header

پايگاه شهيدان ايزدي شيراز

home
list
archive
درباره وبلاگ
لبیک به منادی توحید پروردگارا، ما شنيديم كه دعوتگرى به ايمان فرا میخواند كه: «به پروردگار خود ايمان آوريد»، پس ايمان آورديم. پروردگارا، گناهان ما را بيامرز، و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره نيكان بميران. آل عمران آیه 193 09177093900
سينما
نوجوان
آمار وبلاگ

تعداد بازدیدها :

127500

تعداد نوشته ها :

228

تعداد نظرات :

8

در باره علي حاتمي كه ايراني ترين بود

 

14 آذر ماه مصادف با دهمين سالگرد درگذشت علي حاتمي بود.

در چهاردهم آذر ماه 75 برخي روزنامه‌ها تيتر زدند "علي حاتمي داستان مرگ را كليد زد".

در اين نوشتار سعي ميكنيم زوايايي از هنر فيلمسازي علي حاتمي را مرور كنيم و سرانجام پرونده نيمه تمام جهان پهلوان تختي او را نيز بررسي مينماييم

***

 

بازيگرى در آثار على حاتمى

 

...حاتمى سينماگرى جامع در هنر هاى مختلف بود. او درام نويسى مى دانست، گوش موسيقايى داشت، نقاشى را مى فهميد و حاتمى هنگام ساخت يك اثر چنان جزئيات را در آن بسط مى داد كه انگار سال ها براى توليد آن فيلم يا مجموعه تلويزيونى زمان گذاشته است.

البته اين اتفاق در مورد مجموعه هزار دستان رخ داد. او با چنان وسواسى اين مجموعه را ساخت كه گويى تار و پود يك قالى را بر دار رج مى زند. شايد همين بود كه تا امروز به جرأت مى توان گفت كه هيچ مجموعه اى توان برابرى با آن را ندارد. اما فضاى زنده آثار حاتمى به اين دليل است كه او زمان درام خود را مى شناخت و آن را از يك بستر تخت تاريخى به درامى زيبا و دلنشين تبديل مى ساخت. از همين روى است كه هنوز تك جمله هاى او در ياد ها مانده و تماشاگر هنگام تماشاى چند باره كارهاى اين سينماگر محظوظ مى شود.

دنياى سينمايى حاتمى دنياى درام بود. درام هم معنا پيدا نمى كند مگر با يك متن خوب و اجرايى سنجيده. حاتمى تمامى اين ها را هم يكجا در خود نهفته داشت. شما سعى كنيد يك خط از گفت و گوهاى او يا يك فريم از تصاويرش را از هم جدا كنيد ببينيد چه اتفاقى رخ مى دهد. شاكله كليت اثرش از هم جدا مى شود.

يكى از عناصرى كه حاتمى در آن به زبانى خاص دست يازيده بود مقوله بازيگرى است. شيوه بازى سازى اين سينماگر به دو دوره پيش و پس از انقلاب تقسيم مى شود. بازيگران قبل از انقلاب آثار حاتمى كاملاً در اختيار داستان بودند.آنها بازى مى كردند همچون بازيگران ديگر. اما درام حاتمى چنان قدرتى داشت كه اين نقش ها به شاه نقش هاى زندگى شان بدل گشت. براى تحليل بازى بازيگران اين فيلم ها در اين برهه بايد به تحليل شخصيت ها بپردازيم كه راه به درازا مى برد.

 

 

دوره بعدى حضور بازيگران در آثار حاتمى به پس از انقلاب مى رسد. دوره اى كه ايده آن در حاجى واشنگتن آغاز و در فيلم هاى متأخر او ادامه پيدا مى كند. در اينجاست كه مؤلف بودن حاتمى بيشتر خود را به رخ مى كشد. از اين پس بازيگران كاملاً در اختيار تصوير و اتمسفر كلى فيلم هستند.

