تعداد بازدیدها :
تعداد نوشته ها :
تعداد نظرات :
درآمد مهم نيست،فقط ازدواج كنيد!
در اين كتاب تاكيد مستقيمي بر تعداد فرزندان نشده،اما تشويق بر فرزندآوري به وضوح وجود دارد.
سياستهاي دولت در افزايش فرزند با عدم وجود فصلي كه به بهداشت جنسي و راههاي مقابله با بارداري پرداخته باشد در اين كتاب ديده ميشود.
"روانشناسي ازدواج و شكوه همسري" ، كتابي است كه به سفارش مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري منتشر شده است و مسئولان اين مركز مي گويند كه قرار است به زودي جايگزين درس"جمعيت و تنظيم خانواده" شود و در دانشگاهها تدريس شود. مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري اعلام كرده است وجود برخي نقايص در سرفصلهاي درس تنظيم خانواده عامل جايگزيني آن با كتاب شكوه همسري است اما بررسي كتاب" روان شناسي ازدواج و شكوه همسري" نشان مي دهد كه اين كتاب نيز بينقص نيست. اين كتاب در واقع به نوعي تبليغ ازدواج نيمه مستقل است و در اين كتاب بدون توجه به وظايف دولت در قبال ازدواج جوانان و واگذاري مسئوليت ازدواج جوانان بر گردن پدر و مادرها، از دانشجويان خواسته شده كه اگر زوج مورد نظر خود را يافتند، نگران مسائل اقتصادي نباشند و ازدواج كنند. همچنين در اين كتاب هيچ نشاني از بهداشت جنسي و راههاي جلوگيري از بارداري وجود ندارد و نويسنده (غلامعلي افروز) به اين مساله توجه نكرده است كه جواناني كه به صورت نيمه مستقل ازدواج مي كنند بايد راههاي جلوگيري از بارداري را بدانند زيرا درغير اين صورت پدر و مادرهاي اين جوانان مجبور هستند بار نوه هاي خود را هم به دوش بكشند!
مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري چندي پيش اعلام كرد كه كتابي به نام "روان شناسي ازدواج و شكوه همسري" قرار است به جاي كتاب جمعيت و تنظيم خانواده در دانشگاههاي كشور تدريس شود اما بعد از اعلام اين مطلب از سوي مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري، واكنشهاي گوناگوني نسبت به تغيير اين واحد درسي مطرح شد.
وقتي زهرا سجادي، معاون آموزش و پژوهش مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري گفت كه كنترل جمعيت و راههاي پيشگيري از بارداري ديگر به دانشجويان آموزش داده نميشود و از ترم بهمن كتاب "روان شناسي و شكوه همسر داري" در دانشگاههاي كشور تدريس ميشود، سعيد قديمي، مدير كل امور آموزشي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري حذف درس تنظيم خانواده از دروس دانشگاه را تكذيب كرد و گفت: وزارت علوم در حال حاضر بازنگري بيش از 260 هزار سرفصل را در دستور كار دارد و سرفصلهايي كه بيش از پنج بار بازنگري نشده باشند را بازنگري ميكند و ممكن است يكي از سر فصلهايي كه در جريان بازنگري قرار گيرد درس تنظيم خانواده باشد اما به هيچ عنوان بحث حذف تنظيم خانوده مطرح نيست و كتاب «روان شناسي ازدواج و شكوه همسري» نيز تا كنون براي بررسي و تصويب به شوراي برنامهريزي پيشنهاد نشده و ارائه آن در دانشگاهها در دستور كار نيست اما باز هم معاون آموزش و پژوهش مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري بر جايگزيني اين كتاب تاكيد و اعلام كرد پيگيريهاي لازم براي جايگزيني اين كتاب انجامشده و به طور قطع اين كتاب در دانشگاهها جايگزين "تنظيم خانواده" ميشود.
زهره لاجوردي، مدير آموزش مركز امور زنان و خانواده در رابطه با علت جايگزيني "روان شناسي و شكوه همسري" به جاي "جمعيت و تنظيم خانواده" گفته است: وجود برخي نقايص در سرفصلهاي درس تنظيم خانواده عامل جايگزيني آن با كتاب شكوه همسري است و هدف مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري، آموزش راههاي حفظ ازدواج جوانان است و شعار «فرزند كمتر، زندگي بهتر» مورد تاييد ما نيست و در اين كتاب هم بحث تعداد فرزندان مطرح نميشود بلكه اصل روابط دوستانه بين زن و شوهر است.
عليرضا مصداقينيا، معاون بهداشت وزارت بهداشت و درمان نيز نسبت به حذف درس "جمعيت و تنظيم خانواده" در دانشگاهها سكوت نكرد و گفت: حذف اين درس مخل سلامت خانوادهها است. او وجود اين واحد درسي را نه تنها در كاهش ابعاد خانواده كه در بهبود وضعيت سلامت مادر و خانواده، مفيد دانست بلكه اعلام كرد: وزارت بهداشت با هر تصميمي كه مخل اين ديد باشد، مخالف است. معاون بهداشت وزارت بهداشت و درمان توضيح داد: ممكن است گفته شود كه آنچه به عنوان "تنظيم خانواده" در دانشگاهها تدريس ميشود جامعه را به هدف مورد نظر نميرساند كه در آن صورت بايد در چگونگي اجرا و آموزش آن تجديدنظر شود، نه اين كه آن را حذف كرد.
نويسنده كتاب در مقدمه خود بر كتاب «روانشناسي ازدواج و شكوه همسري»، اعلام كرده است كه در اين كتاب سعي شده است براي جوانان داوطلب ازدواج، به ويژه دانشجويان هوشمند و متعهد، خانوادههاي فهيم و بصير، مباني روانشناختي زوجيت به زبان ساده و در عين حال مستدل، مورد بحث قرار گيرد
حتي مجلس شوراي اسلامي هم نسبت به حذف درس"جمعيت و تنظيم خانواده " ساكت نماند و اعلام كرد كه حذف اين درس خلاف قانون است و نياز به ارائه لايحه به مجلس دارد.
كتاب "روانشناسي ازدواج و شكوه همسري" چه ميگويد؟
با وجود تمام اين سر و صداها و اعتراضات، كتاب «روانشناسي ازدواج و شكوه همسري» نوشته غلامعلي افروزاستاد ممتاز دانشگاه تهران توسط انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسيده است. اين كتاب در 230 صفحه منتشر شده و سههزار نسخه تيراژ دارد و قرار است به قيمت 4500 تومان فروخته شود.
«نگاهي به فلسفه»، «هدف اصلي ازدواج و غايت زوجيتهنگام ازدواج»، «مباني روانشناختياصول و معيارهاي همساني و كفويت در زوجيت»، «مساله عشق و دلباختگي در انتخاب همسر»، «ويژگيهاي شخصيتي و مهارتهاي رفتاري مورد انتظار از داوطلبان ازدواج و همسران آرامشگر»، «دخترخانمها و حق تقدم در انتخاب همسر مطلوب»، «ازدواج در گستره پيوندهاي خويشاوندي»، «رسالت فرهيختگان رابط در فرايند آشنايي اوليه داوطلبان ازدواج»،«رابطه همسران آرامشگر، پرشكوهترين رابطه در گستره حيات»، «همسران آرامشگر و انديشه فرزندآوري و فرزند پروري»، ده فصل اين كتاب را تشكيل ميدهد.
مقدمهاي در ابتداي اين كتاب توسط مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري، نوشته شده است و در اين مقدمه به صراحت اعلام شده است كه كاستيها و محدوديتهاي درس جمعيت و تنظيم خانواده و ارزيابيهاي حاصل از چگونگي نگرش دانشجويان به محتواي اين درس، مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري را به فكر واداشت كه به استناد مصوبه سيصد و بيست و ششمين جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مبني بر تدريس دو واحد درسي اختياري با موضوع دانش خانواده به تدوين و تاليف كتابي جامع و غني با عنوان روانشناسي ازدواج و شكوه همسري بپردازد. همچنين در اين مقدمه آمده است كه "اين كتاب با رويكرد علمي - فرهنگي و اجتماعي ، ضمن تاكيد بر آموزشهاي مهارتهاي ازدواج، سعي در انتقال مفاهيم اخلاقي در قالب دو واحد درسي كرده است".
"و همچنين غلامعلي افروز در پايان مقدمه كتاب از «انديشه والا و نگرش ارزشمند و همت ستودني خواهران مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري به ويژه سركار خانم مريم مجتهد زاده ، رئيس اين مركز، به خاطر فراهم شدن فرصت تهيه و آمادهسازي اين كتاب به عنوان يك منبع درسي و آموزشي براي همه دانشجويان ايران اسلامي صميميانه سپاسگزاري كرده است».
بررسي اين دو مقدمه نشان از آن دارد كه اين كتاب بدون هماهنگي وزارت علوم به عنوان يك منبع درسي منتشر شده و گويا مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري فراموش كرده است كه اين مركز تنها در مقام مشورت قرار دارد و فقط حق دارد كه پيشنهاد جايگزيني اين درس را به جاي جمعيت و تنظيم خانواده مطرح كند نه اينكه كتاب را منتشر و بعد به وزارت علوم اعلام كند كه مركز امور زنان و خانواده كتابي منتشر كرده است و ميخواهد كه اين كتاب جايگزين درس جمعيت و تنظيم خانواده شود.
فراهم نبودن شرايط اقتصادي نبايد باعث تاخير در ازدواج شود
اما توجه به اين نكته ضروري است كه چرا مركز امور زنان و خانواده چنين كتابي را منتشر كرده و خواهان جايگزيني اين كتاب به جاي "جمعيت و تنظيم خانواده" شده است؟ رويكرد كتاب چيست و چه چيزي را دنبال مي كند و قرار است به دانشجويان چه چيزي آموزش داده شود كه از بهداشت باروري و تنظيم خانواده با اهميتتر است؟
رواج دادن طرح ازدواج نيمه مستقل يعني، دختران و پسرانى كه در سن ازدواج هستند، پس از جارى شدن خطبه عقد تا زمانى كه از نظر اقتصادى به وضعيت مطلوبى نرسيدهاند در خانه پدرى خود ميمانند و پس از آن كه با كمك خانوادهها و تلاش خودشان توانستند به حداقلهاى يك زندگى مشترك دست يابند، زندگىشان را آغاز مي كنند
با بررسي كتاب "روانشناسي ازدواج و شكوه همسري" ميتوان اين گونه نتيجهگيري كرد كه دغدغه اصلي مطرح شده در اين كتاب بحث "ازدواج جوانان" است. با توجه به اينكه در حال حاضر بالا رفتن سن ازدواج و عدم تمايل جوانان به ازدواج به يكي از معضلات مسئولان تبديل شده و دولت تلاش مي كند با انواع تبليغات گوناگون جوانان را به ازدواج ترغيب كند، اين چنين به نظر ميرسد كه مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري نيز با انتشار اين كتاب قصد در ترغيب دانشجويان به ازدواج دارد .
در مقدمه اين كتاب آمده است:"هرگونه تعويق عمدي و تاخير ناصواب در زوجيت به هنگام جوانان لايق ميتواند عواقب ناخوشايندي را به همراه داشته باشد. متاسفانه در جامعه امروز ما، علت اصلي تعويق و تاخير در زوجيت به هنگام جوانان بيش از آن كه بعد اقتصادي داشته باشد،ريشه در باورهاي فرهنگي دارد، به سخن ديگر اصليترين مانع زوجيت مطلوب و به هنگام جوانان را ميتوان در نظام باورها، بازخوردهاي خانوادهها و مسئولان جامعه به ويژه دستاندركاران و كارگزاران فرهنگي نظام نسبت به اين مهم جستوجو كرد".
افروز در ادامه آورده است:"براي زوجيت دو جوان سالم، صالح، پويا و با كفايت، متعهد و مسئوليتپذير به رغم كمي بضاعت آنها در امكانات مادي، از هيچ كوششي نبايد فرو گذار بودبنابراين بديهي است كه اصل زوجيت را نبايد با تشكيل خانواده زودهنگام و بلافاصله زندگي مشترك به صورت مستقل و مجزا كه متضمن تعهدات مالي است مترادف دانست".
