنين در اين مقدمه آمده است كه "اين كتاب با رويكرد علمي - فرهنگي و اجتماعي ، ضمن تاكيد بر آموزش‌هاي مهارت‌هاي ازدواج، سعي در انتقال مفاهيم اخلاقي در قالب دو واحد درسي كرده است".

"و همچنين غلامعلي افروز در پايان مقدمه كتاب از «انديشه والا و نگرش ارزشمند و همت ستودني خواهران مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري به ويژه سركار خانم مريم مجتهد زاده ، رئيس اين مركز، به خاطر فراهم شدن فرصت تهيه و آماده‌سازي اين كتاب به عنوان يك منبع درسي و آموزشي براي همه دانشجويان ايران اسلامي صميميانه سپاسگزاري كرده است».

بررسي اين دو مقدمه نشان از آن دارد كه اين كتاب بدون هماهنگي وزارت علوم به عنوان يك منبع درسي منتشر شده و گويا مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري فراموش كرده است كه اين مركز تنها در مقام مشورت قرار دارد و فقط حق دارد كه پيشنهاد جايگزيني اين درس را به جاي جمعيت و تنظيم خانواده مطرح كند نه اينكه كتاب را منتشر و بعد به وزارت علوم اعلام كند كه مركز امور زنان و خانواده كتابي منتشر كرده است و مي‌خواهد كه اين كتاب جايگزين درس جمعيت و تنظيم خانواده شود.

فراهم نبودن شرايط اقتصادي نبايد باعث تاخير در ازدواج شود

اما توجه به اين نكته ضروري است كه چرا مركز امور زنان و خانواده چنين كتابي را منتشر كرده و خواهان جايگزيني اين كتاب به جاي "جمعيت و تنظيم خانواده" شده است؟ رويكرد كتاب چيست و چه چيزي را دنبال مي كند و قرار است به دانشجويان چه چيزي آموزش داده شود كه از بهداشت باروري و تنظيم خانواده با اهميت‌تر است؟

رواج دادن طرح ازدواج نيمه مستقل يعني، دختران و پسرانى كه در سن ازدواج هستند، پس از جارى شدن خطبه عقد تا زمانى كه از نظر اقتصادى به وضعيت مطلوبى نرسيده‌اند در خانه پدرى خود مي‌مانند و پس از آن كه با كمك خانواده‌ها و تلاش خودشان توانستند به حداقل‌هاى يك زندگى مشترك دست يابند، زندگى‌شان را آغاز مي كنند

با بررسي كتاب "روان‌شناسي ازدواج و شكوه همسري" مي‌توان اين گونه نتيجه‌گيري كرد كه دغدغه اصلي مطرح شده در اين كتاب بحث "ازدواج جوانان" است. با توجه به اينكه در حال حاضر بالا رفتن سن ازدواج و عدم تمايل جوانان به ازدواج به يكي از معضلات مسئولان تبديل شده و دولت تلاش مي كند با انواع تبليغات گوناگون جوانان را به ازدواج ترغيب كند، اين چنين به نظر مي‌رسد كه مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري نيز با انتشار اين كتاب قصد در ترغيب دانشجويان به ازدواج دارد .

در مقدمه اين كتاب آمده است:"‏‌هرگونه تعويق عمدي و تاخير ناصواب در زوجيت به هنگام جوانان لايق مي‌تواند عواقب ناخوشايندي را به همراه داشته باشد. متاسفانه در جامعه امروز ما، علت اصلي تعويق و تاخير در زوجيت به هنگام جوانان بيش از آن كه بعد اقتصادي داشته باشد،ريشه در باورهاي فرهنگي دارد، به سخن ديگر اصلي‌ترين مانع زوجيت مطلوب و به هنگام جوانان را مي‌توان در نظام باورها، بازخوردهاي خانواده‌ها و مسئولان جامعه به ويژه دست‌اندركاران و كارگزاران فرهنگي نظام نسبت به اين مهم جست‌و‌جو كرد".

افروز در ادامه آورده است:"براي زوجيت دو جوان سالم، صالح، پويا و با كفايت، متعهد و مسئوليت‌پذير به رغم كمي بضاعت آن‌ها در امكانات مادي، از هيچ كوششي نبايد فرو گذار بودبنابراين بديهي است كه اصل زوجيت را نبايد با تشكيل خانواده زودهنگام و بلافاصله زندگي مشترك به صورت مستقل و مجزا كه متضمن تعهدات مالي است مترادف دانست".

افروز در مقدمه كتاب خود، دانشجويان را ترغيب به ازدواج مي‌كند و مشكلات اقتصادي را به عنوان مانعي بر سر راه ازدواج نمي‌داند.

در فصل اول اين كتاب نيز آمده است: "هنگاهي كه بحث زوجيت جوانان به عنوان يك نياز فطري و رواني- اجتماعي مطرح مي‌شود، منظور اصلي لزوما تشكيل فوري خانواده مستقل و زندگي مشترك جداگانه و مشترك نيست...براي مثال دو جوان باكفايت مي‌توانند با مطالعه و دقت فراوان به زوجيت يكديگر درآيند و آرامشگر وجود هم شوند، در حالي كه هنوز از نظر اقتصادي آمادگي لازم را براي تشكيل خانواده مستقل و مجزا و اداره و ادامه زندگي مشترك زير يك سقف را به صورت خودكفا ندارند. در اين شرايط ضمن آن كه نبايد عقد زوجيت ايشان، صرفا به دليل كمبود امكانات اقتصادي به تعويق افتد ، شايسته است چنانچه براي خانواده‌ها مقدور و ميسر است، به تنهايي يا به طور مشترك ايشان را در حد تحصيلات زندگي زوج جوان را فراهم كرده و در حمايت و پشتيباني مستمر ايشان در حد ضرورت و تا نيل به خوكفايي مقبول بذل محبت كنند يا اين كه با مشورت و هماهنگي لازم، ترتيبي اتخاذ كنند به راحتي و سهولت و بدون تكلف و تكليف چنداني با تعهد احساس مسئوليت‌پذيري با خانواده‌هاي ذي‌ربط معاشرت كرده و ارتباط مستمر و نسبتا محدودي با هم داشته باشند. در هر حال اگر بعد از عقد زوجيت بين دو جوان واجد شرايط كفويت، امكان فوري و بلافاصله زندگي مشترك در منزل مستقلي مقدور نباشد، در نظر گرفتن فرصت زمان معقول ،هر چند اين كه بعضا 2 تا 3 سال نيز لازم باشد، امري است كاملا طبيعي و موجه و مقبول . بديهي است زوج جوان نيز تا آغاز زندگي مشترك به طور رسمي زير سقف واحد و اطمينان از احراز قابليت هاي پدري و مادري، در انديشه فرزند‌آوري نخواهند بود. بنابراين در چنين شرايطي طرح مسائلي از قبيل اين كه دختر نبايد بيش از چند ماه بعد از عقد در منزل پدري بماند و بر محور همين باور و تفكر، تحميل اجباري تعهدات دشوار و غير عقلاني بر پسر مبني بر تدارك امكانات لازم براي شروع زندگي مشترك در خانه مجزا، نمي‌تواند امري مقبول، اخلاقي و منطقي باشد. اين كار با فلسفه ازدواج كه همانا رسيدن به آرامش و چشيدن احساس دل آرامي است، مي‌تواند منافات داشته باشد بايد بياموزيم كه در برخي شرايط مانعي ندارد كه بعد از عقد زوجيت دو سه سالي (كمي بيشتر يا كمتر) دختر اغلب در منزل پدر باشد و پسر نيز بتواند به سادگي در رفت و آمد باشد ، و گاه نيز هر دو نفر(زوج شرعي و قانوني) در خانواده پسر يا دختر باشند".

آنگونه كه به نظر مي‌رسد، افروز در اين كتاب در واقع به نوعي طرح «ازدواج نيمه مستقل» را كه در سال 1387 توسط سازمان ملي جوانان مطرح شده بود، تبليغ مي‌كند.

يكي از عمده‌ترين انتقاداتي كه به ازدواج‌هاي نيمه مستقل وارد مي‌شد ،اين بود كه نمي‌توان دو نفر را كه براي طولاني مدت هر يك در خانه پدري‌شان زندگي مي‌كنند، زن و شوهر محسوب كرد، اگر دوران عقد بيش از زمان لازم براي مراسم عروسي، طولاني شود، موجب بي‌حرمتي به زوجين و شأن خانواده‌ها مي‌شود

كتاب در واقع ترويج ازدواج نيمه مستقل است

بر اساس طرح ازدواج نيمه مستقل، دختران و پسرانى كه در سن ازدواج هستند، پس از جارى شدن خطبه عقد تا زمانى كه از نظر اقتصادى به وضعيت مطلوبى نرسيده‌اند در خانه پدرى خود مي‌مانند و پس از آن كه با كمك خانواده‌ها و تلاش خودشان توانستند به حداقل‌هاى يك زندگى مشترك دست يابند، زندگى‌شان را آغاز مي كنند. اين طرح توسط سازمان ملي جوانان مطرح شد اما با موفقيت روبرو نشد. پرويز كرمي، معاون برنامه‌ريزي و نظارت بر امور فرهنگي و آموزشي جوانان چندي پيش به ايلنا گفت: طرح ازدواج نيمه مستقل با موفقيت روبرو نشد، متاسفانه رسانه‌ها به دليل عدم شناخت، تبليغات لازم در زمينه ازدواج نيمه مستقل انجام نداند.

حال به نظر مي‌رسد، اين بار مركز امور زنان و خانواده رياست‌جمهوري به دنبال ان است كه بار ديگر ازدواج‌هاي نيمه مستقل را در جامعه تبليغ كند و در واقع قصد دارد دانشجويان را جمعيت هدف تبليغات خود قرار دهد و با جايگزيني كتاب روان شناسي ازدواج و شكوه همسري به جاي جمعيت و تنظيم خانواده، جوانان دانشجو را ترغيب به ازدواج كند.

زماني كه مساله ازدواج‌هاي نيمه مستقل در جامعه مطرح شد، انتقادات زيادي نسبت به اين طرح به وجود آمد كه همان انتقادات به خاطر مشابهت ديدگاه كتاب "روان‌شناسي ازدواج و شكوه همسري" به ازدواج نيمه‌مستقل مي‌تواند به اين كتاب هم وارد باشد.

منتقدان معتقدند ازدواج نيمه‌مستقل از هم گسيختگي رابطه جوانان را به دنبال دارد

يكي از عمده‌ترين انتقاداتي كه به ازدواج‌هاي نيمه مستقل وارد مي‌شد ،اين بود كه نمي‌توان دو نفر را كه براي طولاني مدت هر يك در خانه پدري‌شان زندگي مي‌كنند، زن و شوهر محسوب كرد، اگر دوران عقد بيش از زمان لازم براي مراسم عروسي، طولاني شود، موجب بي‌حرمتي به زوجين و شأن خانواده‌ها مي‌شود. اگر دوران عقد به درازا بكشد، ديگر از آن قالب مورد تأييد خارج مي‌شود. علاوه بر اين ، به خاطر حضور ديگران و سايه انداختن برنامه‌هاي آنها بر رابطه دو شخصي كه در يك خانه زندگي نمي‌كنند و مديريت خانه را خود بر عهده ندارند، اين وضعيت را ديگر به معناي واقعي كلمه نمي‌توان زندگي مشترك ناميد. مسئله بسيار بااهميت‌تر اين است كه تلاش مشترك براي ساختن زندگي از خود زندگي آغاز مي‌شود. اگر شخص همچنان نان‌خور خانواده پدر باشد، اصلاً در گفتن اين كه اين رابطه ازدواج هست يا نه، بايد ترديد كرد.

عده‌اي از كارشناسان هم مي‌گفتند تجربه در كلينيك‌هاي مشاوره نشان داده است، هر وقت طول دوره عقد زياد شده، برخوردها و مشكلات زوجين نيز افزايش يافته است. اگر كسي اين توانايي را در خود نمي بيند كه در يك دوره زماني مشخص، ملزومات اوليه زندگي مشترك را به كمك همسرش فراهم آورد، نبايد ازدواج كند زيرا در آن صورت دچار يك اشتباه تاكتيكي در شيوه زندگي شده است، يعني پيش از احراز حداقل شرايط لازم، وارد موقعيتي مي شود كه نياز به استفاده از برخي توانايي‌هاي مهم دارد، كه او فاقد آن است.

نكته ديگري كه بايد در رابطه با ازدواج‌هاي نيمه مستقل به آن توجه شود اين است كه وقتي كسي موقعيتي را بدون تلاش به دست آورد و شرايط لازم براي احراز و حفظ آن را نداشته باشد، نه تنها معمولاً از لحاظ رواني براي حفظ آن موقعيت كوشش نمي‌كند، بلكه به راحتي نيز مي‌تواند از آن بگذرد و يكي از اشتباهات اساسي در سبك زندگي اين است كه شخص بگويد اول عقد مي‌كنم، بعد مي‌روم سربازي و بعد از آن فكر كار و تأمين معاش را خواهم كرد. در خانواده مستقل افراد مسئوليت‌پذيري بيشتري در قبال خانواده كوچكي كه به طور طبيعي تشكيل مي‌شود خواهند داشت و اين خودش پايبندي به زندگي را خود به خود بيشتر مي‌كند ولي در خانواده‌هاي نيمه مستقل بيشتر يك نوع ارضاء‌جنسي مطرح است و وقتي افراد با هم زندگي نمي كنند و آشيانه مشتركي ندارند خيلي به هم وابسته نبوده و امكان گسست زندگي‌شان زياد است.