بازيگر در فيلم هايى چون: مادر ، دلشدگان، كمال الملك و... به جزيى از تصوير بدل مى شود. حال او جزيى از صحنه است. اينجا تصاوير حاتمى به نقشى بزرگ مى مانند كه كوچكترين حركت بازيگر مقياس و جزئيات آن را تغيير مى دهد. در اين فيلم هاست كه حتى زمانى كه دوربين به نماى بسته بازيگران نزديك مى شود ما باز هم اين تابلو را در ابعادى ديگر مى بينيم. بازيگران ريز نقش هاى يك تابلو هستند و حضور آنها در كنار اجسام ديگر كليت مجموعه را شكل مى دهد. به اين دو فصل از آثار او دقت كنيد:

الف) - در مجموعه هزار دستان در فصلى تعدادى از شخصيتها يعنى خان مظفر، مدير روزنامه عصر جديد، دكتر و چند تن ديگر به خوردن پالوده مشغول هستند. علاوه بر گفت و گوهاى شيرين حاتمى نماهاى كلى در تصوير ظاهر مى شود كه گويا يك تصوير نقاشى است. اگر با دقت توجه كنيد، حتى مى توانيد درز ديوار ها را نيز در اين تصاوير به نظاره بنشينيد. اين شكل دكوپاژ به بازيگر اجازه حركت گل درشت را نمى دهد. بازيگر در اين لحظه بايد به سمت بازى مينى ماليستى پيش برود.

ب) - در فيلم مادر در بسيارى فصول كه بچه ها در حياط جمع هستند كارگردان در يك نماى عمومى صحنه اى را ترسيم مى كند كه نشان از يك تصوير از دست رفتنى را به ذهن متبادر مى كند. در اينجا هم كلام جان افزونى به نقش و شخصيت ها مى دهد.

اين اتفاق بارها و بارها در فصول مختلف دلشدگان نيز رخ مى دهد.

برخى بر اين عقيده اند كه بازى در آثار مرحوم حاتمى به نمايش نزديك است و دليلشان هم به دورانى بازمى گردد كه او نمايشنامه نويسى مى خوانده است. كلام در كارهاى حاتمى شكلى نمايشى دارد ، اما او با چنان مهارتى اين فضا ها را خلق مى كرد كه هيچكس نمى توانست گفتارى غير از اين را براى شخصيت ها متصور شود. جنس گفتار چنان با شخصيت ها حسن تناسب دارد كه بازيگر براى اداى آنها به تكلف و درشت نمايى روى نمى آورد زيرا جنس قاب بندى هم اين اجازه را به او نمى دهد، بنابراين همه چيز روى حساب طراحى شده است.

و اين بخشى از جزئياتى بود كه فيلم هاى حاتمى را به آثارى دلربا تبديل مى كند.1

 

***

لحن گردانى در ديالوگ هاى «حاتمى»

 

آيا ذكر اين جمله خطاست  كه " مى شود تصوير را در سينماى على حاتمى ناديده گرفت و نوارى كه از صداى فيلم هاى او پر شده است در يك ضبط صوت گذاشت و بارها و بارها گوش كرد" ؟. اين البته ناديده گرفتن توان بصرى على حاتمى و خلاقيت هاى تصويرى او نيست، بلكه توجه به توان ديالوگ نويسى اوست.

زبان مطنطن، فاخر و آركائيك در مجاورت بافت گفتارى زبان قابليت على حاتمى در لحن گردانى را بخوبى به مخاطب آشنا به زبان شناسى نشان مى دهد. ويژگى هاى ديالوگ نويسى على حاتمى را مى شود زيرمجموعه مباحثى چون جامعه شناسى زبان، روانشناسى زبان، بررسى زبان شناختى ديالوگ ها بررسى كرد.

 

جامعه شناسى زبان:

على حاتمى با شناختى كه نسبت به ادبيات شفاهى اين سرزمين دارد، ادبياتى كه سينه به سينه توسط مردم اين سرزمين منتقل شده و تاريخى كهن تر از ادبيات مكتوب دارد و پيوند آن با ادبيات مكتوب، در ذهن خود يك سازماندهى ويژه ايجاد كرده است كه به تبع آن هر شخصيتى داراى يك موقعيت زبانى است و اين موقعيت زبانى از موقعيت او در جامعه نشأت مى گيرد، به اين شخصيت ها توجه كنيد:

حسن كچل، ستارخان، سلطان صاحبقران، مجيد (جوب چى)، حاجى، رضا تفنگچى، خان دايى، شعبون استخونى، مفتش شش انگشتى و ....