افروز در مقدمه كتاب خود، دانشجويان را ترغيب به ازدواج ميكند و مشكلات اقتصادي را به عنوان مانعي بر سر راه ازدواج نميداند.
در فصل اول اين كتاب نيز آمده است: "هنگاهي كه بحث زوجيت جوانان به عنوان يك نياز فطري و رواني- اجتماعي مطرح ميشود، منظور اصلي لزوما تشكيل فوري خانواده مستقل و زندگي مشترك جداگانه و مشترك نيست...براي مثال دو جوان باكفايت ميتوانند با مطالعه و دقت فراوان به زوجيت يكديگر درآيند و آرامشگر وجود هم شوند، در حالي كه هنوز از نظر اقتصادي آمادگي لازم را براي تشكيل خانواده مستقل و مجزا و اداره و ادامه زندگي مشترك زير يك سقف را به صورت خودكفا ندارند. در اين شرايط ضمن آن كه نبايد عقد زوجيت ايشان، صرفا به دليل كمبود امكانات اقتصادي به تعويق افتد ، شايسته است چنانچه براي خانوادهها مقدور و ميسر است، به تنهايي يا به طور مشترك ايشان را در حد تحصيلات زندگي زوج جوان را فراهم كرده و در حمايت و پشتيباني مستمر ايشان در حد ضرورت و تا نيل به خوكفايي مقبول بذل محبت كنند يا اين كه با مشورت و هماهنگي لازم، ترتيبي اتخاذ كنند به راحتي و سهولت و بدون تكلف و تكليف چنداني با تعهد احساس مسئوليتپذيري با خانوادههاي ذيربط معاشرت كرده و ارتباط مستمر و نسبتا محدودي با هم داشته باشند. در هر حال اگر بعد از عقد زوجيت بين دو جوان واجد شرايط كفويت، امكان فوري و بلافاصله زندگي مشترك در منزل مستقلي مقدور نباشد، در نظر گرفتن فرصت زمان معقول ،هر چند اين كه بعضا 2 تا 3 سال نيز لازم باشد، امري است كاملا طبيعي و موجه و مقبول . بديهي است زوج جوان نيز تا آغاز زندگي مشترك به طور رسمي زير سقف واحد و اطمينان از احراز قابليت هاي پدري و مادري، در انديشه فرزندآوري نخواهند بود. بنابراين در چنين شرايطي طرح مسائلي از قبيل اين كه دختر نبايد بيش از چند ماه بعد از عقد در منزل پدري بماند و بر محور همين باور و تفكر، تحميل اجباري تعهدات دشوار و غير عقلاني بر پسر مبني بر تدارك امكانات لازم براي شروع زندگي مشترك در خانه مجزا، نميتواند امري مقبول، اخلاقي و منطقي باشد. اين كار با فلسفه ازدواج كه همانا رسيدن به آرامش و چشيدن احساس دل آرامي است، ميتواند منافات داشته باشد بايد بياموزيم كه در برخي شرايط مانعي ندارد كه بعد از عقد زوجيت دو سه سالي (كمي بيشتر يا كمتر) دختر اغلب در منزل پدر باشد و پسر نيز بتواند به سادگي در رفت و آمد باشد ، و گاه نيز هر دو نفر(زوج شرعي و قانوني) در خانواده پسر يا دختر باشند".
آنگونه كه به نظر ميرسد، افروز در اين كتاب در واقع به نوعي طرح «ازدواج نيمه مستقل» را كه در سال 1387 توسط سازمان ملي جوانان مطرح شده بود، تبليغ ميكند.
يكي از عمدهترين انتقاداتي كه به ازدواجهاي نيمه مستقل وارد ميشد ،اين بود كه نميتوان دو نفر را كه براي طولاني مدت هر يك در خانه پدريشان زندگي ميكنند، زن و شوهر محسوب كرد، اگر دوران عقد بيش از زمان لازم براي مراسم عروسي، طولاني شود، موجب بيحرمتي به زوجين و شأن خانوادهها ميشود
كتاب در واقع ترويج ازدواج نيمه مستقل است
بر اساس طرح ازدواج نيمه مستقل، دختران و پسرانى كه در سن ازدواج هستند، پس از جارى شدن خطبه عقد تا زمانى كه از نظر اقتصادى به وضعيت مطلوبى نرسيدهاند در خانه پدرى خود ميمانند و پس از آن كه با كمك خانوادهها و تلاش خودشان توانستند به حداقلهاى يك زندگى مشترك دست يابند، زندگىشان را آغاز مي كنند. اين طرح توسط سازمان ملي جوانان مطرح شد اما با موفقيت روبرو نشد. پرويز كرمي، معاون برنامهريزي و نظارت بر امور فرهنگي و آموزشي جوانان چندي پيش به ايلنا گفت: طرح ازدواج نيمه مستقل با موفقيت روبرو نشد، متاسفانه رسانهها به دليل عدم شناخت، تبليغات لازم در زمينه ازدواج نيمه مستقل انجام نداند.
حال به نظر ميرسد، اين بار مركز امور زنان و خانواده رياستجمهوري به دنبال ان است كه بار ديگر ازدواجهاي نيمه مستقل را در جامعه تبليغ كند و در واقع قصد دارد دانشجويان را جمعيت هدف تبليغات خود قرار دهد و با جايگزيني كتاب روان شناسي ازدواج و شكوه همسري به جاي جمعيت و تنظيم خانواده، جوانان دانشجو را ترغيب به ازدواج كند.
زماني كه مساله ازدواجهاي نيمه مستقل در جامعه مطرح شد، انتقادات زيادي نسبت به اين طرح به وجود آمد كه همان انتقادات به خاطر مشابهت ديدگاه كتاب "روانشناسي ازدواج و شكوه همسري" به ازدواج نيمهمستقل ميتواند به اين كتاب هم وارد باشد.
منتقدان معتقدند ازدواج نيمهمستقل از هم گسيختگي رابطه جوانان را به دنبال دارد
يكي از عمدهترين انتقاداتي كه به ازدواجهاي نيمه مستقل وارد ميشد ،اين بود كه نميتوان دو نفر را كه براي طولاني مدت هر يك در خانه پدريشان زندگي ميكنند، زن و شوهر محسوب كرد، اگر دوران عقد بيش از زمان لازم براي مراسم عروسي، طولاني شود، موجب بيحرمتي به زوجين و شأن خانوادهها ميشود. اگر دوران عقد به درازا بكشد، ديگر از آن قالب مورد تأييد خارج ميشود. علاوه بر اين ، به خاطر حضور ديگران و سايه انداختن برنامههاي آنها بر رابطه دو شخصي كه در يك خانه زندگي نميكنند و مديريت خانه را خود بر عهده ندارند، اين وضعيت را ديگر به معناي واقعي كلمه نميتوان زندگي مشترك ناميد. مسئله بسيار بااهميتتر اين است كه تلاش مشترك براي ساختن زندگي از خود زندگي آغاز ميشود. اگر شخص همچنان نانخور خانواده پدر باشد، اصلاً در گفتن اين كه اين رابطه ازدواج هست يا نه، بايد ترديد كرد.
عدهاي از كارشناسان هم ميگفتند تجربه در كلينيكهاي مشاوره نشان داده است، هر وقت طول دوره عقد زياد شده، برخوردها و مشكلات زوجين نيز افزايش يافته است. اگر كسي اين توانايي را در خود نمي بيند كه در يك دوره زماني مشخص، ملزومات اوليه زندگي مشترك را به كمك همسرش فراهم آورد، نبايد ازدواج كند زيرا در آن صورت دچار يك اشتباه تاكتيكي در شيوه زندگي شده است، يعني پيش از احراز حداقل شرايط لازم، وارد موقعيتي مي شود كه نياز به استفاده از برخي تواناييهاي مهم دارد، كه او فاقد آن است.
نكته ديگري كه بايد در رابطه با ازدواجهاي نيمه مستقل به آن توجه شود اين است كه وقتي كسي موقعيتي را بدون تلاش به دست آورد و شرايط لازم براي احراز و حفظ آن را نداشته باشد، نه تنها معمولاً از لحاظ رواني براي حفظ آن موقعيت كوشش نميكند، بلكه به راحتي نيز ميتواند از آن بگذرد و يكي از اشتباهات اساسي در سبك زندگي اين است كه شخص بگويد اول عقد ميكنم، بعد ميروم سربازي و بعد از آن فكر كار و تأمين معاش را خواهم كرد. در خانواده مستقل افراد مسئوليتپذيري بيشتري در قبال خانواده كوچكي كه به طور طبيعي تشكيل ميشود خواهند داشت و اين خودش پايبندي به زندگي را خود به خود بيشتر ميكند ولي در خانوادههاي نيمه مستقل بيشتر يك نوع ارضاءجنسي مطرح است و وقتي افراد با هم زندگي نمي كنند و آشيانه مشتركي ندارند خيلي به هم وابسته نبوده و امكان گسست زندگيشان زياد است.
نويسنده در اين كتاب در رابطه با وظايف دولتها در قبال جوانان سكوت كرده است و اين در حالي است كه دولت وظيفه دارد با ارائه خدمات رفاهي مانند مسكن ارزان و كمك به اشتغال جوانان در تسهيل ازدواج آنها كمك كند تا جوانان آمادگي لازم را براي زندگي مستقل داشته باشند و زير يك سقف آشيانه مشتركشان را ايجاد كنند
از طرف ديگر ازدواج نيمه مستقل ممكن است در قديم رايج بوده باشد اما هم اكنون و با شرايط امروز سازگار نيست و اين نوع ازدواج ناقص است و به نظر ميرسد اگر جوانان ازدواج نكنند بهتر از آن است كه ازدواج اينچنينى داشته باشند.
افروز در كتاب "روانشناسي ازدواج و شكوه همسري" به مسالهاي كه اصلا نپرداخته است وظايف دولت در قبال ازدواج جوانان است و در واقع بار ازدواج دختران و پسران را به دوش خانوادهها گذاشته است و از پدران و مادراني كه فرزند خود را از كودكي به جواني رساندهاند خواسته است كه باز هم بعد از ازدواج فرزندانشان ، وسيله تامين معاش آنها را فراهم كنند تا اين كه شايد روزي فرزندان آنها مستقل شوند.
عامل اقتصادي نميتواند و نبايد بازدارنده ازدواج باشد
افروز در اين كتاب آورده است:"عامل اقتصادي نميتواند و نبايد بازدارنده در انتخاب زوج و برقراري زوجيت كه يك نياز فطري و رواني و حق طبيعي انسانهاست، باشد. همانگونه كه جوانان آماده ازدواج در يك جامعه سالم، صرفنظر از اين كه شاغل باشند يا بيكار، تحصيل كرده باشند يا كم سواد، از وضع مالي خوبي برخوردار باشند و يا كمبضاعت و تهيدست ، شهري باشند يا روستايي و... حق دارند به طور بايسته و شايسته از خدمات بهداشتي و درماني جامعه براي پيشگيري از ابتلا به بيماريها يا درمان بيماريهاي جسماني بهرهمند شوند، مسلما بايد بتوانند براي جلوگيري از ابتلا به مشكلات فكري و ناراحتيهاي عاطفي و رواني و حفظ سلامت و بهداشت روان و در مسير پايبندي به ارزشهاي ديني و رفتارهاي متعالي مذهبي و مصونيت در برابر آسيبهاي اجتماعي و كژروي هاي فرهنگي، زوج و تنپوش رواني – فطري و لباس مصونگر و آرامش بخش خود را انتخاب كنند و با او پيوند زناشويي ببندند. نداشتن پول كافي، مسكن مستقل ، اتومبيل شخصي نميتواند و نبايد مانعي براي زوجيت باشد، خانوادههاي فهيم، پدران و مادران و اولياي جوانان باكفايت، متعهد و مسئوليتپذير و آماده ازدواج نيك ميدانند كه اصل زوجيت مستقل از فرايند ازدواج است و آنچه يك جوان سالم، پويا، و متعهد در جامعه اسلامي به آن نياز دارد، شناخت و انتخاب زوج و همسري صالح، با كفايت و آرامشبخش است . زماني كه چنين انتخاب و ازدواج مقدسي انجام شد ، چندان تعجيلي براي تشكيل خانواده مجزا و مستقل و فرزندآوري وجود ندارد".