نويسنده در اين كتاب در رابطه با وظايف دولتها در قبال جوانان سكوت كرده است و اين در حالي است كه دولت وظيفه دارد با ارائه خدمات رفاهي مانند مسكن ارزان و كمك به اشتغال جوانان در تسهيل ازدواج آنها كمك كند تا جوانان آمادگي لازم را براي زندگي مستقل داشته باشند و زير يك سقف آشيانه مشتركشان را ايجاد كنند

از طرف ديگر ازدواج نيمه مستقل ممكن است در قديم رايج بوده باشد اما هم اكنون و با شرايط امروز سازگار نيست و اين نوع ازدواج ناقص است و به نظر مي‌رسد اگر جوانان ازدواج نكنند بهتر از آن است كه ازدواج اين‌چنينى داشته باشند.

افروز در كتاب "روان‌شناسي ازدواج و شكوه همسري" به مساله‌اي كه اصلا نپرداخته است وظايف دولت در قبال ازدواج جوانان است و در واقع بار ازدواج دختران و پسران را به دوش خانواده‌ها گذاشته است و از پدران و مادراني كه فرزند خود را از كودكي به جواني رسانده‌اند خواسته است كه باز هم بعد از ازدواج فرزندانشان ، وسيله تامين معاش آنها را فراهم كنند تا اين كه شايد روزي فرزندان آنها مستقل شوند.

عامل اقتصادي نمي‌تواند و نبايد بازدارنده ازدواج باشد

افروز در اين كتاب آورده است:"عامل اقتصادي نمي‌تواند و نبايد بازدارنده در انتخاب زوج و برقراري زوجيت كه يك نياز فطري و رواني و حق طبيعي انسان‌هاست، باشد. همانگونه كه جوانان آماده ازدواج در يك جامعه سالم، صرف‌نظر از اين كه شاغل باشند يا بيكار، تحصيل كرده باشند يا كم سواد، از وضع مالي خوبي برخوردار باشند و يا كم‌بضاعت و تهيدست ، شهري باشند يا روستايي و... حق دارند به طور بايسته و شايسته از خدمات بهداشتي و درماني جامعه براي پيشگيري از ابتلا به بيماري‌ها يا درمان بيماري‌هاي جسماني بهره‌مند شوند، مسلما بايد بتوانند براي جلوگيري از ابتلا به مشكلات فكري و ناراحتي‌هاي عاطفي و رواني و حفظ سلامت و بهداشت روان و در مسير پايبندي به ارزش‌هاي ديني و رفتارهاي متعالي مذهبي و مصونيت در برابر آسيب‌هاي اجتماعي و كژروي هاي فرهنگي، زوج و تن‌پوش رواني – فطري و لباس مصونگر و آرامش بخش خود را انتخاب كنند و با او پيوند زناشويي ببندند. نداشتن پول كافي، مسكن مستقل ، اتومبيل شخصي نمي‌تواند و نبايد مانعي براي زوجيت باشد، خانواده‌هاي فهيم، پدران و مادران و اولياي جوانان باكفايت، متعهد و مسئوليت‌پذير و آماده ازدواج نيك مي‌دانند كه اصل زوجيت مستقل از فرايند ازدواج است و آنچه يك جوان سالم، پويا، و متعهد در جامعه اسلامي به آن نياز دارد، شناخت و انتخاب زوج و همسري صالح، با كفايت و آرامش‌بخش است . زماني كه چنين انتخاب و ازدواج مقدسي انجام شد ، چندان تعجيلي براي تشكيل خانواده مجزا و مستقل و فرزند‌آوري وجود ندارد".

نويسنده در اين كتاب در رابطه با وظايف دولتها در قبال جوانان سكوت كرده است و اين در حالي است كه دولت وظيفه دارد با ارائه خدمات رفاهي مانند مسكن ارزان و كمك به اشتغال جوانان در تسهيل ازدواج آنها كمك كند تا جوانان آمادگي لازم را براي زندگي مستقل داشته باشند و زير يك سقف آشيانه مشتركشان را ايجاد كنند و بتوانند فرزنداني را به جامعه تحويل دهند و فرزندان خود را در محيط متعادل از نظر رواني تربيت كنند نه اينكه به خاطر اينكه زير ساخت‌هاي ازدواج براي جوانان وجود ندارد اصلا تعريف ازدواج را از بين ببرند.‏

منتقدان طرح ازدواج نيمه مستقل معتقدند دولتها نبايد روي ازدواج نيمه مستقل تاكيد كنند و براي آن برنامه‌ريزي كنند وآن را ترويج كنند چون در اين صورت باعث مي‌شود كه فرهنگ‌سازي غلطي صورت گيرد بلكه دولتها بايد سعي كنند زيرساختهاي مناسب ازدواج را فراهم كنند زيرا وقتي زندگي نيمه مستقل در جامعه فرهنگ‌سازي شود، مسئوليت‌پذيري جوانان در برابر ازدواج كاهش خواهد يافت و جوانان بدون اينكه خانه و شغلي داشته باشند به ازدواج روي خواهند آورد.

شايد بهتر بود مركز امور زنان و خانواده به جاي پيشنهاد جايگزيني كتاب" روان‌شناسي ازدواج و شكوه همسري" به جاي جمعيت و تنظيم خانواده طرحي براي فراهم كردن شرايط مناسب براي ازدواج جوانان به دولت ارائه مي‌كرد.

در اين كتاب،‌ عنوان شده است كه دختران تحت شرايط خاص و با استفاده از واسطه‌هاي مورد اعتماد مي تواند علاقه خود را به صورت غير مستقيم به پسران ابراز كنند تا در صورت وجود شرايط لازم ازدواج بين دو جوان شكل بگيرد.

نكته ديگري كه در رابطه با اين كتاب بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه اگر قرار باشد كتاب "روان شناسي ازدواج و شكوه همسري"، جايگزين درس "جمعيت و تنظيم خانواده" شود، اين انتظار وجود دارد كه حداقل فصلي در اين كتاب به «بهداشت جنسي و راههاي جلوگيري از بارداري» اختصاص داده شود، چون اگر فرض بگيريم كه دانشجويان جوانان با خواندن اين كتاب ترغيب به ازدواج شدند و بدون در نظر گرفتن شرايط اقتصادي، زوج مورد نظر خود را انتخاب كردند و خانواده نيمه مستقل تشكيل دادند، بايد حداقل روش‌هاي جلوگيري از بارداري و بهداشت جنسي را هم بياموزند كه ديگر پدر و مادرهاي اين جوانان مجبور نباشند بار نوه‌هاي خود را هم به دوش بكشند!

كتاب در راستاي سياست‌هاي رييس‌جمهور تدوين شده است

سرعت تدوين و انتشار اين كتاب نشان مي‌دهد كه اين كتاب،‌در راستاي سياست‌هاي رئيس جمهوري، در رابطه با سياست "دو بچه كافي نيست"، منتشر شده است و در واقع شايد بتوان گفت،‌ عدم وجود فصلي كه به بهداشت جنسي و راههاي مقابله با بارداري پرداخته باشد ،‌مي تواند اين ادعا را ثابت كند البته در اين كتاب تاكيد مستقيمي بر تعداد فرزندان نشده است اما در عين حال تشويق بر فرزندآوري در اين كتاب به وضوح به چشم مي خورد اما زمان آن را بعد از اينكه جوانان توانستند زندگي مستقل تشكيل دهند، موكول كرده است.

همچنين در اين كتاب سنت‌شكني‌هايي هم صورت گرفته است، نويسنده بر خلاف بسياري از توصيه‌هايي كه در رابطه با سن دختر و پسر وجود دارد و همواره گفته شده كه سن پسر بايد در ازدواج از سن دختر بيشتر باشد،‌اين مساله را رد كرده است. افروز در اين كتاب گفته است:" اين باور كلي و كليشه‌اي هرگز نمي تواند به عنوان يك انديشه علمي و جهان شمول در گستره جهان قابل تعميم باشد ،‌يعني نمي توان به طور مشخص بر كوچك‌تر بودن سن دخترها به هنگام ازدواج توصيه و تاكيد كرد . او ‌معتقد است كه سن شناسنامه‌اي ملاك مناسبي براي تشخيص تفاوت سني دختر و پسر نيست و دختراني كه ظاهر آنها كمتر از سن‌شان نشان مي‌دهد و از شرايط روحي مناسبي هم برخوردار هستند،‌ ‏‌مي‌توانند با پسراني كوچك‌تر از خود ازدواج كنند.

همينطور در اين كتاب،‌ عنوان شده است كه دختران تحت شرايط خاص و با استفاده از واسطه‌هاي مورد اعتماد مي تواند علاقه خود را به صورت غير مستقيم به پسران ابراز كنند تا در صورت وجود شرايط لازم ازدواج بين دو جوان شكل بگيرد. افروز در اين كتاب به دختران توصيه كرده است كه هرگز به صورت مستقيم از پسري خواستگاري نكند چون با توجه به شرايط روحي و رواني و آنچه در سرشت دختر و پسر وجود دارد،‌ خواستگاري مستقيم دختران از پسران صحيح نيست.

البته ذكر اين نكته هم ضروري است كه افروز در اين كتاب،‌ فصل هايي را به مباني روان‌شناسي ،‌اصول و معيارهاي همساني و كفويت در زوجيت و ويژگي هاي جوانان داوطلبان ازدواج پرداخته است .

(0) نظر

ازدواج از ديدگاه روايت‌هاي معصومين(عليهم‌السلام)

 

ازدواج

هم‌چنان كه قرآن، كتاب هدايت بشر است، مفسران قرآن نيز كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين(عليهم‌السلام) هستند، براي هدايت انسان‌ها فرستاده شده‌اند.

 

اينك به ديدگاه پيشوايان دين اسلام به ويژه مذهب تشيع درباره هدف، فلسفه و ملاك هاي ازدواج مي‌پردازيم. خوشبختانه روايت‌هاي بسياري درباره ازدواج وجود دارد و هيچ زاويه‌اي از زواياي پيچيده اين سنت الهي از چشمان تيزبين ائمه(عليهم‌السلام) و پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) پنهان نمانده است.

امام صادق(عليه‌السلام) در حديثي مي‌فرمايد:

دوست داشتن زنان از اخلاق پيامبران(عليهم‌السلام) است.[1]

پيامبر خاتم(صلي الله عليه و آله) فرموده است:

من از دنياي شما تنها از زن و بوي خوش، بهره برده‌ام.[2]

هم چنين در حديث ديگري از ايشان مي‌خوانيم:

نور چشمانم در نماز است و لذت من در زنان.[3]

از اين احاديث درمي‌يابيم كه ديدگاه معصومين(عليهم‌السلام) درباره زن با ديگر ديدگاه‌ها چه تفاوتي دارد. ديگر ديدگاه‌ها زن را موجودي شرور و شري ضروري و مايه بلاي مرد مي‌دانست و حتي مقام او را تا سطح حيوان و كالا پايين مي‌آورد. در مقابل، اين ديدگاه، به زن نگاهي آسماني دارد. نكته اصلي در اين روايت، پرهيز از افراط و تفريط درباره ابراز علاقه به زن است؛ زيرا روايت‌هايي در دست داريم كه مسلمانان را از زياده‌روي در دوست داشتن زنان، نهي مي‌كند.

با توجه به اين ديدگاه معتدل درباره زن، برخي موضوع‌هاي مربوط به ازدواج را از لابه‌لاي احاديث معصومين(عليهم‌السلام) مي‌آوريم.

 

 

تشويق به ازدواج

فضيلت متأهل

پافشاري بر هويت ديني ازدواج

 نكوهش دير شدن ازدواج

تشويق به ازدواج براي افزايش نسل

 ازدواج، مايه افزايش روزي و بركت

تشويق به ميانجيگري در ازدواج

آزادي در همسر گزيني

 

  

 

تشويق به ازدواج

در روايات بر اهميت ازدواج و پي‌آمدهاي مثبت آن بسيار تأكيد شده است. دليل چنين اهميتي را در اين عوامل بايد جست و جو كرد: دور نگه داشتن مؤمن از فساد و فحشا، جبران كمبودهاي طبيعي زن و مرد، نزديك‌تر شدن به كمال الهي، دست يابي به آرامش روحي.

پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

در اسلام هيچ بنايي نزد خدا دوست داشتني تر از بناي ازدواج نيست.[4]

در جاي ديگر چنين مي‌فرمايد:

ازدواج كنيد، زيرا من در روز قيامت به فراواني امتم افتخار مي‌كنم تا آن جا كه فرزند سقط شده با خشم بر در بهشت مي‌ايستد. به او مي‌گويند: وارد بهشت شو. مي‌گويد: وارد بهشت نمي‌شوم تا آن‌گاه كه پيش از من، پدر و مادرم وارد آن شوند. [5]

ايشان در حديث ديگري، ازدواج را محبوب خداوند معرفي مي‌كند:

هيچ چيز نزد خداوند محبوب‌تر از خانه‌ اي نيست كه در اسلام با ازدواج آباد

مي‌شود.[6]

يكي از وظايف مسلمانان پيروي از سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله) است. از اين رو، پيامبر(صلي الله عليه و آله) در حديثي مي‌فرمايد:

ازدواج سنت من است. هر كس از آن روي برگرداند (و ازدواج نكند) از سنت من روي برگردانيده است.[7]

اميرالمؤمنين علي(عليه‌السلام) ، وصي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نيز مي‌فرمايد:

ازدواج كنيد، زيرا ازدواج سنت رسول خداست[8]

 

فضيلت متأهل

هم‌چنين احاديثي وجود دارد كه از برتري كسي كه ازدواج مي‌كند بر فرد مجرد سخن مي‌گويد.

پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

دو ركعت نمازي كه فرد متأهل (و داراي همسر) مي‌خواند از دو ركعت نمازي كه يك مجرد مي‌خواند بهتر است.[9]

 

هم‌چنين در جاي ديگر مي‌فرمايد:[10]

دو ركعت نمازي كه فرد ازدواج كرده‌اي مي‌خواند، از شب‌خيزي و روزه‌داري يك مرد بي‌زن بهتر است.[11]

در حديثي تكان دهنده از پيامبر(صلي الله عليه و آله) چنين آمده است:

بدترين مردهاي شما كسي است كه عزب (و بدون ازدواج) بميرد. [12]

امام باقر(عليه‌السلام) نيز از پيامبر(صلي الله عليه و آله) نقل مي‌كند:

بيشتر اهل دوزخ، افراد مجرد هستند.[13]

 

پافشاري بر هويت ديني ازدواج

يكي از مسائل بسيار مهم ازدواج ، هويت ديني همسرگزيني است. از نظر روايات، ازدواج تنها براي برآوردن غريزه جنسي نيست. ازدواج هم چون دژي است كه زن و مرد را در برمي‌گيرد و از دين و ايمان آنان پاسداري مي‌كند. ازدواج، زن و مرد را از آلودگي به گناه، باز مي‌دارد. بنابراين، ازدواج از اين ديدگاه، نه جنبه اقتصادي دارد و نه جنبه حيواني، بلكه داراي هويت كاملا ديني است.

درباره جنبه معنوي و ديني ازدواج به چند حديث بسنده مي‌كنيم.

پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود:

هر كس ازدواج كند، نيم دينش را حفظ كرده است. پس از خدا بترسيد درباره نيم ديگر دين‌تان.[14]

بنابراين، ازدواج از اين ديدگاه، وسيله اي است براي حفظ دين و اعتقاد نسان و تكامل آن.

علي(عليه‌السلام) فرمود:

هيچ كدام از اصحا??ب رسول خدا ازدواج نمي‌كرد، مگر اين كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمود: او دين خويش را كامل كرده است.[15]

از سوي ديگر، احاديثي در زمينه‌هاي دعاي پيش از ازدواج، خطبه، نماز، دعاهاي هنگام عقد و دعاهاي هنگام عروسي و زفاف و... وجود دارد كه از مجموع آن‌ها چنين برمي‌آيد كه در ديدگاه پيشوايان اسلام، ازدواج از جنبه معنوي و ديني بسيار بالايي برخوردار است. پس نگاه به ازدواج بدون در نظر گرفتن اين جنبه، نگاهي ناقص و نامتعادل است.

 

نكوهش دير شدن ازدواج

در مكتب جامع و كامل اسلام براي همه دوره‌هاي سني انسان، برنامه‌ريزي شده است. بنابراين، هنگامي كه دختر و پسر به رشد عقلي و جسمي رسيدند، بايد ازدواج كنند. رها كردن اين سنت الهي يا رعايت نكردن زمان مناسب آن، پي آمدهاي روحي نامطلوبي براي زن و مرد دارد. از اين رو، پيشوايان ديني، ما را از آن نهي كرده‌اند. پيامبر(صلي الله عليه و آله) روزي بر بالاي منبر رفت و پس از ستايش الهي فرمود:

اي مردم! همانا جبرئيل از سوي خداوند لطيف و خبير بر من نازل شد و گفت: همانا دختران باكره مانند ميوه‌هاي روي درخت هستند. هنگامي كه ميوه رسيد بايد آن را چيد وگرنه خورشيد آن را فاسد مي‌كند و باد آن را تباه مي‌سازد. هنگامي كه دختران باكره به دوران بلوغ (و سن ازدواج) برسند، براي آنان دوايي جز شوهر نيست وگرنه از فسادشان ايمن نباشيد؛ زيرا آنان نيز بشرند.[16]

پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) با زباني رسا و منطقي و عالي، راه كار پيش گيري از فساد و فحشا در يك جامعه انساني را بيان كرده است. فساد و فحشايي كه اينك جامعه‌هاي انساني را در برگرفته است، در همين دير شدن ازدواج دختر و پسر ريشه دارد. باري، راه چاره‌ اين معضل اجتماعي، ازدواج به موقع بر اساس مصالح دختر و پسر است؛ زيرا دگرگوني‌هاي جسماني و روحاني رسيدن به سن بلوغ و هجوم غريزه‌هاي جنسي را تنها با ازدواج مي‌توان كنترل كرد.

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در حديثي ديگر مي‌فرمايد:

از سعادت مرد اين است كه دخترش در خانه‌اش قاعده نشود (و پيش از آن شوهر كند).[17]

بايد گفت اين پافشاري در صورتي است كه دختر و پسر از نظر روحي ، جسمي، عقلي و مالي، آماده همسرداري باشند.

 

تشويق به ازدواج براي افزايش نسل

 

اسلام بر افزايش نسل با ايمان، صالح و مؤمن پافشاري مي‌ورزد، چنان كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمود:

ازدواج كنيد، همانا من در قيامت به فراواني امتم افتخار مي‌كنم.[18]

چند حديث ديگر نيز به همين مضمون وارد شده است. براي نمونه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود:

چه مانعي دارد كه مؤمن زن بگيرد؟ باشد كه خداوند به او فرزندي روزي كند كه با گفتن كلمه لا اله الا الله زمين را گران بار و سنگين سازد.[19]

هم‌چنين در حديث زيباي ديگري فرمود:

فرزندي كه در امت من به دنيا بيايد، در نظر من دوست داشتني‌تر است از هر آن چه خورشيد بر آن بتابد.[20]

 

ازدواج، مايه افزايش روزي و بركت

پيشوايان دين، ازدواج را مايه افزايش روزي و بركت دانسته‌اند. براي نمونه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود:

زن بگيريد؛ زيرا زن براي شما روزي است.[21]

ايشان در جاي ديگري فرموده است:

رزق و روزي را با ازدواج بخواهيد.[22]

هم‌چنين با اشاره به آيه ?? نور مي‌فرمايد:

غنا و بي‌نيازي را در اين آيه بجوييد (يعني ازدواج كنيد). [23]

حضرت ختمي مرتبت(صلي الله عليه و آله) در اهميت اين مسأله گفته است:

رحمت خداوند از درهاي آسمان در چهار زمان گشوده مي‌شود. هنگام نزول باران، هنگام نگاه كردن فرزند به صورت پدر و مادر، هنگام گشوده شدن در كعبه و هنگام

ازدواج.[24]

امام صادق(عليه‌السلام) نيز مي‌فرمايد:

رزق و روزي با زن و فرزند همراه است.[25]

 

تشويق به ميانجيگري در ازدواج

اهميت ازدواج در اسلام آن گونه است كه از پدر و مادر و خويشاوندان دختر يا پسر مي‌خواهد در امر ازدواج آنان ميانجي‌گري كنند و راه را براي آغاز زندگي مشترك دو زوج جوان بگشايند.

امام صادق(عليه‌السلام) مي‌فرمايد:

هر كس، مجردي را زن دهد، خداوند در قيامت به او نظر (رحمت) مي‌افكند.[26]

امام علي(عليه‌السلام) فرموده است:

بهترين ميانجيگري و شفاعت آن است كه بين دو نفر براي ازدواج شفيع شود تا خداوند بين آن دو را با هم جمع كند.[27]

امام كاظم(عليه‌السلام) مي‌فرمايد:

در روزي كه هيچ سايه‌اي جز سايه عرش خداوندي نيست، سه كس در پرتو آن قرار مي‌گيرند: نخست، مردي كه برادر مسلمانش را زن دهد و... .[28]

 

آزادي در همسر گزيني

هر چند اسلام، پدر و مادر و خويشاوندان دختر و پسر را تشويق مي‌كند، شرايط ازدواج را براي فرزندان خويش فراهم سازند، ولي اجازه نمي‌دهد كه آنان دختر و پسر را از برگزيدن همسر آينده خود محروم سازند. اسلام از پي‌آمد ازدواج‌هاي اجباري آگاه است؛ زيرا دختر و پسري كه با زور و اكراه به ازدواج هم درآيند، سرانجام با طلاق از هم جدا خواهند شد. بنابراين، اسلام در انتخاب همسر، نظر دو طرف زندگي را شرط مي‌داند. ابن ابي يعفور به امام صادق(عليه‌السلام) عرض كرد: مي‌خواهم با زني ازدواج كنم ولي پدر و مادرم، ديگري را براي من مي‌خواهند و در نظرگرفته‌اند، چه كنم؟ امام (عليه‌السلام) فرمود:

با آن كس كه دوست داري، ازدواج كن و دختري را كه پدر و مادرت خواسته‌اند، برمگزين.[29]

يكي از نكته‌هاي مهم در اين زمينه، افزون بر آزادي در همسر گزيني، جايز بودن ديدن و آگاهي يافتن از وضع روحي و جسمي همسر آينده است. بر اساس روايات، اگر كسي، زني را براي ازدواج برگزيد، مي‌تواند براي آگاهي از ويژگي‌هاي جسمي او به محدوده‌اي از بدنش بنگرد.

محمد بن مسلم از امام باقر(عليه‌السلام) پرسيد: ايا مردي كه مي‌خواهد با زني ازدواج كند، مي‌تواند به او بنگرد؟

امام(عليه‌السلام) فرمود:

آري، همانا او به گران‌ترين بها، زن را مي‌خرد[30] (پس مي‌تواند به زن بنگرد).[31]

در حديث ديگري، حسن بن سري از امام صادق(عليه‌السلام) پرسيد: آيا مردي كه مي‌خواهد با زني ازدواج كند، مي‌تواند به دقت به پشت و روي بدن زن بنگرد؟ امام (عليه‌السلام) پاسخ فرمود:

مانعي ندارد زني را كه مي‌خواهد با او ازدواج كند از پشت سر يا جلو ببيند.[32]

هم‌چنين پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) به يكي از صحابه كه از زني خواستگاري كرده بود، فرمود:

صورت و دست‌هايش را ببين.[33]

از ديگر موضوع‌هاي مطرح شده در روايات، ملاك‌هاي گزينش همسر و وظايف همسران نسبت به يكديگر است كه در جاي خود، درباره آن بحث شده است.

 


 

پي نوشت ها:

 

[1] - وسايل الشيعه: ج ??، ص ??- ??.

[2] -همان.

[3] - همان.

[4] - همان: ص ?.

[5] - وسائل الشيعه: ج ??، ص ?.

[6] - همان: ص ?.

[7] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص ??.

[8] - وسائل الشيعه: ص ?.

[9] - همان: ص ?.

[10] - وسايل الشيعه: ج ??، ص ?.

[11] - همان.

[12] - جامع الاحاديث الشيعه: ج ?، ص ??.

[13] - وسائل الشيعه: ج ??، ص ?.

[14] - جامع الاحاديث الشيعه: ج ?، ص ?.

[15] - همان، ص ??.

[16] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص ?.

[17] - وسائل الشيعه: ج ??، ص ?.

[18] - همان.

[19] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص ?.

[20] - وسائل الشيعه: ج ??، ص ??.

[21] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص??.

[22] - جواهر الكلام: ج ??، ص ?.

[23] - همان: ص ??.

[24] - همان: ص ??.

[25] - وسائل الشيعه: ج ??، ص ??.

[26] - همان: ص ??.

[27] - جامع احاديث الشيعه: ص ??.

[28] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص ???.

[29] - در اين جا منظور از خريدن، خريد و فروش نيست، بلكه مراد اين است كه مرد با ازدواج، مي‌خواهد يك عمر با زن به سر برد و خانواده تشكيل بدهد. بنابراين، ازدواج براي مرد بسيار ارزشمند بوده و هزينه آن فراوان است.

[30] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص ??.

[31] - همان.

[32] - جامع احاديث، ج ?، ص ??.

(0) نظر

ختم كلام با ازدواج موقت

 

 

شايد اينها سوالات بسياري از شما عزيزان باشد آيا عقد موقت بايد داراي شرايط خاص باشد ؟

آيا نياز به عاقد دارد؟

آيا بايد با الفاظ خاصي خوانده شود ؟

آيا حتما بايد مدت در آن قيد شود يا خير؟

از اين جهت بر آن شديم تا مطالبي  در اين رابطه برايتان بيان كنيم.

موقت

طبق ماده 1062قانون‌ مدني‌: “نكاح‌ واقع‌ مي‌شود به‌ ايجاب‌ و قبول‌ به‌ الفاظي‌ كه‌ صريحا دلالت‌ بر قصد ازدواج‌ نمايد.”