اين شخصيت ها همه يك خاستگاه اجتماعى ويژه دارند كه اين خاستگاه داراى يك بافت زبانى است. بافت زبان از حوزه واژگان گرفته تا تركيبات و اصطلاحات در كلام «شعبون بى مخ» با «سلطان» يا «رضا تفنگ چى» متفاوت است. به دليل اين كه به لحاظ اجتماعى جايگاه اين شخصيت ها و ديالوگ هاى آنها با هم فرق مى كند. در اينجاست كه مى توان به توان على حاتمى در شناخت اين موقعيت هاى جامعه شناختى متفاوت پى برد. او انگار در تمام موقعيت هاى اجتماعى به اندازه كافى زندگى كرده است، اين قدر كه وقتى ديالوگى را از زبان يك لوطى داش مشدى يا يك ديوانه و يا يك زن مى شنوى، انگار سال ها در آن جايگاه جامعه شناختى ايستاده و زندگى كرده است. چون به اكثر ريزه كارى هاى اين شخصيت ها واقف است و با تبحر كامل حتى تكيه كلام هاى اين موقعيت ها را براحتى در ديالوگ ها مى نشاند.

 

روانشناسى زبان:

على حاتمى به روح كلمات در ديالوگ هايش خيلى دقت داشته است. اين دقت از روى آگاهى بوده يا نه، بحث ديگرى است، اما اين مسأله روشن است كه به دليل شناخت او از ادبيات و جامعه شناسى فرايند شناخت روح كلمات در وى نهادينه بوده است. توجه به روح كلمات در حوزه اى گسترده تر زيرمجموعه «روح نهفته در اثر» است. به اين معنا كه وقتى روح يك اثر «حماسى»، «تغزلى»، «دراماتيك» يا... است، رفتارهاى زبانى بايد حول و حوش همين «روح كلى» در گردش باشند. اين هماهنگى به گونه اى است كه اگر يك شخصيت از نظر ديالوگ با اين «روح كلى» در مغايرت و ناهماهنگى باشد، كل اثر همچون رژه يك گروهان است كه در آن يك سرباز، وظيفه خود را بخوبى انجام ندهد. او تنها به خود ضربه نمى زند، بلكه يك گروهان را مورد آسيب قرار مى دهد. پس شناخت «روح كلى» اثر فرايندى را ايجاد مى كند كه در آن «روانشناسى كلمات و جملات» بسيار مهم جلوه مى كنند.

 

ساختار زبان:

على حاتمى شناخت فطرى از ساختار زبان دارد. وى بخوبى محورهاى زبان را مى شناسد، محور همنشينى و جانشينى براى او به شكل كاملاً نهادينه هميشه در ذهنش حضور دارد.

آركائيك بودن زبان نوشتارى حاتمى به آن جايى بر مى گردد كه او در محور «جانشينى» زبان، واژگانى را مى آورد كه از زندگى امروز ما خارج و استعمال آن منسوخ شده است. در محور «همنشينى» زبان نيز چنين است. نوع تركيب واژگان اصطلاحات و كاربرى فعل گاهى به قدرى مستعمل مى نمايد كه انگار در جهان سده هاى پيش در رفت و آمد هستيم، اما اين تبحر حاتمى را در شناخت زبان آركائيك نشان مى دهد. در حوزه گفتارى زبان هم وقتى از اصطلاحات كوچه بازارى استفاده مى كند، به قدرى ماهرانه در همنشينى يكديگر قرار مى دهد كه مخاطب احساس مى كند به منبع اين گونه «گويش» و «كلام» رسيده است. گاه حتى اين موضوع جايى پيش مى رود كه كلاس درسى مى شود براى علاقه مندان به اين نوع لحن و گويش!

قابليت لحن گردانى على حاتمى، قابليتى است كه سالهاست در سينماى ايران همتايى ندارد. شايد بشود نمونه هايش را در آثار بهرام بيضايى ديد، اما تنوع اين لحن گردانى از «شعبون بى مخ» تا «ستارخان» فوق العاده و گاه اعجاب انگيز است. توان انعطاف پذيرى ذهن حاتمى از منتهى اليه يك نگاه زبانى تا منتهى اليه گونه ديگر، همچون كلاس درسى است كه محصلان آن بايد اين محصول را سالها استفاده كنند. مگر مى شود فردى حتى لطايف و ظرايف گونه هاى متعدد رفتارى را اين قدر صحيح و منظم آموخته باشد. براى شناخت بافت زبانى يك «سلطان» بايد سالها در رگ و ريشه او رسوب كرد و زير و بم گفتارهاى او را دريافت، آن وقت است كه مى شود ديالوگ يك سلطان را نوشت، يا هر شخصيت ديگرى را و اين تحير من از اين شناخت فطرى حاتمى به اضافه تلاشهاى پژوهشى اوست و دهانى كه بسته مى ماند و گوشى كه باز.