نويسنده در اين كتاب در رابطه با وظايف دولتها در قبال جوانان سكوت كرده است و اين در حالي است كه دولت وظيفه دارد با ارائه خدمات رفاهي مانند مسكن ارزان و كمك به اشتغال جوانان در تسهيل ازدواج آنها كمك كند تا جوانان آمادگي لازم را براي زندگي مستقل داشته باشند و زير يك سقف آشيانه مشتركشان را ايجاد كنند و بتوانند فرزنداني را به جامعه تحويل دهند و فرزندان خود را در محيط متعادل از نظر رواني تربيت كنند نه اينكه به خاطر اينكه زير ساختهاي ازدواج براي جوانان وجود ندارد اصلا تعريف ازدواج را از بين ببرند.
منتقدان طرح ازدواج نيمه مستقل معتقدند دولتها نبايد روي ازدواج نيمه مستقل تاكيد كنند و براي آن برنامهريزي كنند وآن را ترويج كنند چون در اين صورت باعث ميشود كه فرهنگسازي غلطي صورت گيرد بلكه دولتها بايد سعي كنند زيرساختهاي مناسب ازدواج را فراهم كنند زيرا وقتي زندگي نيمه مستقل در جامعه فرهنگسازي شود، مسئوليتپذيري جوانان در برابر ازدواج كاهش خواهد يافت و جوانان بدون اينكه خانه و شغلي داشته باشند به ازدواج روي خواهند آورد.
شايد بهتر بود مركز امور زنان و خانواده به جاي پيشنهاد جايگزيني كتاب" روانشناسي ازدواج و شكوه همسري" به جاي جمعيت و تنظيم خانواده طرحي براي فراهم كردن شرايط مناسب براي ازدواج جوانان به دولت ارائه ميكرد.
در اين كتاب، عنوان شده است كه دختران تحت شرايط خاص و با استفاده از واسطههاي مورد اعتماد مي تواند علاقه خود را به صورت غير مستقيم به پسران ابراز كنند تا در صورت وجود شرايط لازم ازدواج بين دو جوان شكل بگيرد.
نكته ديگري كه در رابطه با اين كتاب بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه اگر قرار باشد كتاب "روان شناسي ازدواج و شكوه همسري"، جايگزين درس "جمعيت و تنظيم خانواده" شود، اين انتظار وجود دارد كه حداقل فصلي در اين كتاب به «بهداشت جنسي و راههاي جلوگيري از بارداري» اختصاص داده شود، چون اگر فرض بگيريم كه دانشجويان جوانان با خواندن اين كتاب ترغيب به ازدواج شدند و بدون در نظر گرفتن شرايط اقتصادي، زوج مورد نظر خود را انتخاب كردند و خانواده نيمه مستقل تشكيل دادند، بايد حداقل روشهاي جلوگيري از بارداري و بهداشت جنسي را هم بياموزند كه ديگر پدر و مادرهاي اين جوانان مجبور نباشند بار نوههاي خود را هم به دوش بكشند!
كتاب در راستاي سياستهاي رييسجمهور تدوين شده است
سرعت تدوين و انتشار اين كتاب نشان ميدهد كه اين كتاب،در راستاي سياستهاي رئيس جمهوري، در رابطه با سياست "دو بچه كافي نيست"، منتشر شده است و در واقع شايد بتوان گفت، عدم وجود فصلي كه به بهداشت جنسي و راههاي مقابله با بارداري پرداخته باشد ،مي تواند اين ادعا را ثابت كند البته در اين كتاب تاكيد مستقيمي بر تعداد فرزندان نشده است اما در عين حال تشويق بر فرزندآوري در اين كتاب به وضوح به چشم مي خورد اما زمان آن را بعد از اينكه جوانان توانستند زندگي مستقل تشكيل دهند، موكول كرده است.
همچنين در اين كتاب سنتشكنيهايي هم صورت گرفته است، نويسنده بر خلاف بسياري از توصيههايي كه در رابطه با سن دختر و پسر وجود دارد و همواره گفته شده كه سن پسر بايد در ازدواج از سن دختر بيشتر باشد،اين مساله را رد كرده است. افروز در اين كتاب گفته است:" اين باور كلي و كليشهاي هرگز نمي تواند به عنوان يك انديشه علمي و جهان شمول در گستره جهان قابل تعميم باشد ،يعني نمي توان به طور مشخص بر كوچكتر بودن سن دخترها به هنگام ازدواج توصيه و تاكيد كرد . او معتقد است كه سن شناسنامهاي ملاك مناسبي براي تشخيص تفاوت سني دختر و پسر نيست و دختراني كه ظاهر آنها كمتر از سنشان نشان ميدهد و از شرايط روحي مناسبي هم برخوردار هستند، ميتوانند با پسراني كوچكتر از خود ازدواج كنند.
همينطور در اين كتاب، عنوان شده است كه دختران تحت شرايط خاص و با استفاده از واسطههاي مورد اعتماد مي تواند علاقه خود را به صورت غير مستقيم به پسران ابراز كنند تا در صورت وجود شرايط لازم ازدواج بين دو جوان شكل بگيرد. افروز در اين كتاب به دختران توصيه كرده است كه هرگز به صورت مستقيم از پسري خواستگاري نكند چون با توجه به شرايط روحي و رواني و آنچه در سرشت دختر و پسر وجود دارد، خواستگاري مستقيم دختران از پسران صحيح نيست.
البته ذكر اين نكته هم ضروري است كه افروز در اين كتاب، فصل هايي را به مباني روانشناسي ،اصول و معيارهاي همساني و كفويت در زوجيت و ويژگي هاي جوانان داوطلبان ازدواج پرداخته است .
ازدواج از ديدگاه روايتهاي معصومين(عليهمالسلام)
همچنان كه قرآن، كتاب هدايت بشر است، مفسران قرآن نيز كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين(عليهمالسلام) هستند، براي هدايت انسانها فرستاده شدهاند.
امام صادق(عليهالسلام) در حديثي ميفرمايد:
دوست داشتن زنان از اخلاق پيامبران(عليهمالسلام) است.[1]
پيامبر خاتم(صلي الله عليه و آله) فرموده است:
من از دنياي شما تنها از زن و بوي خوش، بهره بردهام.[2]
هم چنين در حديث ديگري از ايشان ميخوانيم:
نور چشمانم در نماز است و لذت من در زنان.[3]
از اين احاديث درمييابيم كه ديدگاه معصومين(عليهمالسلام) درباره زن با ديگر ديدگاهها چه تفاوتي دارد. ديگر ديدگاهها زن را موجودي شرور و شري ضروري و مايه بلاي مرد ميدانست و حتي مقام او را تا سطح حيوان و كالا پايين ميآورد. در مقابل، اين ديدگاه، به زن نگاهي آسماني دارد. نكته اصلي در اين روايت، پرهيز از افراط و تفريط درباره ابراز علاقه به زن است؛ زيرا روايتهايي در دست داريم كه مسلمانان را از زيادهروي در دوست داشتن زنان، نهي ميكند.
با توجه به اين ديدگاه معتدل درباره زن، برخي موضوعهاي مربوط به ازدواج را از لابهلاي احاديث معصومين(عليهمالسلام) ميآوريم.
تشويق به ازدواج
فضيلت متأهل
پافشاري بر هويت ديني ازدواج
نكوهش دير شدن ازدواج
تشويق به ازدواج براي افزايش نسل
ازدواج، مايه افزايش روزي و بركت
تشويق به ميانجيگري در ازدواج
آزادي در همسر گزيني
تشويق به ازدواج
در روايات بر اهميت ازدواج و پيآمدهاي مثبت آن بسيار تأكيد شده است. دليل چنين اهميتي را در اين عوامل بايد جست و جو كرد: دور نگه داشتن مؤمن از فساد و فحشا، جبران كمبودهاي طبيعي زن و مرد، نزديكتر شدن به كمال الهي، دست يابي به آرامش روحي.
پيامبر (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد:
در اسلام هيچ بنايي نزد خدا دوست داشتني تر از بناي ازدواج نيست.[4]
در جاي ديگر چنين ميفرمايد:
ازدواج كنيد، زيرا من در روز قيامت به فراواني امتم افتخار ميكنم تا آن جا كه فرزند سقط شده با خشم بر در بهشت ميايستد. به او ميگويند: وارد بهشت شو. ميگويد: وارد بهشت نميشوم تا آنگاه كه پيش از من، پدر و مادرم وارد آن شوند. [5]
ايشان در حديث ديگري، ازدواج را محبوب خداوند معرفي ميكند:
هيچ چيز نزد خداوند محبوبتر از خانه اي نيست كه در اسلام با ازدواج آباد
ميشود.[6]
يكي از وظايف مسلمانان پيروي از سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله) است. از اين رو، پيامبر(صلي الله عليه و آله) در حديثي ميفرمايد:
ازدواج سنت من است. هر كس از آن روي برگرداند (و ازدواج نكند) از سنت من روي برگردانيده است.[7]
اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) ، وصي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نيز ميفرمايد:
ازدواج كنيد، زيرا ازدواج سنت رسول خداست[8]
فضيلت متأهل
همچنين احاديثي وجود دارد كه از برتري كسي كه ازدواج ميكند بر فرد مجرد سخن ميگويد.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) ميفرمايد:
دو ركعت نمازي كه فرد متأهل (و داراي همسر) ميخواند از دو ركعت نمازي كه يك مجرد ميخواند بهتر است.[9]
همچنين در جاي ديگر ميفرمايد:[10]
دو ركعت نمازي كه فرد ازدواج كردهاي ميخواند، از شبخيزي و روزهداري يك مرد بيزن بهتر است.[11]
در حديثي تكان دهنده از پيامبر(صلي الله عليه و آله) چنين آمده است:
بدترين مردهاي شما كسي است كه عزب (و بدون ازدواج) بميرد. [12]
امام باقر(عليهالسلام) نيز از پيامبر(صلي الله عليه و آله) نقل ميكند:
بيشتر اهل دوزخ، افراد مجرد هستند.[13]
پافشاري بر هويت ديني ازدواج
يكي از مسائل بسيار مهم ازدواج ، هويت ديني همسرگزيني است. از نظر روايات، ازدواج تنها براي برآوردن غريزه جنسي نيست. ازدواج هم چون دژي است كه زن و مرد را در برميگيرد و از دين و ايمان آنان پاسداري ميكند. ازدواج، زن و مرد را از آلودگي به گناه، باز ميدارد. بنابراين، ازدواج از اين ديدگاه، نه جنبه اقتصادي دارد و نه جنبه حيواني، بلكه داراي هويت كاملا ديني است.
درباره جنبه معنوي و ديني ازدواج به چند حديث بسنده ميكنيم.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود:
هر كس ازدواج كند، نيم دينش را حفظ كرده است. پس از خدا بترسيد درباره نيم ديگر دينتان.[14]
بنابراين، ازدواج از اين ديدگاه، وسيله اي است براي حفظ دين و اعتقاد نسان و تكامل آن.
علي(عليهالسلام) فرمود:
هيچ كدام از اصحا??ب رسول خدا ازدواج نميكرد، مگر اين كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) ميفرمود: او دين خويش را كامل كرده است.[15]
از سوي ديگر، احاديثي در زمينههاي دعاي پيش از ازدواج، خطبه، نماز، دعاهاي هنگام عقد و دعاهاي هنگام عروسي و زفاف و... وجود دارد كه از مجموع آنها چنين برميآيد كه در ديدگاه پيشوايان اسلام، ازدواج از جنبه معنوي و ديني بسيار بالايي برخوردار است. پس نگاه به ازدواج بدون در نظر گرفتن اين جنبه، نگاهي ناقص و نامتعادل است.