ازدواج‌ موقت‌ كه‌ رابطه‌ زوجيت‌ بين‌ زن‌ و مرد در مدت‌ معين‌ است‌ به‌ وسيله‌ عقد محقق‌ مي‌گردد و چون‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ يكي‌ از عقود است‌ بايد علاوه‌ بر شرايط عمومي‌ براي‌ صحت‌ عقد، داراي‌ شرايط مخصوص‌ به‌ خود نيزباشد.

قصد انشاء در ازدواج‌ موقت‌:

قصد و رضاي‌ زوجين‌ در ازدواج‌ موقت‌ از شرايط صحت‌ عقد است‌. لذا مرد يا زن‌ يا وكيل‌ آن‌ها كه‌ صيغه‌ عقد موقت‌ را مي‌خواند بايد قصد انشاء داشته‌ باشد يعني‌ اگر خود مرد و زن‌ صيغه‌ را مي‌خوانند، زن‌ به‌ گفتن‌ “زوجتك‌نفسي‌” قصدش‌ اين‌ باشد كه‌ خود را زن‌ او قرار دهد و مرد به‌ گفتن‌ “قبلت‌ التزويج‌” زن‌ بودن‌ او را براي‌ خود قبول‌ نمايد و اگر وكيل‌ مرد و زن‌ صيغه‌ را مي‌خواند، به‌ گفتن‌ “زوجت‌ و قبلت‌” قصدش‌ اين‌ باشد كه‌ مرد و زني‌ را كه‌ او را وكيل‌كرده‌ است‌، زن‌ و شوهر شوند.

بنابراين‌ اگر زن‌ و مرد راضي‌ به‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ نباشند يا اينكه‌ يكي‌ از طرفين‌، مورد اجبار و اكراه‌ قرار گرفته‌ باشد و يا آنكه‌ بدون‌ قصد انشاء، مثلا به‌ لحاظ شوخي‌ صيغه‌ را جاري‌ نمايد، اين‌ شرط كه‌ از صحت‌ ازدواج‌ موقت‌است‌ رعايت‌ نشده‌ و باطل‌ مي‌باشد.

در نتيجه‌ اگر زن‌ يا مردي‌ را اجبار به‌ ازدواج‌ موقت‌ با ديگري‌ نمايند كه‌ شخص‌ مكره‌ بدون‌ اراده‌، مجبور به‌ پذيرش‌ ازدواج‌ است‌ اين‌ ازدواج‌ موقت‌ صحيح‌ نمي‌باشد.

الفاظ در ازدواج‌ موقت‌:

 

در ازدواج‌ موقت‌ تنها اراده‌ و رضايت‌ زن‌ و مرد براي‌ تحقق‌ عقد كافي‌ نيست‌ بلكه‌ بايد از الفاظي‌ استفاده‌ كرد كه‌ قصد طرفين‌ را مبني‌ بر ازدواج‌ موقت‌ برساند. بنابراين‌ معاطات‌ در عقد ازدواج‌ موقت‌ پذيرفته‌ نشده‌ است‌.

در اينكه‌ خواندن‌ صيغه‌ ازدواج‌ موقت‌ با چه‌ زبان‌ و الفاظي‌ باشد كافي‌ است‌ كه‌ لفظ فارسي‌ باشد و لفظ عربي‌ ضرورت‌ ندارد و صيغه‌ خاص‌ نيز ضرورت‌ ندارد، بلكه‌ همين‌ مقدار كه‌ الفاظ، قصد ازدواج‌ موقت‌ را برساند كافي‌است.

ايجاب‌ و قبول‌:

ايجاب‌ عبارت‌ است‌ از اعلام‌ قصد ازدواج‌ “موقت” گوينده‌ با مخاطب‌ خود. قبول‌ عبارت‌ از اعلام‌ پذيرش‌ آن‌ امر است‌. ايجاب‌ عموما از طرف‌ زن‌ و قبول‌ از طرف‌ مرد مي‌باشد.

توالي‌ ايجاب‌ و قبول‌:

براي‌ اينكه‌ اراده‌ هر دو طرف‌ در نظر عرف‌ مربوط به‌ هم‌ باشد و فاصله‌ بين‌ ايجاب‌ و قبول‌ امكان‌ توافق‌ واقعي‌ زوجين‌ را بر هم‌ نزند، در ماده‌ 1065 قانون‌ مدني‌ تصريح‌ شده‌ است‌ كه‌:

“توالي‌ عرفي‌ ايجاب‌ و قبول‌ شرط صحت‌ عقد است‌.”

يعني‌ قبول‌ بايد در زماني‌ گفته‌ شود كه‌ عرف‌ آن‌ را متوالي‌ و مربوط به‌ ايجاب‌ بداند.

ايجاب‌ و قبول‌ توسط ولي‌ در ازدواج‌ موقت‌:

ماده‌ 1063 قانون‌ مدني‌: “ايجاب‌ و قبول‌ ممكن‌ است‌ از طرف‌ خود مرد و زن‌ صادر شود و يا از طرف‌ اشخاصي‌ كه‌ قانونا حق‌ عقد دارند.”

با توجه‌ به‌ ماده‌ 1071 قانون‌ مدني‌، به‌ نظر مي‌رسد منظور از “اشخاصي‌ كه‌ قانونا حق‌ عقد دارند” موردي‌ است‌ كه‌ ازدواج‌ موقت‌ توسط ولي‌ انجام‌ مي‌گيرد و اين‌ ماده‌ نمي‌خواهد مورد وكالت‌ را بيان‌ دارد.

“تعيين‌ زن‌ و شوهر به‌ نحوي‌ كه‌ براي‌ هيچ‌ يك‌ از طرفين‌ در شخص‌ طرف‌ ديگر شبهه‌ نباشد شرط صحت‌ نكاح‌ است‌.”

شرايط عاقد در ازدواج‌ موقت‌:

ماده‌ 1064 قانون‌ مدني‌: “عاقد بايد عاقل‌ و بالغ‌ و قاصد باشد.”

عاقد به‌ كسي‌ گفته‌ مي‌شود كه‌ صيغه‌ عقد ازدواج‌ را جاري‌ مي‌سازد و كسي‌ كه‌ صيغه‌ را جاري‌ مي‌سازد بايد داراي‌ سه‌ ويژگي‌ باشد:

قسمت‌ الف‌ ـ عاقل‌ باشد: كسي‌ كه‌ صيغه‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ را جاري‌ مي‌سازد بايد عاقل‌ باشد، پس‌ اگر شخص‌ ديوانه‌، صيغه‌ عقد را جاري‌ سازد عقد باطل‌ است‌.

قسمت‌ ب‌ ـ بالغ‌ باشد: كسي‌ كه‌ صيغه‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ را مي‌خواند بايد بالغ‌ باشد. به‌ استناد تبصره‌ 1 ماده‌ 1210 قانون‌ مدني‌ سن‌ بلوغ‌ در پسر پانزده‌ سال‌ تمام‌ قمري‌ و در دختر نه‌ سال‌ تمام‌ قمري‌ است‌. بنابراين‌ چنانچه‌ طفل‌صغيري‌ صيغه‌ را جاري‌ سازد عقد باطل‌ است‌.

قسمت‌ ج‌ ـ قاصد باشد: يعني‌ قصدش‌ از جاري‌ كردن‌ صيغه‌ ازدواج‌ موقت‌ اين‌ باشد كه‌ در مدت‌ معين‌، پيمان‌ زناشويي‌ را منعقد مي‌نمايد. بنابراين‌ اگر شخصي‌ از روي‌ مزاح‌ و يا در حال‌ مستي‌، صيغه‌ عقد را جاري‌ سازد اين‌ عقدباطل‌ است‌.

در نتيجه‌ كسي‌ كه‌ صيغه‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ را جاري‌ مي‌نمايد، چه‌ براي‌ خودش‌ چه‌ به‌ وكالت‌ از طرف‌ زوجين‌ يا از طرف‌ يكي‌ از زوجين‌ يا ولي‌ يكي‌ از زوجين‌، بايد داراي‌ شرايط مذكور در ماده‌ 1064 باشد. لذا اگر دختر وپسري‌ كه‌ نابالغ‌ هستند يا عاقل‌ نيستند و يا قصد نداشته‌ باشند، صيغه‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ را جاري‌ نمايند، اين‌ عقد باطل‌ است‌.

 

تعيين‌ زن‌ و شوهر در ازدواج‌ موقت‌:

ماده‌ 1067 قانون‌ مدني‌: “تعيين‌ زن‌ و شوهر به‌ نحوي‌ كه‌ براي‌ هيچ‌ يك‌ از طرفين‌ در شخص‌ طرف‌ ديگر شبهه‌ نباشد شرط صحت‌ نكاح‌ است‌.”

يكي‌ از شرايط صحت‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ تعيين‌ مرد و زن‌ است‌ به‌ نحوي‌ كه‌ موجب‌ اشتباه‌ نشده‌ و كاملا معين‌ باشد. لذا چنانچه‌ وكيل‌ مرد و زن‌ و يا ولي‌ آن‌ها مي‌خواهد صيغه‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ را جاري‌ نمايد، بايد زن‌ و شوهررا در عقد، معين‌ نمايد و اين‌ ممكن‌ است‌ با بردن‌ اسم‌ آن‌ها و يا با اشاره‌ به‌ آن‌ها صورت‌ پذيرد به‌ طوري‌ كه‌ براي‌ طرف‌ ديگر در عقد جاي‌ هيچگونه‌ شك‌ و شبهه‌اي‌ باقي‌ نماند.

بنابراين‌ چنانچه‌ مردي‌ داراي‌ چند دختر باشد و به‌ مرد بگويد يكي‌ از دخترانم‌ را به‌ عقد تو درآوردم‌ به‌ لحاظ آنكه‌ معين‌ نيست‌ كدام‌ دختر را به‌ عقد مرد درمي‌آورد، اين‌ عقد باطل‌ و بلااثر است‌.

تعليق‌ در ازدواج‌ موقت‌:

ماده‌ 1068 قانون‌ مدني‌: “تعليق‌ در عقد، موجب‌ بطلان‌ است‌.”

تعليق‌ در لغت‌ به‌ معني‌ بلاتكليف‌ نهادن‌ يك‌ كار است‌ به‌ طوري‌ كه‌ نفيا و اثباتا تصميمي‌ راجع‌ به‌ آن‌ نگرفته‌ باشد.

مانند اينكه‌ مرد به‌ زن‌ بگويد تو را به‌ زوجيت‌ خود برگزيدم‌ اگر از سفربرگشتم‌ يا اينكه‌ زن‌ به‌ مرد بگويد خود را به‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ تو درآوردم‌ اگر فردا هوا آفتابي‌ باشد و ابر نباشد. در مثال‌هاي‌ فوق‌ چون‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ معلق‌ به‌ شرطي‌ است‌ كه‌ مجهول‌ است‌ لذا عقد ازدواج‌ موقت‌ باطل‌ است‌.

ماده‌ 1075 قانون‌ مدني‌:‌“نكاح‌ وقتي‌ منقطع‌ است‌ كه‌ براي‌ مدت‌ معيني‌ واقع‌‌شده‌باشد.”

 

نحوه‌ خواندن‌ صيغه‌ ازدواج‌ موقت‌:

‌ اول‌ ـ اگر زن‌ و مرد خودشان‌ صيغه‌ را بخوانند: اگر خود زن‌ و مرد بخواهند صيغه‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ را بخوانند، بعد از آنكه‌ مدت‌ و مهر را معين‌ كردند چنانچه‌ زن‌ بگويد:

“زوجتك‌ نفسي‌ في‌ المدته‌ المعلومه‌ علي‌ المهر المعلوم‌” )يعني‌ ـ من‌ خودم‌ را به‌ همسري‌ تو در مدت‌ معين‌ و با مهر معين‌ درآوردم‌ (بعد بدون‌ فاصله‌ مرد بگويد: “قبلت‌”(قبول‌ كردم‌)صحيح‌ است‌.

‌ دوم‌ ـ اگر ديگري‌ را وكيل‌ كنند: اگر زن‌ و مرد، شخص‌ ديگري‌ را وكيل‌ كنند كه‌ صيغه‌ ايجاب‌ و قبول‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ را جاري‌ نمايد، در اين‌ صورت‌ اول‌ وكيل‌ زن‌ به‌ وكيل‌ مرد بگويد: “متعت‌ موكلتي‌ موكلك‌ في‌ المدته‌المعلومه‌ علي‌ المهر المعلوم‌” (يعني‌ موكله‌ خودم‌ را به‌ ازدواج‌ موكل‌ تو در مدت‌ معين‌ با مهر معين‌ درآوردم‌ )پس‌ بدون‌ فاصله‌ وكيل‌ مرد بگويد: “قبلت‌ لموكلي‌ هكذا” (يعني‌ قبول‌ كردم‌ براي‌ موكل‌ خودم‌ همين‌ طور (صحيح‌ است‌

 

تعيين‌ مدت‌ در ازدواج‌ موقت‌:

ماده‌ 1075 قانون‌ مدني‌:‌“نكاح‌ وقتي‌ منقطع‌ است‌ كه‌ براي‌ مدت‌ معيني‌ واقع‌‌شده‌باشد.”

از مفهوم‌ ماده‌ مذكور به‌ دست‌ مي‌آيد كه‌ اگر براي‌ ازدواج‌ موقت‌ مدت‌ تعيين‌ نشده‌ باشد، عقد ازدواج‌ صحيح‌ است‌ و آن‌ به‌ عقد دائم‌ مبدل‌ مي‌شود .