 

يكى ديگر از ويژگيهاى نوشتار على حاتمى «سجع» است. كلمات حاتمى كلامى مسجع است و به همين علت هم هست كه گاهى برخى به كلام «استعارى» او كه همراه با سجع است «شاعرانه» گفته اند. ويژگيهاى حاكم بر ديالوگ هاى حاتمى «شاعرانه» هست و نيست!

هست به اين معنا كه هم استعارى است هم مسجع و گاه مخيل و نيست به اين دليل كه وجوه شاعرانه ندارد، يعنى كلام ساخت شاعرانه ندارد (در واقع قرار هم نيست داشته باشد). سجع نهفته در كلام استعارى حاتمى گاه همراه با جناس است و گاه فقط مى توان آهنگين بودن آن را از كنار هم گذاشتن برخى «آواها» فهميد كه به آن «آهنگ درونى» كلام نيز اطلاق مى شود.

به موسيقى درونى و سجع اين ديالوگ ها دقت كنيد:

 

همسر ابوالفتح: چطور مى شد به دريا خوابيد وقت توفان.

يا:

مجيد: اين مال و منال مفتى، همچى هلو برو تو گلو گير نيومده، حاصل يه عمر جوب گرديه، آقامون ظروفچى بود، خودمون شديم جوب چى.

يا:

 

محمد ابراهيم: پرهيز مرهيزش مى دين كه چى، خورشيد دم غروب، آفتاب صلات ظهر نمى شه.

اين مثال ها گرچه نمونه اى از خروار ديالوگ نويسى على حاتمى است، اما بخوبى نشان مى دهد كه وى كلام استعارى، بافت گفتارى و شفاهى ادبيات فارسى و آهنگين بودن كلام را كه برگرفته از شناخت صامت ها و مصوت هاست (براى حاتمى انگار فطرى بوده است) بخوبى مى شناخته و تلاش مى كرده اين درخت تناور ادبيات را به يك هنر بصرى تبديل كند تا هم منويات درونى خود را اين گونه بيان كرده باشد و هم به ادبيات شفاهى وفادار بماند.2

 

 

***

بازخواني پرونده‌ي ناتمام "جهان پهلوان تختي"

 

زنده ياد علي حاتمي هنگامي كه در جريان ساختن آخرين فيلم ناتمامش "جهان پهلوان تختي" در بستر بيماري افتاده بود گفته بود: «حالا مثل اين كه از اين سينما هم بايد بروم و يا به قول ديالوگ فيلم‌هايم طعمه دام و صيد صياد شدم، و يا مي‌شوم و شايد اين پايان عشق است و يا آغاز راه و اگر مرگي هست هيچگاه چيز ترسناكي نيست»

 

"جهان پهلوان تختي" درحالي همچنان نيمه‌تمام مانده است كه بيش از پنجاه دقيقه از آن توسط علي حاتمي ساخته شده است و فيلمهاي گرفته شده همچنان توسط مرتضي شايسته تهيه‌كننده آن، نگهداري مي‌شود.

 

مرتضي شايسته تهيه‌كننده و مسوول هدايت فيلم حالا بعد از گذشت ده سال از درگذشت حاتمي همچنان از آمادگي‌اش براي ادامه‌ي كار و ساخت فيلم "جهان پهلوان تختي" خبر مي‌دهد.

 

وي مي‌گويد: به هر حال فرد مناسبي باشد كه، اصالت و نوع فيلم‌سازي زنده‌ياد علي حاتمي را حفظ كند، ما اين آمادگي را داريم كه اين فيلم را بسازيم، مهم سازنده اثر است.

 

در آن روزها از ناصر تقوايي به عنوان كارگردان كه ادامه‌ي فيلم "جهان پهلوان تختي" را خواهد ساخت نام برده مي‌شد اما به گفته مرتضي شايسته؛ مسوولين وقت وزارت ارشاد مخالفت كردند و بعد قرار شد بهروز افخمي ادامه كار را بسازند و به آن متن اصلي وفادار باشند. اما او به كار مستقلي روي آورد و جهان پهلوان تختي خودش را ساخت و تهيه‌كننده نيز طرح را پذيرفت.