نكوهش دير شدن ازدواج
در مكتب جامع و كامل اسلام براي همه دورههاي سني انسان، برنامهريزي شده است. بنابراين، هنگامي كه دختر و پسر به رشد عقلي و جسمي رسيدند، بايد ازدواج كنند. رها كردن اين سنت الهي يا رعايت نكردن زمان مناسب آن، پي آمدهاي روحي نامطلوبي براي زن و مرد دارد. از اين رو، پيشوايان ديني، ما را از آن نهي كردهاند. پيامبر(صلي الله عليه و آله) روزي بر بالاي منبر رفت و پس از ستايش الهي فرمود:
اي مردم! همانا جبرئيل از سوي خداوند لطيف و خبير بر من نازل شد و گفت: همانا دختران باكره مانند ميوههاي روي درخت هستند. هنگامي كه ميوه رسيد بايد آن را چيد وگرنه خورشيد آن را فاسد ميكند و باد آن را تباه ميسازد. هنگامي كه دختران باكره به دوران بلوغ (و سن ازدواج) برسند، براي آنان دوايي جز شوهر نيست وگرنه از فسادشان ايمن نباشيد؛ زيرا آنان نيز بشرند.[16]
پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) با زباني رسا و منطقي و عالي، راه كار پيش گيري از فساد و فحشا در يك جامعه انساني را بيان كرده است. فساد و فحشايي كه اينك جامعههاي انساني را در برگرفته است، در همين دير شدن ازدواج دختر و پسر ريشه دارد. باري، راه چاره اين معضل اجتماعي، ازدواج به موقع بر اساس مصالح دختر و پسر است؛ زيرا دگرگونيهاي جسماني و روحاني رسيدن به سن بلوغ و هجوم غريزههاي جنسي را تنها با ازدواج ميتوان كنترل كرد.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در حديثي ديگر ميفرمايد:
از سعادت مرد اين است كه دخترش در خانهاش قاعده نشود (و پيش از آن شوهر كند).[17]
بايد گفت اين پافشاري در صورتي است كه دختر و پسر از نظر روحي ، جسمي، عقلي و مالي، آماده همسرداري باشند.
تشويق به ازدواج براي افزايش نسل
ازدواج كنيد، همانا من در قيامت به فراواني امتم افتخار ميكنم.[18]
چند حديث ديگر نيز به همين مضمون وارد شده است. براي نمونه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود:
چه مانعي دارد كه مؤمن زن بگيرد؟ باشد كه خداوند به او فرزندي روزي كند كه با گفتن كلمه لا اله الا الله زمين را گران بار و سنگين سازد.[19]
همچنين در حديث زيباي ديگري فرمود:
فرزندي كه در امت من به دنيا بيايد، در نظر من دوست داشتنيتر است از هر آن چه خورشيد بر آن بتابد.[20]
ازدواج، مايه افزايش روزي و بركت
پيشوايان دين، ازدواج را مايه افزايش روزي و بركت دانستهاند. براي نمونه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود:
زن بگيريد؛ زيرا زن براي شما روزي است.[21]
ايشان در جاي ديگري فرموده است:
رزق و روزي را با ازدواج بخواهيد.[22]
همچنين با اشاره به آيه ?? نور ميفرمايد:
غنا و بينيازي را در اين آيه بجوييد (يعني ازدواج كنيد). [23]
حضرت ختمي مرتبت(صلي الله عليه و آله) در اهميت اين مسأله گفته است:
رحمت خداوند از درهاي آسمان در چهار زمان گشوده ميشود. هنگام نزول باران، هنگام نگاه كردن فرزند به صورت پدر و مادر، هنگام گشوده شدن در كعبه و هنگام
ازدواج.[24]
امام صادق(عليهالسلام) نيز ميفرمايد:
رزق و روزي با زن و فرزند همراه است.[25]
تشويق به ميانجيگري در ازدواج
اهميت ازدواج در اسلام آن گونه است كه از پدر و مادر و خويشاوندان دختر يا پسر ميخواهد در امر ازدواج آنان ميانجيگري كنند و راه را براي آغاز زندگي مشترك دو زوج جوان بگشايند.
امام صادق(عليهالسلام) ميفرمايد:
هر كس، مجردي را زن دهد، خداوند در قيامت به او نظر (رحمت) ميافكند.[26]
امام علي(عليهالسلام) فرموده است:
بهترين ميانجيگري و شفاعت آن است كه بين دو نفر براي ازدواج شفيع شود تا خداوند بين آن دو را با هم جمع كند.[27]
امام كاظم(عليهالسلام) ميفرمايد:
در روزي كه هيچ سايهاي جز سايه عرش خداوندي نيست، سه كس در پرتو آن قرار ميگيرند: نخست، مردي كه برادر مسلمانش را زن دهد و... .[28]
آزادي در همسر گزيني
هر چند اسلام، پدر و مادر و خويشاوندان دختر و پسر را تشويق ميكند، شرايط ازدواج را براي فرزندان خويش فراهم سازند، ولي اجازه نميدهد كه آنان دختر و پسر را از برگزيدن همسر آينده خود محروم سازند. اسلام از پيآمد ازدواجهاي اجباري آگاه است؛ زيرا دختر و پسري كه با زور و اكراه به ازدواج هم درآيند، سرانجام با طلاق از هم جدا خواهند شد. بنابراين، اسلام در انتخاب همسر، نظر دو طرف زندگي را شرط ميداند. ابن ابي يعفور به امام صادق(عليهالسلام) عرض كرد: ميخواهم با زني ازدواج كنم ولي پدر و مادرم، ديگري را براي من ميخواهند و در نظرگرفتهاند، چه كنم؟ امام (عليهالسلام) فرمود:
با آن كس كه دوست داري، ازدواج كن و دختري را كه پدر و مادرت خواستهاند، برمگزين.[29]
يكي از نكتههاي مهم در اين زمينه، افزون بر آزادي در همسر گزيني، جايز بودن ديدن و آگاهي يافتن از وضع روحي و جسمي همسر آينده است. بر اساس روايات، اگر كسي، زني را براي ازدواج برگزيد، ميتواند براي آگاهي از ويژگيهاي جسمي او به محدودهاي از بدنش بنگرد.
محمد بن مسلم از امام باقر(عليهالسلام) پرسيد: ايا مردي كه ميخواهد با زني ازدواج كند، ميتواند به او بنگرد؟
امام(عليهالسلام) فرمود:
آري، همانا او به گرانترين بها، زن را ميخرد[30] (پس ميتواند به زن بنگرد).[31]
در حديث ديگري، حسن بن سري از امام صادق(عليهالسلام) پرسيد: آيا مردي كه ميخواهد با زني ازدواج كند، ميتواند به دقت به پشت و روي بدن زن بنگرد؟ امام (عليهالسلام) پاسخ فرمود:
مانعي ندارد زني را كه ميخواهد با او ازدواج كند از پشت سر يا جلو ببيند.[32]
همچنين پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) به يكي از صحابه كه از زني خواستگاري كرده بود، فرمود:
صورت و دستهايش را ببين.[33]
از ديگر موضوعهاي مطرح شده در روايات، ملاكهاي گزينش همسر و وظايف همسران نسبت به يكديگر است كه در جاي خود، درباره آن بحث شده است.
پي نوشت ها:
[1] - وسايل الشيعه: ج ??، ص ??- ??.
[2] -همان.
[3] - همان.
[4] - همان: ص ?.
[5] - وسائل الشيعه: ج ??، ص ?.
[6] - همان: ص ?.
[7] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص ??.
[8] - وسائل الشيعه: ص ?.
[9] - همان: ص ?.
[10] - وسايل الشيعه: ج ??، ص ?.
[11] - همان.
[12] - جامع الاحاديث الشيعه: ج ?، ص ??.
[13] - وسائل الشيعه: ج ??، ص ?.
[14] - جامع الاحاديث الشيعه: ج ?، ص ?.
[15] - همان، ص ??.
[16] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص ?.
[17] - وسائل الشيعه: ج ??، ص ?.
[18] - همان.
[19] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص ?.
[20] - وسائل الشيعه: ج ??، ص ??.
[21] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص??.
[22] - جواهر الكلام: ج ??، ص ?.
[23] - همان: ص ??.
[24] - همان: ص ??.
[25] - وسائل الشيعه: ج ??، ص ??.
[26] - همان: ص ??.
[27] - جامع احاديث الشيعه: ص ??.
[28] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص ???.
[29] - در اين جا منظور از خريدن، خريد و فروش نيست، بلكه مراد اين است كه مرد با ازدواج، ميخواهد يك عمر با زن به سر برد و خانواده تشكيل بدهد. بنابراين، ازدواج براي مرد بسيار ارزشمند بوده و هزينه آن فراوان است.
[30] - جامع احاديث الشيعه: ج ?، ص ??.
[31] - همان.
[32] - جامع احاديث، ج ?، ص ??.
ختم كلام با ازدواج موقت
شايد اينها سوالات بسياري از شما عزيزان باشد آيا عقد موقت بايد داراي شرايط خاص باشد ؟
آيا نياز به عاقد دارد؟
آيا بايد با الفاظ خاصي خوانده شود ؟
آيا حتما بايد مدت در آن قيد شود يا خير؟
از اين جهت بر آن شديم تا مطالبي در اين رابطه برايتان بيان كنيم.
طبق ماده 1062قانون مدني: “نكاح واقع ميشود به ايجاب و قبول به الفاظي كه صريحا دلالت بر قصد ازدواج نمايد.”
ازدواج موقت كه رابطه زوجيت بين زن و مرد در مدت معين است به وسيله عقد محقق ميگردد و چون عقد ازدواج موقت يكي از عقود است بايد علاوه بر شرايط عمومي براي صحت عقد، داراي شرايط مخصوص به خود نيزباشد.
قصد انشاء در ازدواج موقت:
قصد و رضاي زوجين در ازدواج موقت از شرايط صحت عقد است. لذا مرد يا زن يا وكيل آنها كه صيغه عقد موقت را ميخواند بايد قصد انشاء داشته باشد يعني اگر خود مرد و زن صيغه را ميخوانند، زن به گفتن “زوجتكنفسي” قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن “قبلت التزويج” زن بودن او را براي خود قبول نمايد و اگر وكيل مرد و زن صيغه را ميخواند، به گفتن “زوجت و قبلت” قصدش اين باشد كه مرد و زني را كه او را وكيلكرده است، زن و شوهر شوند.
بنابراين اگر زن و مرد راضي به عقد ازدواج موقت نباشند يا اينكه يكي از طرفين، مورد اجبار و اكراه قرار گرفته باشد و يا آنكه بدون قصد انشاء، مثلا به لحاظ شوخي صيغه را جاري نمايد، اين شرط كه از صحت ازدواج موقتاست رعايت نشده و باطل ميباشد.
در نتيجه اگر زن يا مردي را اجبار به ازدواج موقت با ديگري نمايند كه شخص مكره بدون اراده، مجبور به پذيرش ازدواج است اين ازدواج موقت صحيح نميباشد.
الفاظ در ازدواج موقت:
در ازدواج موقت تنها اراده و رضايت زن و مرد براي تحقق عقد كافي نيست بلكه بايد از الفاظي استفاده كرد كه قصد طرفين را مبني بر ازدواج موقت برساند. بنابراين معاطات در عقد ازدواج موقت پذيرفته نشده است.
در اينكه خواندن صيغه ازدواج موقت با چه زبان و الفاظي باشد كافي است كه لفظ فارسي باشد و لفظ عربي ضرورت ندارد و صيغه خاص نيز ضرورت ندارد، بلكه همين مقدار كه الفاظ، قصد ازدواج موقت را برساند كافياست.
ايجاب و قبول:
ايجاب عبارت است از اعلام قصد ازدواج “موقت” گوينده با مخاطب خود. قبول عبارت از اعلام پذيرش آن امر است. ايجاب عموما از طرف زن و قبول از طرف مرد ميباشد.