اما گفته‌ شده‌ دسته‌ ديگري‌ از فقهاء عظام‌ عقيده‌ دارند كه‌ در صورت‌ عدم‌ ذكر مدت‌، عقد ازدواج‌ موقت‌ باطل‌ است‌ و مبدل‌ به‌ ازدواج‌ دائم‌ نمي‌شود زيرا در ازدواج‌ موقت‌ تعيين‌ مدت‌ شرط است‌ پس‌ چنانچه‌ عقد فاقد اين‌ شرط باشد باطل‌ است.

اگر چه‌ قانون‌ مدني‌ در ماده‌ 1075 قول‌ مشهور فقهاء عظام‌ را پذيرفته‌ است‌ اما به‌ نظر مي‌رسد قولي‌ كه‌ نظر به‌ بطلان‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ در صورت‌ عدم‌ تعيين‌ مدت‌ دارد، صحيح‌ تر به‌ نظر مي‌رسد.

خصوصا اينكه‌ زن‌ و مرد اراده‌ خود را براي‌ ازدواج‌ موقت‌ با آثار آن‌ در نظر داشته‌اند و حال‌ آنكه‌ در صورت‌ عدم‌ تعيين‌ مدت‌ و مبدل‌ شدن‌ ازدواج‌ موقت‌ به‌ ازدواج‌ دائم‌، موجب‌ ضرر به‌ زن‌ و مرد، خصوصا مرد مي‌شود ماننداينكه‌ مجبور به‌ پرداخت‌ نفقه‌ مي‌شود و نيز زن‌ از مرد و بالعكس‌ از همديگر ارث‌ ببرند و منظور آن‌ها اين‌ نبوده‌ است‌.

مده‌ 1076 قانون‌ مدني‌: “مدت‌ نكاح‌ منقطع‌ بايد كاملا معين‌ شود.”

يعني‌ بايد مدت‌ طوري‌ باشد كه‌ هيچگونه‌ ابهامي‌ نداشته‌ باشد و آغاز زمان‌ و آخر زمان‌ ازدواج‌ موقت‌ كاملا معين‌ باشد حتي‌ اگر مدت‌ كم‌ باشد مانند يك‌ روز يا يك‌ ساعت‌ و يا مدت‌ ازدواج‌ موقت‌ طولاني‌ باشد مانند سي‌ و چهل‌سال‌.

چنانچه‌ در ازدواج‌ موقت‌، مدت‌ ذكر شود اما اول‌ و آخر آن‌ معين‌ نشود مانند اينكه‌ مردي‌ زني‌ را به‌ عقد ازدواج‌ موقت‌ خود دربياورد به‌ مدت‌ يك‌ سال‌ اما معلوم‌ نكند كه‌ آغاز يك‌ سال‌ از چه‌ وقت‌ است‌، بيان‌ شده‌ كه‌ ابتداء آن‌ اززمان‌ عقد محسوب‌ مي‌گردد، زيرا اطلاق‌ عقد اقتضاء دارد كه‌ مدت‌ بلافاصله‌ شروع‌ شود.

اما برخي‌ ديگر از حقوق‌دانان‌ اظهار مي‌دارند “آغاز مدت‌ ازدواج‌ موقت‌، بايد پيوسته‌ به‌ زمان‌ انعقاد عقد باشد و نبايد جداي‌ از آن‌ باشد و به‌ نظر مي‌رسد نظر اخير صحيح‌ تر باشد.

منابع: قانون مدني

كتاب روابط زوجين در ازدواج موقت

رساله امام خميني

(0) نظر

زن و مرجع تقليد شدن

 


 در باب مرجعيت دانشمندان و متخصّصان ديني درباره‌ موضوعاتي چون مرجع تقليد يا قاضي شدن زن و بعضي از عناوين ديگر اختلاف نظر دارند. اين امور جزو مسلّمات و ضروريات ديني به شمار نمي آيد.


فقه
عمده ترين نقطه بحث طرف داران عدم جواز مرجعيت ديني و قضاوت بانوان، روايات و اخبار است.

امام صادق (ع) فرمود: ”‌نگاه كنيد يكي از خودتان، مردي كه چيزي از قضاياي ما را بداند؛ يعني بداند كه نظر ما چيست و بر نظريه هاي ما اطلاع داشته باشد، او را ميان خودتان قاضي قرار دهيد و من او را به عنوان قاضي ميان شما نصب كردم.[1]

در روايت ابي خديجه تعبير به ”‌رجل يعني مرد”‌‌ شده است و طبق قاعده اوليه اين قيد ظهور در احترازي بودن و دخالت در موضوع دارد،[2] و از آن جايي كه قضاوت كردن از شؤونات مجتهد و مرجع تقليد است، زن نمي تواند مرجع تقليد شود.

علاوه بر اين اجماع[3] تكيه گاه اصلي منكران جواز مرجعيت ديني و قضاوت بانوان است، يعني ادعاي اجماع شده كه مرد بودن از شرايط مرجع ديني و قضاوت است.[4]

همچنين اين گروه اموري را مورد لحا0قرار مي دهند و با توجه به آنها، به چنين نتيجه اي مي رسند كه در اين ا به پاره اي از آنها اشاره مي شود:

ويژگي روحي جدايي ناپذير زنان روحيه انفعالي و تأثير پذيري در قبال عواطف و احساسات است، لذا زودتر از مردان دست خوش انفعالات نفساني؛ مثل شادي و نگراني و گريه و خنده مي شوند و بديهي است كه واقع بيني در داوري، در فضايي پيدا مي شود كه آدمي مسلط بر ضبط و مهار عواطف باشد

1- واگذاري مسئوليت ها بر حسب توانايي ها است

از ديدگاه اسلام زن و مرد از جهت ماهيت يكسان هستند: ”‌اي مردم بترسيد از پروردگارتان كه شما را از يك تن آفريد و همسر او را از [جنس] او آفريد”‌‌.[5]

لذا هر چه از تكوين و تشريع كه براي انسان از آن جهت كه انسان است، ثابت است، براي زن و مرد هر دو ثابت است.

زن و مرد اگر چه از يك نوع انسان اند، اما دو صنف از انسان اند كه تفاوت ها و تفاضل هايي نسبت به همديگر دارند

قرآن كريم مي فرمايد: ”‌مردان كار گذاران زنانند، براي آن كه خداي متعال بعضي از ايشان [مردان] را بر بعضي ديگر [زنان] برتري داده است”‌‌.[6] توانايي فكري و توانايي جسماني[7] و نفساني بيشتر مردان نسبت به زنان باعث شد كه مردان نسبت به زنان، در مسائل مهم زندگي خانوادگي و اجتماعي؛ مثل زمامداري و حكومتي، كار گذار باشند.[8]

خلاصه اين كه مردان و زنان از نظر جسمي و شرايط فيزيولوژي متفاوت اند، به همين جهت براي انجام وظايف ويژه آفريده شده اند. اين تفاوت – نه تبعيض – عين حكمت و براي دوام نسل بشر است و بدان معنا نيست كه راه كمال بر زنان بسته شده يا محدود است، بلكه به خاطر اين تفاوت، بعضي از مسئوليت ها؛ مثل مرجعيت ديني و قضاوت، از زنان برداشته شده است. به عبارت ديگر؛ اين توانايي هاي مردان، تكويني و فطري است، و فقط مسئوليت بيشتري را براي مردان مي آورد و به خاطر اين توانايي ها قرب و اجر بيشتري نزد ذات حق تعالي ندارند.

  

2- مرجعيت ديني و قضاوت نياز به قاطعيت دارد.

ويژگي روحي جدايي ناپذير زنان روحيه انفعالي و تأثير پذيري در قبال عواطف و احساسات است، لذا زودتر از مردان دست خوش انفعالات نفساني؛ مثل شادي و نگراني و گريه و خنده مي شوند و بديهي است كه واقع بيني در داوري، در فضايي پيدا مي شود كه آدمي مسلط بر ضبط و مهار عواطف باشد.

همچنين جنبه عاطفي بودن زن ذاتا مانع از تعديل قواي عقلي و فكري او نيست و زن هم مي تواند چون مرد از اعتدال عقل نظري بر خوردار باشد و جنبه خرد ورزي و فرزانگي معتبر در قضا و مرجعيت، مقهور عاطفه و احساس او نگردد، البته ممكن است كه زنان بيشتر از مردان نياز به تمرين تعديل عواطف داشته باشند، اما اگر در اثر تمرين شرايط مساوي پديد آمد دليلي بر محروميت زنان از سمت هاي ياد شده نداريم

 

نيز از آن جا كه در رهگذر زعامت ديني،‌ هدايت امّت و قضاوت در مسائل، به ويژه اجراي حدود و قصاص مورد نظر است و در اين راه چالش هايي وجود دارد و يا دين ستيزان به وجود مي آورند، نيازمند به قاطعيت و قبول پيامدهاي آن است. به عبارت ديگر؛ خلقت و سرشت زنان كانون مهر و محبت است و در بعضي امور از تصميم قاطع برخوردار نيستند، از اين رو از اين مقام ها معاف شده اند و اين وظيفه خطير به مردان واگذار شده است. اين خود نوعي نگرش مثبت و ارزشي، نسبت به مقام زن است.

در عين حال عده اي براهين گذشته را مورد خدشه قرار داده و مرجعيت ديني و قضاوت را براي زنان روا مي دارند.[9] آنان مي گويند: مرجعيت ديني و قضاوت به صورت يك تكليف براي زنان نيست و شارع، زنان را از اين تكليف شاقّ مورد عفو قرار داده و از آنان به صورت تكليف نخواسته است. و اگر در حديث آمده است: ”‌‌ لَيسَ عَلَى النِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ … و  لَا تَوَلِّي الْقَضَاء …”‌‌،[10] بدين معنا است كه نماز جمعه و نماز جماعت… و مسئوليت قضاوت… بر بانوان واجب نيست. در حديث نيامده: ”‌ليس للمرأة جمعة…”‌‌ تا از آن، سلب حق استفاده شود.[11]

همچنين جنبه عاطفي بودن زن ذاتا مانع از تعديل قواي عقلي و فكري او نيست و زن هم مي تواند چون مرد از اعتدال عقل نظري بر خوردار باشد و جنبه خرد ورزي و فرزانگي معتبر در قضا و مرجعيت، مقهور عاطفه و احساس او نگردد، البته ممكن است كه زنان بيشتر از مردان نياز به تمرين تعديل عواطف داشته باشند، اما اگر در اثر تمرين شرايط مساوي پديد آمد دليلي بر محروميت زنان از سمت هاي ياد شده نداريم.[12]

علاوه بر اين همان گونه كه بيان شد مرجعيت ديني شؤوناتي دارد[13] و بر فرض كه ادله مذكور، شأن قضاوت يا رهبري جامعه را از زنان سلب كند، به چه دليل آنها نتوانند متولي شأن افتا گردند و چه تلازمي بين اينها وجود دارد؟!

دليل اجماع هم بر فرض تماميتِ اتفاق واقعي همه فقيهان دين، احتمال استناد آنان به يك يا چند وجه ياد شده مطرح است و چنين اجماعي فاقد شرط حجيت و اعتبار است.[14]

 

پي نوشت ها :

[1] كافي، ج1، ص67

[2] براي آگاهي بيشتر، نك: هادوي تهراني، مهدي، قضاوت و قاضي، ص91- 92

[3] اجماع يكي از براهين مورد قبول همه فقها است.

[4] جواهر الكلام، ج40، ص14 ؛ مفتاح الكرامه، ج10، ص 9؛ جامع الشتات،ج2، ص680

[5] نساء، 1؛ نك: جزوه حقوق زن در اسلام، از سر سلسله مباحث معارف قرآن، مصباح يزدي، محمد تقي.

[6] ”‌الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض …”‌‌، نساء، 34

[7] نوع زنان بدني ظريف تر و لطيف تر از بدن مردان دارند و غالبا بدن مردان خشن تر و با صلابت تر از بدن زنان مي باشد، همان گونه كه ميانگين نيروي بدني زنان كمتر از ميانگين نيروي مردان مي باشد و زنان در هر ماه به جز دوران بارداري تا حدود پنجاه سالگي، چندين روز دوره قاعدگي و خون ريزي دارند كه بر اثر آن حالت بيمارگونه، ضعف شديد جسماني و حال روحي غير عادي به آنان دست مي دهد و همين طور بافت پستان زن به گونه اي مي باشد كه مسئوليت شيردهي بچه را به عهده دارد كه اين هم باعث كاهش توانايي او مي شود.

[8] الميزان، ج 14 ، ص 343

[9] براي آگاهي بيشتر، نك: جوادي آملي، زن در آينه جلال و جمال، ص348-354

[10] من لا يحضره الفقيه، ج4 ، ص362

[11] جوادي آملي، زن در آينه جلال و جمال، ص350

[12] همان، ص353

[13] اين شؤونات عبارت اند از: ولايت و رهبري، قضاوت و افتا. براي آگاهي بيشتر، نك: هادوي تهراني، مهدي، ولايت و ديانت، ص 138-143

[14]جوادي آملي، زن در آينه جلال و جمال، ص 349و 353

 

(1) نظر

پوشش مردانه!