 

شايسته به يكي از دلايلي كه باعث شد، وزارت ارشاد وقت مخالفت داشته باشد اشاره كرد و گفت: آنها مي‌گفتند شايد ناصر تقوايي فيلم را تمام نكند!

 

در ويژه‌نامه‌ي مجله‌ي فيلم كه درباره‌ي پروژه‌ي "جهان پهلوان تختي" در سال 76 منتشر شد، بهروز افخمي - كه در دوران بيماري علي حاتمي، به او پيشنهاد مي‌كند كه دستيارش بشود تا لااقل بخشي از بار فعاليت بدني را از دوش او بردارد - در يادداشتي نوشته است: « حاتمي، وقتي كه فهميد تعارف نمي‌كنيم و جدي مي‌گوييم، خوشحال شد و او هم موضوع را جدي گرفت.»

 

افخمي همچنين در آن يادداشت آورده:« وقتي گرفتار تدارك مقدمات "عقرب" بودم و توليد پهلوان شروع شده بود. پيغام رسيد كه آيا هنوز تمايل دارم، دستيار حاتمي بشوم يا نه؟ جواب فرستادم كه حاضرم با توافق تهيه‌كننده "عقرب"، توليد آن را به سال آينده موكول كنم ودر خدمت حاتمي قرار بگيرم.

 

اما راستش دوست نداشتم چنين توافقي صورت بگيرد، فهميده بودم كه برخلاف تصورات سابقم، بيماري بهبود نيافته و در حال گسترش است. مدتي از شروع فيلمبرداري "عقرب" گذشته بود كه خبر ناگوار رسيد. چند روز بعد از من خواستند كه ادامه‌ي كار را بر عهده بگيرم، اين بار جواب منفي دادم و توصيه كردم كه اصلا بهتر است فيلم "پهلوان" به احترام علي حاتمي تعطيل شود و براي هميشه مسكوت بماند. مي‌دانستم كه تحت تاثير احساساتم هستم.

 

پنجاه روز بعد، پيشنهاد ادامه كارگرداني فيلم پهلوان دوباره به سوي من برگشت. ديگر احساساتي نبودم. مثل يك صنعت‌گر به اتمام مابقي كار فكر كردم و ...»

 

افخمي در پايان اين يادداشت آورده بود:« يك چيز مسلم است و آن اين كه با مرگ علي حاتمي، صورت مساله توليد فيلم پهلوان عوض شده است. اين فيلم، ‌قبل از مرگ سازنده‌اش هم يك كار حساس و توقع برانگيز به حساب مي‌آمد. مردمي كه پهلوانشان را دوست دارند و شمايل او را در كنار تمثال معصومين به در خانه مي‌آويزند، گوش به زنگ بودند تا كار حاتمي را زير ذره‌بين ببرند، اما امروز با از دست رفتن علي حاتمي،‌ موقعيت آدمي كه در جا او قرار مي‌گيرد خيلي حساس‌تر و توقع‌ برانگيزتر شده است. اكنون داوطلب كارگرداني فيلم "پهلوان" با سايه سنگين دو پهلوان روبروست يكي تختي كه سالهاست تبديل به افسانه شده و ديگري علي حاتمي كه با بدرقه با شكوه مردم پا در راه تبديل شدن به افسانه گذاشت و مثل هر هنرمند واقعي، ‌در اثر خويش ذوب شد. شايد ديگر هيچ فيلمي نتواند توقع مردم را در باب اين موضوع برآورده كند. شايد حتي اگر روح علي حاتمي در جسم من حلول كند و خودش فيلم را بسازد، باز هم مردم از تماشاي آن راضي نشوند و بعد از ديدن بگويند اگر علي حاتمي مي‌ساخت، بهتر از آب در مي‌آمد.»

 

عزيز ساعتي نيز در ويژنامه مجله فيلم در سال 76 آورده است:« حاتمي از سال 63 قصد ساختن فيلم تختي را داشت و در حوالي سالهاي 61 و 62 مذاكراتي با تهيه‌كنندگان براي ساخت اين فيلم انجام داده و سال 63 سرانجام با بنياد مستضعفان به توافق رسيده بود. براي او در وهله اول دو موضوع اهميت داشت، يكي يافتن لوكيشن‌هاي مورد نظرش و ديگري انتخاب بازيگر نقش تختي.»