توالي ايجاب و قبول:
براي اينكه اراده هر دو طرف در نظر عرف مربوط به هم باشد و فاصله بين ايجاب و قبول امكان توافق واقعي زوجين را بر هم نزند، در ماده 1065 قانون مدني تصريح شده است كه:
“توالي عرفي ايجاب و قبول شرط صحت عقد است.”
يعني قبول بايد در زماني گفته شود كه عرف آن را متوالي و مربوط به ايجاب بداند.
ايجاب و قبول توسط ولي در ازدواج موقت:
ماده 1063 قانون مدني: “ايجاب و قبول ممكن است از طرف خود مرد و زن صادر شود و يا از طرف اشخاصي كه قانونا حق عقد دارند.”
با توجه به ماده 1071 قانون مدني، به نظر ميرسد منظور از “اشخاصي كه قانونا حق عقد دارند” موردي است كه ازدواج موقت توسط ولي انجام ميگيرد و اين ماده نميخواهد مورد وكالت را بيان دارد.
“تعيين زن و شوهر به نحوي كه براي هيچ يك از طرفين در شخص طرف ديگر شبهه نباشد شرط صحت نكاح است.”
شرايط عاقد در ازدواج موقت:
ماده 1064 قانون مدني: “عاقد بايد عاقل و بالغ و قاصد باشد.”
عاقد به كسي گفته ميشود كه صيغه عقد ازدواج را جاري ميسازد و كسي كه صيغه را جاري ميسازد بايد داراي سه ويژگي باشد:
قسمت الف ـ عاقل باشد: كسي كه صيغه عقد ازدواج موقت را جاري ميسازد بايد عاقل باشد، پس اگر شخص ديوانه، صيغه عقد را جاري سازد عقد باطل است.
قسمت ب ـ بالغ باشد: كسي كه صيغه عقد ازدواج موقت را ميخواند بايد بالغ باشد. به استناد تبصره 1 ماده 1210 قانون مدني سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمري و در دختر نه سال تمام قمري است. بنابراين چنانچه طفلصغيري صيغه را جاري سازد عقد باطل است.
قسمت ج ـ قاصد باشد: يعني قصدش از جاري كردن صيغه ازدواج موقت اين باشد كه در مدت معين، پيمان زناشويي را منعقد مينمايد. بنابراين اگر شخصي از روي مزاح و يا در حال مستي، صيغه عقد را جاري سازد اين عقدباطل است.
در نتيجه كسي كه صيغه عقد ازدواج موقت را جاري مينمايد، چه براي خودش چه به وكالت از طرف زوجين يا از طرف يكي از زوجين يا ولي يكي از زوجين، بايد داراي شرايط مذكور در ماده 1064 باشد. لذا اگر دختر وپسري كه نابالغ هستند يا عاقل نيستند و يا قصد نداشته باشند، صيغه عقد ازدواج موقت را جاري نمايند، اين عقد باطل است.
تعيين زن و شوهر در ازدواج موقت:
ماده 1067 قانون مدني: “تعيين زن و شوهر به نحوي كه براي هيچ يك از طرفين در شخص طرف ديگر شبهه نباشد شرط صحت نكاح است.”
يكي از شرايط صحت عقد ازدواج موقت تعيين مرد و زن است به نحوي كه موجب اشتباه نشده و كاملا معين باشد. لذا چنانچه وكيل مرد و زن و يا ولي آنها ميخواهد صيغه عقد ازدواج موقت را جاري نمايد، بايد زن و شوهررا در عقد، معين نمايد و اين ممكن است با بردن اسم آنها و يا با اشاره به آنها صورت پذيرد به طوري كه براي طرف ديگر در عقد جاي هيچگونه شك و شبههاي باقي نماند.
بنابراين چنانچه مردي داراي چند دختر باشد و به مرد بگويد يكي از دخترانم را به عقد تو درآوردم به لحاظ آنكه معين نيست كدام دختر را به عقد مرد درميآورد، اين عقد باطل و بلااثر است.
تعليق در ازدواج موقت:
ماده 1068 قانون مدني: “تعليق در عقد، موجب بطلان است.”
تعليق در لغت به معني بلاتكليف نهادن يك كار است به طوري كه نفيا و اثباتا تصميمي راجع به آن نگرفته باشد.
مانند اينكه مرد به زن بگويد تو را به زوجيت خود برگزيدم اگر از سفربرگشتم يا اينكه زن به مرد بگويد خود را به عقد ازدواج موقت تو درآوردم اگر فردا هوا آفتابي باشد و ابر نباشد. در مثالهاي فوق چون عقد ازدواج موقت معلق به شرطي است كه مجهول است لذا عقد ازدواج موقت باطل است.
ماده 1075 قانون مدني:“نكاح وقتي منقطع است كه براي مدت معيني واقعشدهباشد.”
نحوه خواندن صيغه ازدواج موقت:
اول ـ اگر زن و مرد خودشان صيغه را بخوانند: اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد ازدواج موقت را بخوانند، بعد از آنكه مدت و مهر را معين كردند چنانچه زن بگويد:
“زوجتك نفسي في المدته المعلومه علي المهر المعلوم” )يعني ـ من خودم را به همسري تو در مدت معين و با مهر معين درآوردم (بعد بدون فاصله مرد بگويد: “قبلت”(قبول كردم)صحيح است.
دوم ـ اگر ديگري را وكيل كنند: اگر زن و مرد، شخص ديگري را وكيل كنند كه صيغه ايجاب و قبول عقد ازدواج موقت را جاري نمايد، در اين صورت اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد: “متعت موكلتي موكلك في المدتهالمعلومه علي المهر المعلوم” (يعني موكله خودم را به ازدواج موكل تو در مدت معين با مهر معين درآوردم )پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: “قبلت لموكلي هكذا” (يعني قبول كردم براي موكل خودم همين طور (صحيح است
تعيين مدت در ازدواج موقت:
ماده 1075 قانون مدني:“نكاح وقتي منقطع است كه براي مدت معيني واقعشدهباشد.”
از مفهوم ماده مذكور به دست ميآيد كه اگر براي ازدواج موقت مدت تعيين نشده باشد، عقد ازدواج صحيح است و آن به عقد دائم مبدل ميشود .
اما گفته شده دسته ديگري از فقهاء عظام عقيده دارند كه در صورت عدم ذكر مدت، عقد ازدواج موقت باطل است و مبدل به ازدواج دائم نميشود زيرا در ازدواج موقت تعيين مدت شرط است پس چنانچه عقد فاقد اين شرط باشد باطل است.
اگر چه قانون مدني در ماده 1075 قول مشهور فقهاء عظام را پذيرفته است اما به نظر ميرسد قولي كه نظر به بطلان عقد ازدواج موقت در صورت عدم تعيين مدت دارد، صحيح تر به نظر ميرسد.
خصوصا اينكه زن و مرد اراده خود را براي ازدواج موقت با آثار آن در نظر داشتهاند و حال آنكه در صورت عدم تعيين مدت و مبدل شدن ازدواج موقت به ازدواج دائم، موجب ضرر به زن و مرد، خصوصا مرد ميشود ماننداينكه مجبور به پرداخت نفقه ميشود و نيز زن از مرد و بالعكس از همديگر ارث ببرند و منظور آنها اين نبوده است.
مده 1076 قانون مدني: “مدت نكاح منقطع بايد كاملا معين شود.”
يعني بايد مدت طوري باشد كه هيچگونه ابهامي نداشته باشد و آغاز زمان و آخر زمان ازدواج موقت كاملا معين باشد حتي اگر مدت كم باشد مانند يك روز يا يك ساعت و يا مدت ازدواج موقت طولاني باشد مانند سي و چهلسال.
چنانچه در ازدواج موقت، مدت ذكر شود اما اول و آخر آن معين نشود مانند اينكه مردي زني را به عقد ازدواج موقت خود دربياورد به مدت يك سال اما معلوم نكند كه آغاز يك سال از چه وقت است، بيان شده كه ابتداء آن اززمان عقد محسوب ميگردد، زيرا اطلاق عقد اقتضاء دارد كه مدت بلافاصله شروع شود.
اما برخي ديگر از حقوقدانان اظهار ميدارند “آغاز مدت ازدواج موقت، بايد پيوسته به زمان انعقاد عقد باشد و نبايد جداي از آن باشد و به نظر ميرسد نظر اخير صحيح تر باشد.
منابع: قانون مدني
كتاب روابط زوجين در ازدواج موقت
رساله امام خميني
"ازدواج ، موارد خطر"
|
ازدواج به عنوان سنتي پسنديده در تمامي جوامع در طول تاريخ از جايگاه خاصي برخورداربوده است . شروع زندگي مشترك روزنه اي بر ارضاي نيازهاي زيستي، رواني و اجتماعي مي باشد ، با اين حال بنا به دلايل متعدد امروزه بسياري از ازدواجها به طلاق منجر مي شود .
انگيزه هاي افراد براي تشكيل زندگي مشترك، متعدد است ، بعضي از اين انگيزه ها به دليل ناهمخواني با واقعيتهاي زندگي زناشويي محكوم به شكست مي شود . در اين مطلب سعي ما بر اين است تا به به انگيزه هايي كه احتمالا به شكست در زندگي مشترك(طلاق) منجر مي شود ، نظري افكنده بيفكنيم .
1- ازدواج به منزله پاسخي به منتهاي خانواده:
ازدواج در بسياري از خانواده ها به عنوان يك سنت محسوب مي شود، خصوصاً زمان ازدواج فرزندان ، در تعدادي از خانواده ها از قواعد خاصي تبعيت مي كند . مثلاً بعضي از والدين اعتقاد دارند كه فرزندانشان در سنين پايين تشكيل زندگي مشترك دهند . با توجه به مشكلات متعددي كه در مسير يك زندگي مشترك وجود دارد تبعيت از اين باورها مخاطراتي را براي فرزندان امروزي به دنبال خواهد داشت .
2- ازدواج به منظور فرار از تنهايي:
انسان موجودي اجتماعي است ودروجود او تعامل با ديگران در ارضاي نيازهاي انساني سهم شايسته اي دارد . به همين خاطر بسياري از افرادي كه بنا به دلايل متعدد ، تنها زندگي مي كنند و يا در عين حال كه با خانواده خود زندگي مي كنند احساس تنهايي مي نمايند . گاهي براي كنار آمدن با اين خلأ احساسي، به فكر تشكيل زندگي مشترك مي افتند. به طور قطع ازدواج راهي به سوي تعامل، تبادل احساسات و همدردي محسوب مي شود و اين فرآيند به ايجاد رضايت در انسانها از زيستن با هم مي افزايد. اگر احساس تنهايي ، ناشي از ضعف مهارتهاي اجتماعي فرد در تعامل با ديگران باشد و يادلايل شخصيتي و ابتلاء فرد به اختلالات رواني سبب به وجود آمدن چنين حالتي در او شده باشد ، در چنين شرايطي ازدواج راه حل مناسبي براي كنار آمدن با اين احساس نيست.
3- ازدواج به منظور جبران كمبودهاي شخصي:
گاهي افرادي كه در شرايط سختي زندگي مي كنند و امكانات موجود نيازهاي ايشان را ارضا نمي كند ، براي جبران اين خلاء ، اقدام به ازدواج مي كنند. مثلاً دختري كه در يك خانواده فقير زندگي مي كند ، ممكن است پيشنهاد ازدواج با يك فرد ثروتمند را به راحتي قبول كند .
4- ازوداج به خاطر ارضاي نياز جنسي:
ازدواج در جامعه ، شيوه پسنديده اي در جهت ارضاي نيازهاي جنسي است . با اين حال ارضاي اين نياز در جامعه ، منوط به ازدواج نمي باشد . متاسفانه در جامعه ما ازدواج براي جوانان به دليل مشكلات عديده، بسيار دشوار شده است ، همچنين عدم وجود شرايط خاص براي حل نيازهاي غريزي افراد از طريق شرعي و قانوني ، تبعات خاص يا زمينه پژمردگي احساسات غريزي را به وجود آورده و يا اين نياز را به سمت و سويي غير از جهت اصلي آ ن منحرف ساخته است . اين بن بست مضاعف ، موجب مي شود كه تعدادي از جوانها به دليل فشار غرايز جنسي ، تن به مسئله ازدواج بدهند و اين وضع در كوتاه مدت به دليل مهيا نبودن ساير عوامل به جدايي زوجين منتهي مي گردد .