 

پوشش
احكام دين مبين اسلام براي زندگي دينوي و اخروي ما برنامه‌هاي لازم و متعددي را رقم مي‌زند، عمل به توصيه‌هاي ديني سبب مي‌شود سعادت ابدي در دنيا و البته در آخرت نصيب آدمي گردد. بر همين اساس نگاه اسلام به مسائل و احكام نگاهي جنسي نيست بلكه نگاهي است با توجه به نوع بشر از زن و مرد. بنابراين احكام اسلامي در گستره‌هاي مختلف و به خصوص موضوع پوشش و حجاب مبحثي برخاسته از نگاه جامع اسلامي به تأمين سعادت نوع آدمي از زن و مردي باشد. از اين رو احكام حجاب و پوشش در اسلام را نبايد با نگاه كوته بينانه بر مبناي جنسيتي به نفع يا ضرر گروهي مصادره نمود!

قوانين و احكام اسلامي در نوع پوشش زنان و مردان تابع مصالحي است كه تعيين كننده سعادت جامعه و فرد است و گرچه در حدود و قصور آن، تفاوت‌هايي ميان زن و مرد لحاظ شده است كه البته آن نيز برخاسته از تفاوت‌هاي واقعي و حقيقي زنان و مردان در روح و جسم است، اما در هر حال جامعه و كل مجموعه انساني را به هدف غايي مطلوب از نظر اسلامي مي‌رساند.
در نوشتارهاي قبلي به بررسي موضوع حجاب و پوشش در مردان پرداختيم كه فارغ از نگاه‌هاي جنسيتي در اسلام گوياي آن بود كه جامعه اسلامي ما در بستري از دوري از احكام اسلامي به خصوص در حوزه فرهنگ حجاب و عفاف پيش مي‌رود! متأسفانه!! در اين نوشتار به جزييات بيشتري از اين موضوع يعني حجاب و پوشش در مردان مي‌پردازيم تا ضمن رفع برخي اشكالات و توهمات، زمينه سازي مناسب براي بهبود فرهنگ عفاف در جامعه اسلامي‌مان شود. ان شاء الله.
 

حجاب و پوشش چشم!

زنان و مردان ملزم به رعايت قوانين پوشيدگي هستند. اين پوشيدگي همه اندام‌ها را شامل مي‌شود. از جمله چشم. به خصوص در باره مردان به خاطر ويژگي‌هاي خاص در آنها، توصيه به رعايت حجاب و پوشيدگي در چشم مؤكد مي‌باشد

پوشيدگي و حجاب براي همه انسان‌ها از زن و مرد لازم و ضروري است و سبب رشد بسياري از فضايل و اخلاقيات مي‌گردد. به ويژه در محيط جامعه اسلامي كه قرار است مكاني براي رشد متعالي و كار و تلاش باشد. لذا اسلام عزيز محيط جامعه را محيطي سالم براي چنين فعاليت‌هايي مي‌پسندد كه رعايت پوشش و حجاب مناسب حداقل شرط لازم براي تحقيق چنين امري است.

بر همين مبنا زنان و مردان ملزم به رعايت قوانين پوشيدگي هستند. اين پوشيدگي همه اندام‌ها را شامل مي‌شود. از جمله چشم. به خصوص در باره مردان به خاطر ويژگي‌هاي خاص در آنها، توصيه به رعايت حجاب و پوشيدگي در چشم مؤكد مي‌باشد. در مقاله قبلي احكام نگاه از نظر كلي را بيان نموديم. البته لازم است تأكيد شود كه احكام نگاه شامل مردان و زنان هر دو مي‌شود و چنين نيست كه تنها مردان ملزم به رعايت پوشش در نگاه مي‌باشند. بر اساس احكام نگاه، نگاه كردن با لذت و ريبه در هر صورتي حرام است مگر ميان زن و شوهر؛ لذا نگاه شهوت انگيز مردان به زنان و يا زنان به مردان و يا زنان و مردان هر كدام به همجنس خود مطلقاً حرام مي‌باشد. بر همين اساس نگاه همراه با لذت و شهوت انگيز به محارم چه زن و چه مرد نيز حرام است و تنها در مورد زن و شوهر اجازه چنين نگاه‌هايي داده شده است و در ساير موارد همگي حرام مي‌باشد.

از آنجايي كه قوانين اسلامي از نظر عقلي و منطقي به دنبال سعادت انسان‌هاست، راه‌هايي را نيز معين مي‌كند كه قابل اجرا باشد و از اين رو اگر دستور به حفظ چشم و كنترل نگاه مي‌دهد و زنان و مردان را از نگاه‌هاي شهوت لود باز مي‌دارد، در مقابل نيز دستور مي‌دهد تا در محيط اجتماع زنان و مردان مبادرت به حفظ پوشش بدني خود نيز بپردازند تا زمينه‌هاي نگاه‌هاي شهوت لود را از بين ببرند تا از هر لحاظ محيط اجتماع محيطي سالم باشد

بپوشان و نگاه نكن!

از آنجايي كه قوانين اسلامي از نظر عقلي و منطقي به دنبال سعادت انسان‌هاست، راه‌هايي را نيز معين مي‌كند كه قابل اجرا باشد و از اين رو اگر دستور به حفظ چشم و كنترل نگاه مي‌دهد و زنان و مردان را از نگاه‌هاي شهوت آلود باز مي‌دارد، در مقابل نيز دستور مي‌دهد تا در محيط اجتماع زنان و مردان مبادرت به حفظ پوشش بدني خود نيز بپردازند تا زمينه‌هاي نگاه‌هاي شهوت آلود را از بين ببرند تا از هر لحاظ محيط اجتماع محيطي سالم باشد.

به مردان توصيه مي‌شود بدن خود را با لباس‌هاي مناسب بپوشانند. مردان جايز نيستند از لباس‌هاي تنگ استفاده كنند به طوري كه اندام‌هاي آن‌ها را به نحوي نمايان كند كه موجب تحريك و ايجاد مفسده شود. هم چنين لباس‌هاي آستين كوتاه در صورتي كه سبب مفسده باشد يا به طوري كوتاه و زننده باشد كه موجب تحريك شهوات در اجتماع گردد براي مردان حرام است

 

بر همين اساس به زنان و مردان دستور حجاب و پوشش مي‌دهد كه بدن خود را بپوشانند. گر چه در مورد زنان به خاطر ظرافت‌ها و ويژگي‌هاي خاص اين دستور مؤكد است امّا اين بدان معني نيست كه مردان هيچ گونه دستوري در رعايت حجاب و پوشش ندارند. بلكه همان طور كه زنان موظف هستند ويژگي‌هاي خاص جنسيتي خود را در اجتماع بروز ندهند، مردان نيز ملزمند محيط اجتماع را آلوده به مسائل جنسي و هوس آميز ننمايند.

 

پوشش‌هاي مردانه!

لباس

در همين راستا به مردان توصيه مي‌شود بدن خود را با لباس‌هاي مناسب بپوشانند. مردان جايز نيستند از لباس‌هاي تنگ استفاده كنند به طوري كه اندام‌هاي آن‌ها را به نحوي نمايان كند كه موجب تحريك و ايجاد مفسده شود. هم چنين لباس‌هاي آستين كوتاه در صورتي كه سبب مفسده باشد يا به طوري كوتاه و زننده باشد كه موجب تحريك شهوات در اجتماع گردد براي مردان حرام است. بايد توجه نمود گر چه حكم شرعي فقها و مجتهدين بزرگوار در پوشيدن آستين كوتاه براي مردان به طور كلي و عام جايز است و اشكال ندارد، اما خود ايشان تأكيد نموده‌اند كه در مواردي كه سبب مفسده مي‌شود پوشيدن آستين كوتاه جايز نمي‌باشد. بنابراين چنين نيست شارع مقدس تنها زنان را ملزم به رعايت حجاب نموده باشد بلكه مردان نيز موظفند رعايت حيا و عفت عمومي را بنمايند و از پوشش مناسب جامعه اسلامي استفاده نمايند، همان طور كه تنها مردان ملزم به كنترل نگاه خود نيستند بلكه شارع مقدس زنان را نيز موظف نموده است از نگاه‌هاي شهوت آميز خود را پاك نمايند.

 

جامعه عاري از شهوات!

همان طور كه گفته شد مردان و زنان براساس دستورات اسلامي موظفند محيط اجتماع خود را از هر لحاظ سالم نمايند تا بتوانند آن را عرصه فعاليت و كار و تلاش نمايند. خانواده و روابط زن و شوهر در بستر ازدواج، جايي است كه شارع مقدس براي ارضاء شهوات و لذات جنسي به عنوان يكي از نيازهاي نوع بشر، آن را تدارك ديده است. در هم آميختن و اختلاط كاركردهاي اجتماع و خانواده در يكديگر در اين موضوع سبب خواهد شد كه هر يك از آن‌ها از مسير و جريان طبيعي خود خارج شوند و آدمي نتواند از آن‌ها استفاده لازم در جهت سعادتمندي خويش را بنمايد!

  

سخن پاياني...

حجاب از ضروريات دين اسلام است كه عدم رعايت آن در مواردي داراي مجازات و جرائم است و بايد دانست كه دستور پوشش زنان و مردان هر دو را شامل مي‌شود و گر چه پوشش كامل براي مردان همچون زنان واجب نيست ولي نگاه زن به بدن مرد حرام است همان گونه كه پوشش صورت و دست‌ها تا مچ براي زن واجب نيست ولي نگاه مرد از روي شهوت حرام مي‌باشد.

ن. رادفر

گروه دين تبيان

فهرست منابع و مآخذ

1- پرسش‌ها و پاسخ‌هاي دانشجويي- سيد مجتبي حسيني

2- مسائل جديد از ديدگاه علماء و مراجع تقليد- سيد محسن محمودي

3- رساله دانشجويي- سيد مجتبي حسيني

4- توضيح المسائل مطابق با نظر ده تن از مراجع تقليد

5- آموزش فقه- فلاح زاده

(0) نظر

"ازدواج ، موارد خطر"

 

 

 

ازدواج به عنوان سنتي پسنديده در تمامي جوامع در طول تاريخ از جايگاه خاصي برخورداربوده است . شروع زندگي مشترك روزنه اي بر ارضاي نيازهاي زيستي، رواني و اجتماعي مي باشد ، با اين حال بنا به دلايل متعدد امروزه بسياري از ازدواجها به طلاق منجر مي شود .

انگيزه هاي افراد براي تشكيل زندگي مشترك، متعدد است ، بعضي از اين انگيزه ها به دليل ناهمخواني با واقعيتهاي زندگي زناشويي محكوم به شكست مي شود . در اين مطلب سعي ما بر اين است تا به به انگيزه هايي كه احتمالا به شكست در زندگي مشترك(طلاق) منجر مي شود ، نظري افكنده بيفكنيم .

 

1-   ازدواج به منزله پاسخي به منتهاي خانواده:

ازدواج در بسياري از خانواده ها به عنوان يك سنت محسوب مي شود، خصوصاً زمان ازدواج فرزندان ، در تعدادي از خانواده ها از قواعد خاصي تبعيت مي كند . مثلاً بعضي از والدين اعتقاد دارند كه فرزندانشان در سنين پايين تشكيل زندگي مشترك دهند . با توجه به مشكلات متعددي كه در مسير يك زندگي مشترك وجود دارد تبعيت از اين باورها مخاطراتي را براي فرزندان امروزي به دنبال خواهد داشت .

 

2-   ازدواج به منظور فرار از تنهايي:

انسان موجودي اجتماعي است ودروجود او تعامل با ديگران در ارضاي نيازهاي انساني سهم شايسته اي دارد . به همين خاطر بسياري از افرادي كه بنا به دلايل متعدد ، تنها زندگي مي كنند و يا در عين حال كه با خانواده خود زندگي مي كنند احساس تنهايي مي نمايند . گاهي براي كنار آمدن با اين خلأ احساسي، به فكر تشكيل زندگي مشترك مي افتند. به طور قطع ازدواج راهي به سوي تعامل، تبادل احساسات و همدردي محسوب مي شود و اين فرآيند به ايجاد رضايت در انسانها از زيستن با هم مي افزايد. اگر احساس تنهايي ، ناشي از ضعف مهارتهاي اجتماعي فرد در تعامل با ديگران باشد و يادلايل شخصيتي و ابتلاء فرد به اختلالات رواني سبب به وجود آمدن چنين حالتي در او شده باشد ، در چنين شرايطي ازدواج راه حل مناسبي براي كنار آمدن با اين احساس نيست.

 

3-   ازدواج به منظور جبران كمبودهاي شخصي:

گاهي افرادي كه در شرايط سختي زندگي مي كنند و امكانات موجود نيازهاي ايشان را ارضا نمي كند ،  براي جبران اين خلاء ، اقدام به ازدواج مي كنند. مثلاً دختري كه در يك خانواده فقير زندگي مي كند ، ممكن است پيشنهاد ازدواج با يك فرد ثروتمند را به راحتي قبول كند .

 

4-   ازوداج به خاطر ارضاي نياز جنسي:

ازدواج در جامعه ، شيوه پسنديده اي در جهت ارضاي نيازهاي جنسي است . با اين حال ارضاي اين نياز در جامعه ، منوط به ازدواج نمي باشد . متاسفانه در جامعه ما ازدواج براي جوانان به دليل مشكلات عديده، بسيار دشوار شده است ، همچنين عدم وجود شرايط خاص براي حل نيازهاي غريزي افراد از طريق شرعي و قانوني ، تبعات خاص يا زمينه پژمردگي احساسات غريزي را به وجود آورده و يا اين نياز را به سمت و سويي غير از جهت اصلي آ ن منحرف ساخته است . اين بن بست مضاعف ، موجب مي شود كه تعدادي از جوانها به دليل فشار غرايز جنسي ، تن به مسئله ازدواج بدهند و اين وضع در كوتاه مدت به دليل مهيا نبودن ساير عوامل به جدايي زوجين منتهي مي گردد .