 

عزيز ساعتي آورده است:« همه تحقيقات را درباره تختي انجام داده بود. هنوز هيچ بازيگري براي نقش‌هاي ديگر انتخاب نكرده بود. چون مساله اصلي، انتخاب بازيگر نقش تختي بود. اگر از بازيگري حرفه‌اي استفاده مي‌كرد، مساله كشتي گرفتن نگران كننده مي‌شد اگر كشتي‌گيري را براي اين نقش انتخاب مي‌كرد، مساله بازيگري دغدغه بود. بالاخره فرامرز قريبيان از بازيگران و از كشتي‌گيران خسرو نظام‌دوست انتخاب شدند و در ميان اين دو گزينه، نظام‌دوست براي نقش تختي انتخاب شد.»

 

در آن سال فيلم كليد نمي‌خورد و در سال 75 هم كه كار انجام مي‌شود، بخشهاي مربوط به پدر تختي و دوران كودكي او فيلمبرداري مي‌شود و فرصتي نمي‌شود كه نظام دوست جلوي دوربين برود.

 

عزيز ساعتي همچنين آورده بود:« گمان مي‌كنم از زمان كمال الملك - كه حاتمي گرايش به بازسازي و زندگي شخصيت‌هاي معروف يافت، تختي هم در ذهنش شكل گرفت. حتي زمان فيلم "جعفرخان از فرنگ برگشته" هم در يكي از لوكيشن‌هاي اصلي فيلم، عكس تختي در قاب به ديوار نصب شده و نشان مي‌دهد كه حاتمي هنوز دغدغه اين طرح را داشته است.»

 

جهان پهلوان تختي با پنجاه و يك فصل فيلمنامه در سال 75 با حضور افسانه بايگان،‌عزت‌الله انتظامي و... مقابل دوربين رفت.

 

علي حاتمي در جايي گفته بود:« هميشه در تمام مدت سي سال سابقه كار هنري و بيست و چند سال كار سينمايي به سراغ سنگ‌هاي بزرگ رفته‌ام. مگر "ستارخان" در زمان خودش سنگ كوچكي بود؟ يا "سلطان صاحبقران" يا "كمال‌الملك" يا "حاجي واشنگتن" يا "هزاردستان" يا"دلشدگان". گناه من نيست كه موضوع‌هاي مورد علاقه‌ من و فيلم‌هاي من از اندازه‌هاي معمول سينماي ايران بزرگ‌تر است. اگر مي‌خواهيم پيشرفت كنيم واندازه‌هاي سينمايي‌مان را بزرگ‌تر كنيم بايد دست به كارهاي بزرگ‌تر بزنيم و بايد كمي خطر كنيم. ما در سينماي ايران قادر به انجام هر كاري هستيم هيچ چيز كم نداريم. از چه بترسيم؟»

 

حاتمي همواره خواسته بود، نمادها و اسطوره‌ها را معرفي كند و در جهان پهلوان تختي نيز هدفش همين است.

 

وي درباره‌ي اسطوره تختي گفته بود: « مطالعه و بررسي شخصيت‌هايي چون غلامرضا تختي در آغاز كار آسان مي‌نمايد. چرا كه پژوهش درمورد افراد سرشناس معاصر حداقل مدارك و مستندات زنده وتازه‌اي را در دسترس پژوهش‌گر مي‌گذارد. اما شايد مورد تختي استثنايي و شگفت باشد. "جهان پهلوان" در ذهن و باور توده‌ها نشانه قهرماني‌ها و پهلواني‌ها بود.»

 

زنده‌ياد علي حاتمي علاوه بر فيلم‌نامه‌ "جهان پهلوان تختي"، فيلم‌نامه‌هاي "ملكه‌هاي برفي" كه درباره‌ي زندگي شاه ايران به روايت سه همسرش است و فيلمنامه پيامبر اعظم (ص) را نيز داشت كه فرصتي پيدا نشد، آنها را بسازد.

 

روحش شاد و يادش گرامي

 

منابع: ايسنا – روزنامه ايران

 

1- رامتين شهبازي2- حسن گوهرپور

 

لينك :

نمايش و مرور آثار علي حاتمي

به بهانه پخش فيلم كميته مجازات و به ياد علي حاتمي

مراسم ياد بود علي حاتمي

« مادر» علي حاتمي در جشنواره

به بهانه نخستين نمايش عمومي"حاجي واشنگتن"

(0) نظر
X