5- ازدواج به منظور داشتن فرزند:
دربعضي اوقات ، ازدواج به عنوان راهي براي والد شدن محسوب مي شود . برخي به خاطر نياز غريزي به داشتن فرزند و ارضاي اين نياز به ازدواج گرايش پيدا مي كنند . چنين انگيزه اي بدون در نظر گرفتن ساير عوامل در تشكيل زندگي مشترك تبعات منفي را به دنبال دارد .
6- پذيرش انتظارات اجتماعي:
امروزه در رسانه هاي گروهي جامعه ما ، به طور مستقيم و غير مستقيم، تلاش براي ورود جوانها به زندگي مشترك ديده مي شود، چنين روندي بدون در نظر گرفتن ملاحظات متعدد، گاهي به گرايش جوانها به ازدواج و در نهايت به دليل فراهم نبودن شرايط لازم جهت ادامه زندگي مشترك ، به جدايي زوجين منتهي مي شود .
7- رفع مشكل بيكاري:
درجامعه ما بنا به دلايل متعدد، از جمله شرايط استخدام در برخي از مشاغل، متاهل بودن ِ متقاضي است . لذا گاهي اين شرايط موجب شكل گيري ازدواج در بين جوانها مي شود كه در بعضي اوقات به دليل تداوم بيكاري و عدم كسب شرايط مناسب ، موجب جدايي زوجين مي گردد .
8- ازدواج به عنوان وسيله اي براي رسيدن به اهداف ديگر:
گاهي انگيزه اصلي در تشكيل زندگي مشترك ،عشق به فرد مقابل و نياز روان شناختي به زيستن با فرد مقابل نيست ؛ بلكه وي وسيله اي براي رسيدن به اهداف ديگر مي شود . مثلاً خانمي كه دوست دارد در خارج از كشور زندگي كند ، ممكن است با پيشنهاد فردي جهت ادامه زندگي مشترك در خارج با وي ازدواج كند ولي بعد از ورد به كشور خارجي ، در مدت كوتاهي از شريك زندگي اش جدا مي شود .
9- ازدواج به خاطر بالارفتن سن:
امروزه ، بنا به دلايل متعدد، سن ازدواج در بين جوانها بالا رفته و اين مشكل خصوصاً براي دختران جامعه به خاطر مسائل فرهنگي استرس هاي متعددي را به دنبال داشته است . لذا گاهي ازدواج به خاطر ترس از تنهايي، از دست دادن زيبايي، از دست دادن والدين، كاهش شور زندگي و .... صورت مي گيرد . در چنين فضايي امكان سازگاري با مشكلات زندگي ، ضعيف بوده و در نهايت ضريب ريسك اين ازدواجها بالا مي باشد .
10- ازدواج به خاطر نجات يك انسان:
گاهي انگيزه فرد براي ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهايي، فشارهاي زندگي ، مشكلات اقتصادي و اجتماعي و دلايل ديگراست. مثلاً دختري كه وابستگي شديد به پسري دارد ، مسئوليت زندگي وي از جمله كار، مسكن و مسائل مالي را مي پذيرد . چنين انگيزه هايي بعد از مدتي كوتاه رو به خاموشي مي رود و در نهايت زندگي مشترك را با بحران مواجه مي سازد .
11- ازدواج به خاطر رفع بحران:
گاهي ازدواج به دليل آسيب ديدگي جنسي ناخواسته، اتفاق مي افتد. به اين معني كه طرفين براي حمل اين مشكل به ازدواج تن مي دهند، چنين شرايطي بدون آمادگي لازم جهت ورود به اين فضا، مخاطراتي را به دنبال دارد كه در نهايت حداقل آن احساس به تله افتادن و حس اجبار به ازدواج با يكديگر است . چنين شرايطي خطر پذيري فزاينده اي براي ادامه زندگي مشترك ايجاد خواهد كرد .
12- ازدواج به خاطر فرار از مشكلات خانوادگي :
گاهي انگيزه افراد براي ازدواج به دليل دوري آنها از محيط استرس زاي خانواده از جمله درگيري والدين، اعتياد والدين، سوء رفتار جسمي و جنسي، بي توجهي، طرد و خشونت و موارد ديگر است . در چنين شرايطي افراد آمادگي روان شناختي لازم جهت ارزيابي متقابل را نداشته و در نهايت احتمال آسيب زا بودن اين رابطه بالا مي باشد .
13- ازدواج به خاطر عشق:
گاهي دو نفر ، چنان علاقه اي به يكديگر پيدا مي كنند كه گمان مي برند به راستي عاشق هم هستند . وقتي هيجان ، با سرعت چشمگيري در روابط پيش برود ، شناخت يكديگر به روال عادي و تدريجي خود پيش نمي رود، زيرا وقت كافي براي اين امر وجود نداشتهاست.صراحت ، صداقت و اعتمادي كه لازمه يك رابطه محكم است احتياج به زمان دارد . يك آشنايي سريع، هر چقدر هم كه هيجان آور باشد، تنها يك صميميت ظاهري به بار مي آورد كه به آساني با نزديكي و صميميت واقعي اشتباه مي شود ، به همين دليل ازدواج هايي كه در كوتاه مدت اتفاق مي افتند ، مخاطراتي را به دنبال خواهند داشت .
14- ازدواج به خاطر فرار از يكنواختي زندگي:
گاهي افراد بدون آگاهي و آمادگي لازم وارد يك زندگي مشترك مي شوند و پس از مدتي احساس از دست دادن آزاديهاي فردي و يا احساس در دام افتادن مي كنند، ازدواجهايي كه درآن انگيزه مزه كردن زندگي مشترك ، بدون توجه به ساير مؤلفه ها وجود دارد ، اغلب مخاطراتي را به دنبال خواهد داشت .
15- ازدواج به دليل برداشت غلط از مفاهيم :
افراد در دوران نامزدي ممكن است به فاش سازي مسائل شخصي خود بپردازند كه گاهي بي توجهي به محتواي مطالب ابراز شده مشكلاتي را به دنبال دارد . مثلاً مردي به نامزدش مي گويد كه اعتياد دارد ؛ اما زن مي گويد چون با صداقت اين موضوع را گفته من همسر او مي شوم و بعد از ازدواج اين مسائل ايجاد مشكل خواهد كرد.
16- ازدواج به مفهوم پذيرش جبر:
تعدادي از جوانان، خصوصاً آنهايي كه نگرشهاي سنتي دارند گاهي ازدواج با فرد مقابل برايشان موضوعي از پيش تعيين شده محسوب مي شود . در جامعه ما ، گاه اين فرآيند با عنوان«قسمت» شناخته مي شود، لذا اين تصور وجود دارد كه خواستگار فرد در واقع شخصي است كه انگار مقدر شده است با او زندگي كند . چنين طرز تفكري جزء آسيبهاي پيش از ازدواج محسوب مي شود .
17- دوران كوتاه نامزدي:
دوران نامزدي حداقل ، شرايطي را براي آگاهي زوجين از هم فراهم مي آورد . تعدادي از افراد در اين دوران متوجه تفاوتهاي بسياري بين خود و فرد مقابل مي شوند يا در اين دوران متوجه ناراحتي و يا مبتلا بودن فرد به يك اختلال رواني يا وابستگي او به مواد مخدر مي شوند ، اما به رغم وقوف به اين مسائل ، بنا به دلايل فرهنگي از جمله اينكه به هم خوردن نامزدي را مساوي با بي آبرويي و از دست دادن حيثيت خود قلمداد مي كنند تن به ازدواج مي دهند چنين تجاربي در زندگي مشترك، بسيار بحران زا بوده و احتمال جدايي زوجين قابل پيش بيني است .
18- در كل احتمال آسيب زا بودن ازدواج افراد با شرايط زير قابل پيش بيني است :
-ازدواج دو فرد با فرهنگهاي كاملاً متفاوت.
-ازدواج در سنين پايين زير 20 سال
-تفاوت سني زياد بين زوجين مثلاً 15تا20سال
-بالاتر بودن سن دختر از پسر ( زن از مرد)
-ازدواج يك مرد با زني بيوه يا مطلقه
-ازدواج دختر با مردي كه از ازدواج پيشين خود فرزندي دارد .
-ازدواج دو فرد مطلقه كه داراي فرزندان بزرگسال مي باشند .
-ازدواج افرادي كه فاصله طبقاتي بسيار زيادي با هم دارند .
-ازدواج دختري برخوردار از تحصيلات دانشگاهي با پسري كه از لحاظ تحصيلي پايين است .
-ازدواج با فرد معتاد به مواد مخدر
-ازدواج با شخصي كه قبلاً ازدواج هاي متعددي داشته است .
-ازدواج با فردي كه خانواده اش شديداً مخالف اين وصلت هستند .
-ازدواج بدون داشتن اطلاعات كافي از موقعيت فردي ، خانوادگي و اجتماعي شخص مقابل .
-ازدواج با فردي كه ثبات شغلي نداشته و به دليل مسائل شخصيتي خاص ، قادر به سازگاري در محيط كار نيست .
-ازدواج با دختر يا پسري كه هنوز دانشجو است و از ثبات اقتصادي، شغلي و فكري لازم برخوردار نمي باشد .
19. ازدواج به خاطر جذابيت ظاهري
:اهميت جذابيت جسماني به عنوان يك عامل مهم در دوستي ها و مناسبات اجتماعي، غير قابل انكار است . به نظر مي رسد افرادي كه جذابيت ظاهري دارند ، رفتارهاي پسنديده تر و ويژگيهاي شخصيتي زيبايي هم داشته باشند . به خاطر چنين تصوري ، تعداد زيادي از دختران و پسران مجذوب جذابيت جسماني هم مي شوند . زماني كه اهميت اين عامل درمعيارهاي افراد براي تشكيل زندگي مشترك بدون توجه به عوامل اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و شخصيتي افراد لحاظ مي شود ، ضريب خطر پذيري چنين ازدواجهايي نيز طبيعتاً بالا خواهد رفت .
در پايان بايد به نكته اشاره كنيم ، كه مسائل مطرح شده فوق به صورت مطلق تأثير گذار نبوده و موارد استثنا هم وجود دارد .
دوست عزيز! اميد واريم با توجه به مطالب ذكر شده ، بتواني براي زندگي آينده خويش، انتخابي صحيح داشته باشي
كمبود پسر براي ازدواج!؟
يك باور غلطي كه اخيرا رايج شده اين است كه ما الان با كمبود پسر مواجهيم؟و يا عدهاي معتقدند چون دختران ما ازدواج نميكنند در يك مقطع سني با كمبود پسر مواجه شدهايم. ما به طور كلي اگر از نظر جنسي در تمام سرشماريها نگاه كنيم تعداد مردان سرشماري شده بيش از زنان سرشماري شده است. حالا اگر بگوييم كم شماري وجود دارد، نميتواند آنقدر باشد. در تمام مقاطع مردها از زنان بيشترند. حتي در بدو تولد نيز مردان از زنان بيشترند، ولي اين شبهه وجود دارد كه وقتي ما تعداد دختران در معرض ازدواج را با تعداد پسران ازدواج نكرده و در معرض ازدواج مقايسه ميكنيم ميبينيم دختران بيشترند چرا؟ براي اين كه دختران در معرض ازدواج را مثلا از 15 سال به بالا مي گيريم، ولي پسران در معرض ازدواج را 20 سال به بالا. اين به خاطر چنين تفاوتي است؛ يعني به علت اين كه قاعده هرم وسيع است، قطعا جمعيتي كه در گروه سني 15 تا 20 سال قرار دارد بيشتر است تا جمعيتي كه در گروه سني 35 تا 40 سال قرار دارد.