 

5-   ازدواج به منظور داشتن فرزند:

دربعضي اوقات ، ازدواج به عنوان راهي براي والد شدن محسوب مي شود . برخي به خاطر نياز غريزي به داشتن فرزند و ارضاي اين نياز به ازدواج گرايش پيدا مي كنند . چنين انگيزه اي بدون در نظر گرفتن ساير عوامل در تشكيل زندگي مشترك تبعات منفي را به دنبال دارد .

 

6-   پذيرش انتظارات اجتماعي:

امروزه در رسانه هاي گروهي جامعه ما ، به طور مستقيم و غير مستقيم، تلاش براي ورود جوانها به زندگي مشترك ديده مي شود، چنين روندي بدون در نظر گرفتن ملاحظات متعدد، گاهي به گرايش جوانها به ازدواج و در نهايت به دليل فراهم نبودن شرايط لازم جهت ادامه زندگي مشترك ، به جدايي زوجين منتهي مي شود .

 

7-   رفع مشكل بيكاري:

درجامعه ما بنا به دلايل متعدد، از جمله شرايط استخدام در برخي از مشاغل، متاهل بودن ِ متقاضي است . لذا گاهي اين شرايط موجب شكل گيري ازدواج در بين جوانها مي شود كه در بعضي اوقات به دليل تداوم بيكاري و عدم كسب شرايط مناسب ، موجب جدايي زوجين مي گردد .

 

8-   ازدواج به عنوان وسيله اي براي رسيدن به اهداف ديگر:

گاهي انگيزه اصلي در تشكيل زندگي مشترك ،عشق به فرد مقابل و نياز روان شناختي به زيستن با فرد مقابل نيست ؛  بلكه وي وسيله اي براي رسيدن به اهداف ديگر مي شود . مثلاً خانمي كه دوست دارد در خارج از كشور زندگي كند ، ممكن است با پيشنهاد فردي جهت ادامه زندگي مشترك در خارج با وي ازدواج كند ولي بعد از ورد به كشور خارجي ، در مدت كوتاهي از شريك زندگي اش جدا مي شود .

 

9-   ازدواج به خاطر بالارفتن سن:

امروزه ، بنا به دلايل متعدد، سن ازدواج در بين جوانها بالا رفته و اين مشكل خصوصاً براي دختران جامعه به خاطر مسائل فرهنگي استرس هاي متعددي را به دنبال داشته است . لذا گاهي ازدواج به خاطر ترس از تنهايي، از دست دادن زيبايي، از دست دادن والدين، كاهش شور زندگي و .... صورت مي گيرد . در چنين فضايي امكان سازگاري با مشكلات زندگي ، ضعيف بوده و در نهايت ضريب ريسك اين ازدواجها بالا مي باشد .

 

10-  ازدواج به خاطر نجات يك انسان:

گاهي انگيزه فرد براي ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهايي، فشارهاي زندگي ، مشكلات اقتصادي و اجتماعي و دلايل ديگراست. مثلاً دختري كه وابستگي شديد به پسري دارد ، مسئوليت زندگي وي از جمله كار، مسكن و مسائل مالي را مي پذيرد . چنين انگيزه هايي بعد از مدتي كوتاه  رو به خاموشي مي رود و در نهايت زندگي مشترك را با بحران مواجه مي سازد .

 

11-  ازدواج به خاطر رفع بحران:

گاهي ازدواج به دليل آسيب ديدگي جنسي ناخواسته، اتفاق مي افتد. به اين معني كه طرفين براي حمل اين مشكل به ازدواج تن مي دهند، چنين شرايطي بدون آمادگي لازم جهت ورود به اين فضا، مخاطراتي را به دنبال دارد كه در نهايت حداقل آن احساس به تله افتادن و حس اجبار به ازدواج با يكديگر است . چنين شرايطي خطر پذيري فزاينده اي براي ادامه زندگي مشترك ايجاد خواهد كرد .

 

12-  ازدواج به خاطر فرار از مشكلات خانوادگي :

گاهي انگيزه افراد براي ازدواج به دليل دوري آنها از محيط استرس زاي خانواده از جمله درگيري والدين، اعتياد والدين، سوء رفتار جسمي و جنسي، بي توجهي، طرد و خشونت و موارد ديگر است . در چنين شرايطي افراد آمادگي روان شناختي لازم جهت ارزيابي متقابل را نداشته و در نهايت احتمال آسيب زا بودن اين رابطه بالا مي باشد .

 

13-  ازدواج به خاطر عشق:

گاهي دو نفر ، چنان علاقه اي به يكديگر پيدا مي كنند كه گمان مي برند به راستي عاشق هم هستند . وقتي هيجان ، با سرعت چشمگيري در روابط پيش برود ، شناخت يكديگر به روال عادي و تدريجي خود پيش نمي رود، زيرا وقت كافي براي اين امر وجود نداشتهاست.صراحت ، صداقت و اعتمادي كه لازمه يك رابطه محكم است احتياج به زمان دارد . يك آشنايي سريع، هر چقدر هم كه هيجان آور باشد، تنها يك صميميت ظاهري به بار مي آورد كه به آساني با نزديكي و صميميت واقعي اشتباه مي شود ، به همين دليل ازدواج هايي كه در كوتاه مدت اتفاق مي افتند ، مخاطراتي را به دنبال خواهند داشت .

 

14-  ازدواج به خاطر فرار از يكنواختي زندگي:

گاهي افراد بدون آگاهي و آمادگي لازم وارد يك زندگي مشترك مي شوند و پس از مدتي احساس از دست دادن آزاديهاي فردي و يا احساس در دام افتادن مي كنند، ازدواجهايي كه درآن انگيزه مزه كردن زندگي مشترك ، بدون توجه به ساير مؤلفه ها وجود دارد ، اغلب مخاطراتي را به دنبال خواهد داشت .

 

15-   ازدواج به دليل برداشت غلط از مفاهيم :

افراد در دوران نامزدي ممكن است به فاش سازي مسائل شخصي خود بپردازند كه گاهي بي توجهي به محتواي مطالب ابراز شده مشكلاتي را به دنبال دارد . مثلاً مردي به نامزدش مي گويد كه اعتياد دارد ؛ اما زن مي گويد چون با صداقت اين موضوع را گفته من همسر او مي شوم و بعد از ازدواج اين مسائل ايجاد مشكل خواهد كرد.

 

16-   ازدواج به مفهوم پذيرش جبر:

تعدادي از جوانان، خصوصاً آنهايي كه نگرشهاي سنتي دارند گاهي ازدواج با فرد مقابل برايشان موضوعي از پيش تعيين شده محسوب مي شود . در جامعه ما ، گاه اين فرآيند با عنوان«قسمت» شناخته مي شود، لذا اين تصور وجود دارد كه خواستگار فرد در واقع شخصي است كه انگار مقدر شده است با او زندگي كند . چنين طرز تفكري جزء آسيبهاي پيش از ازدواج محسوب مي شود .

 

17-   دوران كوتاه نامزدي:

دوران نامزدي حداقل ، شرايطي را براي آگاهي زوجين از هم فراهم مي آورد . تعدادي از افراد در اين دوران متوجه تفاوتهاي بسياري بين خود و فرد مقابل مي شوند يا در اين دوران متوجه ناراحتي و يا مبتلا بودن فرد به يك اختلال رواني يا وابستگي او به مواد مخدر مي شوند ، اما به رغم وقوف به اين مسائل ، بنا به دلايل فرهنگي از جمله اينكه به هم خوردن نامزدي را مساوي با بي آبرويي و از دست دادن حيثيت خود قلمداد مي كنند تن به ازدواج مي دهند چنين تجاربي در زندگي مشترك، بسيار بحران زا بوده و احتمال جدايي زوجين قابل پيش بيني است  .

 

18-  در كل احتمال آسيب زا بودن ازدواج افراد با شرايط زير قابل پيش بيني است :

-ازدواج دو فرد با فرهنگهاي كاملاً متفاوت.

-ازدواج در سنين پايين زير 20 سال

-تفاوت سني زياد بين زوجين مثلاً 15تا20سال

-بالاتر بودن سن دختر از پسر ( زن از مرد)

-ازدواج يك مرد با زني بيوه يا مطلقه

-ازدواج دختر با مردي كه از ازدواج پيشين خود فرزندي دارد .

-ازدواج دو فرد مطلقه كه داراي فرزندان بزرگسال مي باشند .

-ازدواج افرادي كه فاصله طبقاتي بسيار زيادي با هم دارند .

-ازدواج دختري برخوردار از تحصيلات دانشگاهي با پسري كه از لحاظ تحصيلي پايين است .

-ازدواج با فرد معتاد به مواد مخدر

-ازدواج با شخصي كه قبلاً ازدواج هاي متعددي داشته است .

-ازدواج با فردي كه خانواده اش شديداً مخالف اين وصلت هستند .

-ازدواج بدون داشتن اطلاعات كافي از موقعيت فردي ، خانوادگي و اجتماعي شخص مقابل .

-ازدواج با فردي كه ثبات شغلي نداشته و به دليل مسائل شخصيتي خاص ، قادر به سازگاري در محيط كار نيست .

-ازدواج با دختر يا پسري كه هنوز دانشجو است و از ثبات اقتصادي، شغلي و فكري لازم برخوردار نمي باشد .

19. ازدواج به خاطر جذابيت ظاهري

:اهميت جذابيت جسماني به عنوان يك عامل مهم در دوستي ها و مناسبات اجتماعي، غير قابل انكار است . به نظر مي رسد افرادي كه جذابيت ظاهري دارند ، رفتارهاي پسنديده تر و ويژگيهاي شخصيتي زيبايي هم  داشته باشند . به خاطر چنين تصوري ، تعداد زيادي از دختران و پسران مجذوب جذابيت جسماني هم مي شوند . زماني كه اهميت اين عامل درمعيارهاي  افراد براي تشكيل زندگي مشترك بدون توجه به عوامل اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و شخصيتي افراد لحاظ مي شود ، ضريب خطر پذيري چنين ازدواجهايي نيز طبيعتاً بالا خواهد رفت .

در پايان بايد به نكته اشاره كنيم ، كه مسائل مطرح شده فوق به صورت مطلق تأثير گذار نبوده و موارد استثنا هم وجود دارد .

 دوست عزيز! اميد واريم با توجه به مطالب ذكر شده ، بتواني براي زندگي آينده خويش، انتخابي صحيح داشته باشي

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(0) نظر

كمبود پسر براي ازدواج!؟

اختلاف سن، ازدواج

يك باور غلطي كه اخيرا رايج شده اين است كه ما الان با كمبود پسر مواجهيم؟و يا عده‌اي معتقدند چون دختران ما ازدواج نمي‌كنند در يك مقطع سني با كمبود پسر مواجه شده‌ايم. ما به طور كلي اگر از نظر جنسي در تمام سرشماري‌ها نگاه كنيم تعداد مردان سرشماري شده بيش از زنان سرشماري شده است. حالا اگر بگوييم كم شماري وجود دارد، نمي‌تواند آنقدر باشد. در تمام مقاطع مرد‌ها از زنان بيشترند. حتي در بدو تولد نيز مردان از زنان بيشترند، ولي اين شبهه وجود دارد كه وقتي ما تعداد دختران در معرض ازدواج را با تعداد پسران ازدواج نكرده و در معرض ازدواج مقايسه مي‌كنيم مي‌بينيم دختران بيشترند چرا؟ براي اين كه دختران در معرض ازدواج را مثلا از 15 سال به بالا مي گيريم، ولي پسران در معرض ازدواج را 20 سال به بالا. اين به خاطر چنين تفاوتي است؛ يعني به علت اين كه قاعده هرم وسيع است، قطعا جمعيتي كه در گروه سني 15 تا 20 سال قرار دارد بيشتر است تا جمعيتي كه در گروه سني 35 تا 40 سال قرار دارد.

حال اگر سن در معرض ازدواج قرار گرفتن دختران را هم 20 سال در نظر بگيريم، مشكل حل مي‌شود. حتي جمعيت دختران كمتر هم مي‌شوند. استاندارد بين‌المللي اين است كه از بين هر 205 نوزاد متولد شده در دنيا 100 نوزاد دختر و 105 نوزاد پسر باشد و اين تركيب در ايران نيز مستثني نيست؛ چرا كه مرگ و مير پسرها در بدو تولد بيشتر است و اين تعداد دختر و پسر معمولاً در سنين جواني به تعادل مي‌رسند و در ايران هم معمولاً در سال‌هاي مختلف تفاوت جمعيت زنان و مردان اختلافي در حدود يك ميليون نفر داشته كه طبيعي است.

وجود برخي سنتها و آداب و رسوم مانند ازدواج دختران به ترتيب سن، لزوم موافقت پدر براي ازدواج، داشتن جهيزيه كامل، مهريه بالا و... را نيز مي‌توان از عوامل مؤثر در ازدواج دختران برشمرد.

هم اكنون تعداد دختران مجرد 15 تا 19 ساله از ميزان پسرهاي مجرد 15 تا 19 ساله كمتر است، در تمام رده‌هاي سني تعداد دختران مجرد همان رده سني از ميزان پسران مجرد كمتر است. ولي به دليل اينكه بين سن ازدواج دختران و پسرها به طور متوسط پنج سال فاصله وجود دارد در مقايسه تعداد دخترهاي مجرد 15 تا 35 ساله با پسرهاي مجرد 20 تا 40 ساله، تعداد دختران حدود يك ميليون نفر بيشتر است.

به دليل افزايش تعداد مواليد در دهه نخست انقلاب كشور ما داراي يك هرم سني با قاعده وسيع بوده و تعداد جمعيت 15 تا 19 ساله كشور از جمعيت 20 تا 24 ساله بيشتر بود و زماني كه تعداد دختران را يك رده سني پايين تر مي‌گيريم اين قاعده سني متورم‌تر است و تعداد دخترهايي بيشتري در اين رده قرار دارد.

ازدواج

با كاهش تعداد مواليد قاعده هرم سني در ايران در حال كوچك شدن است، با جمع شدن اين قاعده هرم سني، تعداد جمعيت 15 تا 19 ساله از 20 تا 24 ساله كمتر شده و تعداد دخترهاي مجرد 15 تا 35 ساله از پسرهاي 20 تا 40 ساله كمتر مي‌شود و در يك دهه آينده پسرهاي در معرض ازدواج از دخترهاي در معرض ازدواج بيشتر مي‌شوند. اين مسأله منجر به مجرد ماندن يك ميليون دختر تا 10 سال آينده مي‌شود. اين مشكل از سوي كارشناسان از دهه 70 گوشزد شده است، در حال حاضر تعداد پسران مجرد از دختران مجرد در هر رده سني بيشتر است ولي تعداد دختران از پسران در يك رده سني پايين‌تر كمتر است.

برخي راه حل جلوگيري از تجرد قطعي اين تعداد دختر را همسن گزيني پسران در ازدواج عنوان كرده‌اند. دكتر انور صمدي راد استاد دانشگاه و آسيب شناس در خصوص علل افزايش تجرد دختران نسبت به پسران مي‌گويد: وجود برخي سنتها و آداب و رسوم مانند ازدواج دختران به ترتيب سن، لزوم موافقت پدر براي ازدواج، داشتن جهيزيه كامل، مهريه بالا و... را نيز مي‌توان از عوامل مؤثر در ازدواج دختران برشمرد.

وي با اشاره به پژوهش خود بر 544 نفر از زناني كه هرگز ازدواج نكرده و در گروه سني بين 28 تا 55 سال قرار دارند، مي‌گويد: برخلاف آنچه در ابتدا به نظر مي‌رسد، ازدواج نكردن و نداشتن همسر، مشكل بزرگ و اساسي اغلب دختران مجرد نيست. 5/25 درصد دختران مجرد با اين مطلب كه نداشتن همسر، بزرگترين مشكل آنان است بسيار مخالف بوده، 34 درصد آنان وابستگي به خانواده پدري و نداشتن استقلال مالي يا درآمد شخصي را مهمترين مشكل خود مي‌دانند.وي در ادامه با بيان اينكه 5/50 درصد دختران معتقدند براي ازدواج كردن يك دختر هيچ وقت دير نيست، مي‌گويد: اين در حالي است كه 70 درصد دختران ازدواج را يك امر ضروري دانسته و 5/49 درصد بيان كرده‌اند براي ازدواج دختران سن و يا محدوده سني مشخصي وجود دارد كه نبايد از آن بگذرد.

شهلا پور كاظمي معاون پژوهشي مركز مطالعات جمعيتي آسيا و اقيانوسيه راه حل اين مشكل را اينگونه بيان مي‌كند: اختلاف ميانگين سني دختران و پسران در ازدواج همچنان 5 سال است و تا 10 سال آينده يك ميليون دختر به جمعيت مجردان قطعي كشور افزوده مي‌شود.مشكل فعلي جامعه ما اين است كه مردان ما با دختراني در سنين پايين‌تر ازدواج مي‌كنند و تنها راه حل مشكل تجرد قطعي دختران اين است كه همسن گزيني همسري در كشور رخ دهد چرا كه اگر تعداد پسران در سن ازدواج را با دختران در آستانه ازدواج با فاصله سني 2 يا 3 سال نيز در نظر بگيريم تعداد دخترهايي كه مجرد باقي مي‌مانند، كمتر مي‌شود.

 ما الان پسرهاي زيادي داريم كه از دخترها بزرگتر هستند اما از تشريفات ازدواج مي‌ترسند.خيلي از آنها در مرحله عقد جدا شدند چون نتوانستند منزل اجاره كنند.

اما دكتر مجيد ابهري، جامعه شناس اجتماعي و استاد دانشگاه در خصوص بالا رفتن آمار دختران مجرد نسبت به پسران و بحث همسن گزيني نظر ديگري دارد.

او مي‌گويد: اين يك راهكار موقت است و شايد در دراز مدت پاسخ منفي بگيريم. در همسن بودن زن و شوهر و يا بين يك تا سه سال كوچكتر بودن مرد مي‌توان با علاقه بين طرفيت و يا مشاوره و... آن را حل كرد. اما بالاتر از آن را به دليل زايمان زن و يا به دليل شكسته شدن چهره زن با سرعت بيشتري نسبت به مرد توصيه نمي‌كنم. مسأله اختلافات سن در دهه دوم زندگي مسأله ساز مي‌شود. بنابراين پذيرفتن آن با آن شرايطي كه گفتم اشكال ندارد.

ازدواج

وي مي‌افزايد: به جاي آن بياييد ازدواج آسان را تبليغ كنيم. ما الان پسرهاي زيادي داريم كه از دخترها بزرگتر هستند اما از تشريفات ازدواج مي‌ترسند.خيلي از آنها در مرحله عقد جدا شدند چون نتوانستند منزل اجاره كنند.چرا ما به آنها نمي‌پردازيم. سن يك فاكتور است. شايد 15 درصد پسران آمادگي ازدواج با همسن و يا بزرگتر از خودشان را داشته باشند باقي مانده پسرها بزرگتر هستند اما شغل ندارند. مسكن ندارند. سن اهميت ندارد وقتي دو نفر با هم ازدواج كنند و اما پسر منزل نداشته باشد و يا معتاد باشد آن وقت چه؟.

امروزه يكي از عوامل افزايش سن تجرد دختران خودخواسته است. معمولا  علاقه به ادامه تحصيل و اشتغال باعث افزايش سن تجرد در دختران شده است. نكته اين است كه تحصيلات و افزايش توقعات ناشي از آن ازدواج را در كشور دچار مشكل كرده است.

با افزايش ورودي دختران به دانشگاه‌ها و سنگين شدن ترازو به نفع آنان، ازدواج دختران تحصيل كرده نيز با مشكل مواجه شده است.دختران تحصيل كرده علاقه دارند با پسران تحصيل كرده ازدواج كنند كه در عين منطقي بودن مشكلاتي نيز در بر دارد. اولا چون ورودي دختران به نسبت پسران در دانشگاه‌ها افزايش يافته، پس ما با تعداد دختران تحصيل كرده بيشتري نسبت به پسران تحصيل كرده مواجه هستيم. به عبارت ساده تر ما در مقابل دختران تحصيل كرده پسران تحصيل كرده‌اي كه داراي شغل هم باشند، به تعداد كافي نداريم. نكته ديگر اينكه طبق آمار و به دليل فرهنگي كه در كشور وجود دارد پسران معمولا با دختراني كه به طور ميانگين 5 سال از آنان كوچكتر باشد ازدواج مي‌كنند. در حالي كه اين اتفاق در دانشگاه‌ها كمتر اتفاق مي‌افتد و اگر ازدواجي رخ دهد، معمولا بين افراد همكلاسي كه تفاوت سن كمي دارند ازدواج صورت مي‌گيرد. البته ترويج ازدواج‌هاي دانشجويي مي‌تواند به كاهش تجرد دختران تحصيل كرده كمك كند. موضوع ديگري كه به افزايش سن تجرد دختران كمك كرده است اشتغال آنان در بازار كار است.

يكي از علل عدم گرايش پسران به ازدواج نداشتن شغل مناسب است. حضور هر يك از دختران در بازار كار به معناي اشغال يك فرصت شغلي براي پسران است كه خود به معني كاهش امكان ازدواج يك پسر و يك دختر محسوب مي‌شود.از آنجا كه نان آوري خانه در فرهنگ اسلامي و ايراني ما بر عهده مرد است لذا امكان عدم ازدواج يك پسر بيكار بسيار بيشتراز عدم امكان ازدواج يك دختر بيكار است.از سوي ديگر دختران شاغل توقعات بيشتري در همسر گزيني نسبت به دختران فاقد شغل دارند كه اين موضوع نيز به بالارفتن سن تجرد آنان مي‌افزايد.

ناهيد رام پناهي معاون مركز اطلاعات و آمار شوراي فرهنگي اجتماعي زنان در اين خصوص مي‌گويد: بررسي آمار ميزان تجرد دختران داراي تحصيلات عالي بين يك دهه گذشته نشان مي‌دهد كه تعداد دختران هرگز ازدواج نكرده داراي تحصيلات عالي از حدود 5 درصد به 16 درصد رسيده است. 

اگر اختلاف سن زوج و زوجه در ازدواج‌ها كمتر شود قدري به حل اين بحران كمك مي‌شود، ولي در صورتي كه روند انتخاب همسر از سوي پسران كه تمايل به ازدواج با دختراني با چند سال اختلاف سني هستند ادامه پيدا كند، تعداد تجرد قطعي در دختران افزايش مي‌يابد.

 

بررسي آمار مركز آمار ايران حاكي از اين است كه ميزان دختران هرگز ازدواج نكرده داراي تحصيلات متوسطه از 26 درصد در سال 75 به 42 درصد در سال 85 رسيده است.نگاهي به اين آمار نشان مي‌دهد كه بالا رفتن سطح تحصيلات باعث تجرد در زنان كشور شده است و موجب شده تا دختران كمتر به ازدواج تن دهند.برخلاف اينكه تحصيلات عالي تاثير منفي بر افزايش دختران مجرد داشته است، ولي اطلاعات اخير ارائه شده از مركز آمار حاكي از اين است كه اين روند بر افزايش طلاق موثر نبوده است.

جوان و ازدواج

مقايسه آمار فعلي با يك دهه قبل نشان مي‌دهد كه طلاق در قشر تحصيلكرده درصد قابل توجهي افزايش پيدا نكرده است و به همان ميزاني كه جامعه باسوادتر شده طلاق نيز بيشتر نشده است، ولي در مورد تجرد اين ارتباط معني دار است و درصد مجردان داراي تحصيلات عالي به صورت قابل توجهي افزايش پيدا كرده است.

رام پناهي همچنين در مورد آمار زنان و مردان مجرد كشور نيز مي‌گويد: اگر تعداد زنان و مردان هرگز ازدواج نكرده را در رده سني بين 15 تا 34 سال در نظر بگيريم، مي‌بينيم تعداد مردان مجرد در اين دوره سني دو ميليون و 600 هزار نفر بيشتر از تعداد دختران مجرد است.اما در صورتي كه بين رده سني دختران و پسران مجرد پنج سال اختلاف قايل شويم نشان مي‌دهد كه تعداد دختران 15 تا 29 ساله هرگز ازدواج نكرده از تعداد پسران 20 تا 34 ساله مجرد، يك ميليون و 300 هزار نفر بيشتر است. مقايسه اين آمار نشان مي‌دهد كه اگر اختلاف سن زوج و زوجه در ازدواج‌ها كمتر شود قدري به حل اين بحران كمك مي‌شود، ولي در صورتي كه روند انتخاب همسر از سوي پسران كه تمايل به ازدواج با دختراني با چند سال اختلاف سني هستند ادامه پيدا كند، تعداد تجرد قطعي در دختران افزايش مي‌يابد.

با افزايش سن ازدواج دختران كه در برخي موارد خود خواسته هم هست يعني دختران ما سعي مي‌كنند تحصيل كنند پس خود به خود سن ازدواجشان بالا مي‌رود، ولي سن ازدواج مردان در تمام سال‌هايي كه سرشماري شده است ميانگين آن 26 سال است يعني هرم جامعه ما در مورد مردان عوض نشده ولي در مورد دختران سن ازدواج در حال بالا رفتن است.

 

 

اوايل سال 1355 و قبل از انقلاب ميانگين سن ازدواج دختران ما 5/19 سال بود در صورتي كه الان 5/23 شده يعني 4 سال اضافه شده است. در دهه آينده چون قاعده هرم سني ما جمع مي‌شود و مواليد كم شده است اگر همين محاسبه را 10 سال ديگر بكنيم، در نتيجه دختران كمتري با پسران بيشتري مي‌توانند ازدواج كنند. يعني در دهه آينده تعداد پسران ما بيش از دختران خواهد بود؛ ولي خب يك مسأله‌اي كه وجود دارد نرم جامعه است. در جامعه ما همواره گفته مي‌شود سن خانم‌ها بايد كمتر از آقايان باشد و هنوز سن مساوي يا بيشتر را قبول ندارند. در نتيجه ممكن است يك تعداد از دختراني كه خودشان به دلايلي ازدواج نكرده‌اند، مجرد باقي بمانند.

 

(0) نظر
X