حال اگر سن در معرض ازدواج قرار گرفتن دختران را هم 20 سال در نظر بگيريم، مشكل حل ميشود. حتي جمعيت دختران كمتر هم ميشوند. استاندارد بينالمللي اين است كه از بين هر 205 نوزاد متولد شده در دنيا 100 نوزاد دختر و 105 نوزاد پسر باشد و اين تركيب در ايران نيز مستثني نيست؛ چرا كه مرگ و مير پسرها در بدو تولد بيشتر است و اين تعداد دختر و پسر معمولاً در سنين جواني به تعادل ميرسند و در ايران هم معمولاً در سالهاي مختلف تفاوت جمعيت زنان و مردان اختلافي در حدود يك ميليون نفر داشته كه طبيعي است.
هم اكنون تعداد دختران مجرد 15 تا 19 ساله از ميزان پسرهاي مجرد 15 تا 19 ساله كمتر است، در تمام ردههاي سني تعداد دختران مجرد همان رده سني از ميزان پسران مجرد كمتر است. ولي به دليل اينكه بين سن ازدواج دختران و پسرها به طور متوسط پنج سال فاصله وجود دارد در مقايسه تعداد دخترهاي مجرد 15 تا 35 ساله با پسرهاي مجرد 20 تا 40 ساله، تعداد دختران حدود يك ميليون نفر بيشتر است.
به دليل افزايش تعداد مواليد در دهه نخست انقلاب كشور ما داراي يك هرم سني با قاعده وسيع بوده و تعداد جمعيت 15 تا 19 ساله كشور از جمعيت 20 تا 24 ساله بيشتر بود و زماني كه تعداد دختران را يك رده سني پايين تر ميگيريم اين قاعده سني متورمتر است و تعداد دخترهايي بيشتري در اين رده قرار دارد.
با كاهش تعداد مواليد قاعده هرم سني در ايران در حال كوچك شدن است، با جمع شدن اين قاعده هرم سني، تعداد جمعيت 15 تا 19 ساله از 20 تا 24 ساله كمتر شده و تعداد دخترهاي مجرد 15 تا 35 ساله از پسرهاي 20 تا 40 ساله كمتر ميشود و در يك دهه آينده پسرهاي در معرض ازدواج از دخترهاي در معرض ازدواج بيشتر ميشوند. اين مسأله منجر به مجرد ماندن يك ميليون دختر تا 10 سال آينده ميشود. اين مشكل از سوي كارشناسان از دهه 70 گوشزد شده است، در حال حاضر تعداد پسران مجرد از دختران مجرد در هر رده سني بيشتر است ولي تعداد دختران از پسران در يك رده سني پايينتر كمتر است.
برخي راه حل جلوگيري از تجرد قطعي اين تعداد دختر را همسن گزيني پسران در ازدواج عنوان كردهاند. دكتر انور صمدي راد استاد دانشگاه و آسيب شناس در خصوص علل افزايش تجرد دختران نسبت به پسران ميگويد: وجود برخي سنتها و آداب و رسوم مانند ازدواج دختران به ترتيب سن، لزوم موافقت پدر براي ازدواج، داشتن جهيزيه كامل، مهريه بالا و... را نيز ميتوان از عوامل مؤثر در ازدواج دختران برشمرد.
وي با اشاره به پژوهش خود بر 544 نفر از زناني كه هرگز ازدواج نكرده و در گروه سني بين 28 تا 55 سال قرار دارند، ميگويد: برخلاف آنچه در ابتدا به نظر ميرسد، ازدواج نكردن و نداشتن همسر، مشكل بزرگ و اساسي اغلب دختران مجرد نيست. 5/25 درصد دختران مجرد با اين مطلب كه نداشتن همسر، بزرگترين مشكل آنان است بسيار مخالف بوده، 34 درصد آنان وابستگي به خانواده پدري و نداشتن استقلال مالي يا درآمد شخصي را مهمترين مشكل خود ميدانند.وي در ادامه با بيان اينكه 5/50 درصد دختران معتقدند براي ازدواج كردن يك دختر هيچ وقت دير نيست، ميگويد: اين در حالي است كه 70 درصد دختران ازدواج را يك امر ضروري دانسته و 5/49 درصد بيان كردهاند براي ازدواج دختران سن و يا محدوده سني مشخصي وجود دارد كه نبايد از آن بگذرد.
شهلا پور كاظمي معاون پژوهشي مركز مطالعات جمعيتي آسيا و اقيانوسيه راه حل اين مشكل را اينگونه بيان ميكند: اختلاف ميانگين سني دختران و پسران در ازدواج همچنان 5 سال است و تا 10 سال آينده يك ميليون دختر به جمعيت مجردان قطعي كشور افزوده ميشود.مشكل فعلي جامعه ما اين است كه مردان ما با دختراني در سنين پايينتر ازدواج ميكنند و تنها راه حل مشكل تجرد قطعي دختران اين است كه همسن گزيني همسري در كشور رخ دهد چرا كه اگر تعداد پسران در سن ازدواج را با دختران در آستانه ازدواج با فاصله سني 2 يا 3 سال نيز در نظر بگيريم تعداد دخترهايي كه مجرد باقي ميمانند، كمتر ميشود.
اما دكتر مجيد ابهري، جامعه شناس اجتماعي و استاد دانشگاه در خصوص بالا رفتن آمار دختران مجرد نسبت به پسران و بحث همسن گزيني نظر ديگري دارد.
او ميگويد: اين يك راهكار موقت است و شايد در دراز مدت پاسخ منفي بگيريم. در همسن بودن زن و شوهر و يا بين يك تا سه سال كوچكتر بودن مرد ميتوان با علاقه بين طرفيت و يا مشاوره و... آن را حل كرد. اما بالاتر از آن را به دليل زايمان زن و يا به دليل شكسته شدن چهره زن با سرعت بيشتري نسبت به مرد توصيه نميكنم. مسأله اختلافات سن در دهه دوم زندگي مسأله ساز ميشود. بنابراين پذيرفتن آن با آن شرايطي كه گفتم اشكال ندارد.
وي ميافزايد: به جاي آن بياييد ازدواج آسان را تبليغ كنيم. ما الان پسرهاي زيادي داريم كه از دخترها بزرگتر هستند اما از تشريفات ازدواج ميترسند.خيلي از آنها در مرحله عقد جدا شدند چون نتوانستند منزل اجاره كنند.چرا ما به آنها نميپردازيم. سن يك فاكتور است. شايد 15 درصد پسران آمادگي ازدواج با همسن و يا بزرگتر از خودشان را داشته باشند باقي مانده پسرها بزرگتر هستند اما شغل ندارند. مسكن ندارند. سن اهميت ندارد وقتي دو نفر با هم ازدواج كنند و اما پسر منزل نداشته باشد و يا معتاد باشد آن وقت چه؟.
امروزه يكي از عوامل افزايش سن تجرد دختران خودخواسته است. معمولا علاقه به ادامه تحصيل و اشتغال باعث افزايش سن تجرد در دختران شده است. نكته اين است كه تحصيلات و افزايش توقعات ناشي از آن ازدواج را در كشور دچار مشكل كرده است.
با افزايش ورودي دختران به دانشگاهها و سنگين شدن ترازو به نفع آنان، ازدواج دختران تحصيل كرده نيز با مشكل مواجه شده است.دختران تحصيل كرده علاقه دارند با پسران تحصيل كرده ازدواج كنند كه در عين منطقي بودن مشكلاتي نيز در بر دارد. اولا چون ورودي دختران به نسبت پسران در دانشگاهها افزايش يافته، پس ما با تعداد دختران تحصيل كرده بيشتري نسبت به پسران تحصيل كرده مواجه هستيم. به عبارت ساده تر ما در مقابل دختران تحصيل كرده پسران تحصيل كردهاي كه داراي شغل هم باشند، به تعداد كافي نداريم. نكته ديگر اينكه طبق آمار و به دليل فرهنگي كه در كشور وجود دارد پسران معمولا با دختراني كه به طور ميانگين 5 سال از آنان كوچكتر باشد ازدواج ميكنند. در حالي كه اين اتفاق در دانشگاهها كمتر اتفاق ميافتد و اگر ازدواجي رخ دهد، معمولا بين افراد همكلاسي كه تفاوت سن كمي دارند ازدواج صورت ميگيرد. البته ترويج ازدواجهاي دانشجويي ميتواند به كاهش تجرد دختران تحصيل كرده كمك كند. موضوع ديگري كه به افزايش سن تجرد دختران كمك كرده است اشتغال آنان در بازار كار است.
يكي از علل عدم گرايش پسران به ازدواج نداشتن شغل مناسب است. حضور هر يك از دختران در بازار كار به معناي اشغال يك فرصت شغلي براي پسران است كه خود به معني كاهش امكان ازدواج يك پسر و يك دختر محسوب ميشود.از آنجا كه نان آوري خانه در فرهنگ اسلامي و ايراني ما بر عهده مرد است لذا امكان عدم ازدواج يك پسر بيكار بسيار بيشتراز عدم امكان ازدواج يك دختر بيكار است.از سوي ديگر دختران شاغل توقعات بيشتري در همسر گزيني نسبت به دختران فاقد شغل دارند كه اين موضوع نيز به بالارفتن سن تجرد آنان ميافزايد.
ناهيد رام پناهي معاون مركز اطلاعات و آمار شوراي فرهنگي اجتماعي زنان در اين خصوص ميگويد: بررسي آمار ميزان تجرد دختران داراي تحصيلات عالي بين يك دهه گذشته نشان ميدهد كه تعداد دختران هرگز ازدواج نكرده داراي تحصيلات عالي از حدود 5 درصد به 16 درصد رسيده است.
بررسي آمار مركز آمار ايران حاكي از اين است كه ميزان دختران هرگز ازدواج نكرده داراي تحصيلات متوسطه از 26 درصد در سال 75 به 42 درصد در سال 85 رسيده است.نگاهي به اين آمار نشان ميدهد كه بالا رفتن سطح تحصيلات باعث تجرد در زنان كشور شده است و موجب شده تا دختران كمتر به ازدواج تن دهند.برخلاف اينكه تحصيلات عالي تاثير منفي بر افزايش دختران مجرد داشته است، ولي اطلاعات اخير ارائه شده از مركز آمار حاكي از اين است كه اين روند بر افزايش طلاق موثر نبوده است.
مقايسه آمار فعلي با يك دهه قبل نشان ميدهد كه طلاق در قشر تحصيلكرده درصد قابل توجهي افزايش پيدا نكرده است و به همان ميزاني كه جامعه باسوادتر شده طلاق نيز بيشتر نشده است، ولي در مورد تجرد اين ارتباط معني دار است و درصد مجردان داراي تحصيلات عالي به صورت قابل توجهي افزايش پيدا كرده است.
رام پناهي همچنين در مورد آمار زنان و مردان مجرد كشور نيز ميگويد: اگر تعداد زنان و مردان هرگز ازدواج نكرده را در رده سني بين 15 تا 34 سال در نظر بگيريم، ميبينيم تعداد مردان مجرد در اين دوره سني دو ميليون و 600 هزار نفر بيشتر از تعداد دختران مجرد است.اما در صورتي كه بين رده سني دختران و پسران مجرد پنج سال اختلاف قايل شويم نشان ميدهد كه تعداد دختران 15 تا 29 ساله هرگز ازدواج نكرده از تعداد پسران 20 تا 34 ساله مجرد، يك ميليون و 300 هزار نفر بيشتر است. مقايسه اين آمار نشان ميدهد كه اگر اختلاف سن زوج و زوجه در ازدواجها كمتر شود قدري به حل اين بحران كمك ميشود، ولي در صورتي كه روند انتخاب همسر از سوي پسران كه تمايل به ازدواج با دختراني با چند سال اختلاف سني هستند ادامه پيدا كند، تعداد تجرد قطعي در دختران افزايش مييابد.
با افزايش سن ازدواج دختران كه در برخي موارد خود خواسته هم هست يعني دختران ما سعي ميكنند تحصيل كنند پس خود به خود سن ازدواجشان بالا ميرود، ولي سن ازدواج مردان در تمام سالهايي كه سرشماري شده است ميانگين آن 26 سال است يعني هرم جامعه ما در مورد مردان عوض نشده ولي در مورد دختران سن ازدواج در حال بالا رفتن است.
تفاوت ازدواج دائم با ازدواج موقت
ازدواج دائم با ازدواج موقت درجهاتي با هم مشترك و در جهاتي ديگر با هم متفاوتند
يكي از اولين وجوه اين تفاوت مدت زمان ازدواج است كه در ازدواج دائم صيغه عقد به صورت دائمي و در ازدواج موقت براي مدت زمان معيني جاري مي شود
2)ذكر دقيق مدت زمان عقدموقت الزامي است در غير اين صورت يا حكم به بطلان عقد و يا بنا به مصالحي حكم به ازدواج دائم داده مي شود
3)در ازدواج موقت ازادي بيشتري جهت تصميم گيري براي ادامه زندگي وجود دارد
4)در ازدواج دائم خواه نا خواه مرد عهده داره مخارج زندگي است ولي در ازدواج موقت بستگي به پيمان طرفين دارد و الزامي در اين زمينه نيست
5)در ازدواج دائم مرد به خودي خود رئيس خانواده است اما در ازدواج موقت بستگي به قرار داد زن و مرد دارد
6)در ازدواج دائم زن و مرد از يكديگر ارث مي برند در حالي كه در ازدواج موقت اين چنين نيست
7)عدم وجود مهريه در ازدواج موقت موجب بطلان عقد است ولي در ازدواج دائم اجباري به مهرنيست و فقط مهرالمثل تعيين مي شود
8)خواستگاري از زوجه موقت همانند زوجه دائم حرام است
9)زوجه موقت همانند زوجه دائم بايد عده نگه دارد .عده زوجه موقت45 روز است.
10)در ازدواج موقت اگر مقاربتي صورت نگرفته باشد زن مي توانذ بلا فاصله با مرد ديگري ازدواج كند و در صورت ايجاد مقاربت مي تواند بلا فاصله با مرد قبلي و با عده نگه داشتن با مرد ديگري ازدواج كند.
11)در ازدواج موقت همانند ازدواج دائم جمع بين دو خواهر جايز نيست
در ازدواج دائم با ايجاد سه بار فسخ نياز به محلل پيدا مي شود و فرد نمي تواند با همسر قبلي اش ازدواج كند اما در ازدواج موقت تعدد عقد ايرادي ندارد و محلل نمي خواهد
12)در ازدواج دائم هيچكدام از زوجين بدون جلب رضايت ديگري حق ندارد از بچه دار شدن جلوگيري كند ولي در ازدواج موقت جلب رضايت ديگري ضرورتي ندارد .فرزند حاصل ازازدواج موقت همانند فرزند حاصل از ازدواج دائم است
13)در ازدواج دائم تعيين محل مسكن با شوهر است اما در ازدواج موقت ملاك قرارداد بين زن وشوهر است و اگر قراردادي نداشته باشند زن اجباري به ماندن در محل معين شده توسط شوهر را ندارد .
14)در ازدواج دائم بر زن واجب است از همسرش تمكين كند ولي در ازدواج موقت الزامي نيست در ضمن در ازدواج موقت هر دو طرف مي توانند زمان مراودات خود را از قبل تعيين كنند.
15)براي بر هم زدن ازدواج دائم طلاق نياز است اما در ازدواج موقت با پايان مدت زمان عقد پيمان عقد باطل مي شود حتي شوهر مي تواند همه يا بخشي از مدت زمان را به زن ببخشد واز هم جدا شوند.
16)در ازدواج دائم مرد حق ندارد بيش از چهار زن دائمي داشته باشد اما در ازدواج موقت مي تواند تعداد زن بيشتري اختيار كند .
17)در ازدواج دائم با ايجاد سه بار فسخ نياز به محلل پيدا مي شود و فرد نمي تواند با همسر قبلي اش ازدواج كند اما در ازدواج موقت تعدد عقد ايرادي ندارد و محلل نمي خواهد
تسهيل ازدواج جوانان بعد از5سال
بر اساس قانون تسهيل ازدواج جوانان كه سال 84 به تصويب مجلس رسيد تعهداتي همچون تاسيس صندوق ذخيره و افتتاح حساب ذخيره ازدواج و اعطاي مسكن موقت به زوجها به عهده دستگاههاي دولتي نهاده شد اما با وجود گذشت پنج سال هنوز خبري از اجراي اين قانون نيست.
به گزارش خبرنگار مهر، قانون 13 ماده اي تسهيل ازدواج جوانان آذرماه سال 84 توسط نمايندگان مجلس به تصويب رسيد و دي ماه همان سال اين قانون از سوي دولت ابلاغ شد اما سرنوشتي جز فراموشي توسط مجريان به دنبال نداشت.
علي رغم اينكه دولت در سالهاي اخير بر سياستهاي خود در تسهيل ازدواج تاكيد دارد و عمده وقت جلسات شورايعالي جوانان نيز به اين موضوع اختصاص داده شد ولي مهمترين قانون حمايتي دراين زمينه پس از حدود پنج سال هنوز بلا تكليف است.
در اين قانون دولت مكلف شد كه به منظور توانمندسازي جوانان براي تشكيل خانواده، صندوق اندوخته ازدواج جوانان را ايجاد كند. اساسنامه صندوق شامل ماهيت صندوق، منابع مالي، اركان، شرح وظايف صندوق و نحوه عضويت در آن مي بايست سه ماه بعد از تصويب اين قانون توسط دولت تهيه و براي تصويب به مجلس شوراي اسلامي ارائه ميشد.
تهيه آييننامه اجرايي اين قانون نيز به تصويب اساسنامه صندوق توسط مجلس منوط شد به گونه اي كه پيش بيني شده بود اين آيين نامه حداكثر در مدت سه ماه پس از تصويب اساسنامه صندوق تهيه و به تصويب هيئت وزيران برسد.
اين در حالي است كه با گذشت حدود پنج سال، نه از صندوق ازدواج جوانان خبري هست و نه از قانون تسهيل ازدواج. اگر چه در جلسات شورايعالي جوانان كه در دو دولت اخير برگزار شده ازدواج جوانان در دستور كار شورا قرار داشت ولي به اين قانون توجهي نشد.
در قانون تسهيل ازدواج، دولت مكلف شد هر 6 ماه يكبار گزارش اجراي آن را تهيه و به كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي ارايه كند و وزراي امور اقتصادي و دارايي، مسكن و شهرسازي و كشور در مواد اين قانون مسئول حسن اجر در برابر مجلس هستند.
تكاليف دستگاهها در قانون تسهيل ازدواج
قانون تسهيل ازدواج جوانان داراي 13 ماده است كه در بخشهاي عمده آن تسهيلات و حمايتهاي مالي براي جوانان پيش بيني شده البته در اين قانون به فرهنگسازي و ارايه خدمات مشاوره در زمينه همسرگزيني و ترويج ازدواجهاي آسان و گروهي نيز توجه شده است.
در ماده اي از اين لايحه آمده دولت مكلف است علاوه بر استفاده از منابع بودجه سنواتي پيشبيني شده، از محل "صندوق اندوخته ازدواج جوانان" به مزدوجان نيازمند به اجاره مسكن، حسب تشخيص كميته سامان ازدواج با توجه به امكانات صندوق وام وديعه مسكن پرداخت كند.
در اين قانون احداث واحدهاي ساختماني به عنوان "مسكن موقت" و در اختيار قرار دادن آنها به زوجهاي جوان با اجاره مناسب پيش بيني شده بود.
همچنين در اين قانون تمامي دستگاههاي دولتي، نهادهاي عمومي و شهرداريهاي داراي تسهيلات رفاهي فرهنگسرا و تالار، باشگاه و اردوگاه موظف شدند با هماهنگي كميته سامان ازدواج، فضاهاي مذكور را براي برگزاري جشن و مراسم ازدواج در اختيار زوجهاي واجد شرايط قرار دهند.
در قانون تسهيل ازدواج جوانان آمده است بايد به هر يك از خانوادههاي جوان عضو صندوق كه هيچيك از زوجها اشتغال به كار يا منبع درآمدي نداشته باشند، حداكثر تا مدت دو سال پس از تاريخ ازدواج مبلغي به عنوان كمك هزينه زندگي به صورت قرضالحسنه پرداخت شود.
همچنين نمايندگان مجلس در قالب اين قانون تكليفهاي فرهنگي و آموزشي را نيز براي دولت مشخص كردند به گونه اي كه بر اساس آن دولت موظف شد با استفاده از امكانات رسانه ملي و دستگاههاي فرهنگي و آموزشي براي تصحيح باورها و آداب و رسوم مانع و مزاحم ازدواج جوانان در مناطق كشور، تشويق جوانان و خانوادهها به برپايي جشنهاي گروهي و طرح مباحث مربوط به چگونگي تشكيل خانواده و روشها و آداب همسر گزيني و ازدواج آسان و شرعي از طريق رسانههاي گروهي، صدا و سيما، كتب درسي مقطع متوسطه (سال سوم و پيشدانشگاهي) و آموزش عالي اقدام كند.
همچنين وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح مكلف به اقداماتي مانند تعيين محل خدمت سربازان متاهل در نزديكترين پادگان و مركز نظامي محل سكونت و پرداخت مستمري به ميزان حداقل دو برابر سربازان مجرد به سربازان متاهل كه ميزان افزايش مستمري متاهلان از محل صندوق اندوخته ازدواج جوانان تامين مي شود، شد.
در اين قانون وزارتخانههاي علوم، تحقيقات و فناوري و بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و ساير موسسه هاي اداري مركز آموزشي، موظف شدند در چارچوب بودجه سنواتي نسبت به ساخت و واگذاري خوابگاهها براي متاهلان اقدام لازم را انجام داده و همچنين نسبت به پرداخت كمك هزينه تحصيلي به دانشجويان متاهل به ميزان دو برابر دانشجويان مجرد كه افزايش آن از محل صندوق اندوخته ازدواج جوانان تامين ميشود اقدام كنند.
با وجود اينكه تكاليف متعددي براي دستگاههاي مختلف در قانون تسهيل ازدواج جوانان پيش بيني شد ولي تا كنون اجراي اين قانون معطل مانده است.
با اجراي اين قانون بسياري از مشكلات جوانان رفع مي شود
نماينده ادوار مجلس با انتقاد از اجرا نشدن قانون تسهيل ازدواج جوانان مي گويد: قانون تسهيل ازدواج جوانان يكي از اولين مصوبه هاي مجلس هفتم بود ولي تا كنون هيچ اقدامي براي اجرا شدن و تدوين آيين نامه اجرايي آن انجام نشده است.
شهربانو اماني ادامه مي دهد: قرار بود دولت آيين نامه قانون تسهيل ازدواج جوانان را در مدت سه ماه تهيه كند و هر 6 ماه يكبار در اين زمينه به كميسيون فرهنگي مجلس گزارش دهد ولي اكنون دو سال از مجلس هشتم مي گذرد و هنوز اين آيين نامه نوشته نشده است.
وي مي افزايد: با اجراي اين قانون بسياري از مشكلات جوانان در حوزه ازدواج رفع مي شود. همچنين در اين قانون تسهيلات و مشوقهايي براي اينكه جوانان ازدواج كنند پيش بيني شده است ولي هنوز خبري از اجراي اين قانون نيست.
نماينده ادوار مجلس مي گويد: در قانون تسهيل ازدواج جوانان تسهيلات و كمك مالي، استفاده از امكانات دولتي براي ازدواج و راهكارهاي فرهنگي براي كاهش سن ازدواج پيش بيني شد و نمايندگان دوره هفتم مجلس تلاش زيادي براي تهيه و تصويب آن انجام دادند.
دولت قانون تسهيل ازدواج جوانان را اجرا نمي كند
سخنگوي فراكسيون زنان مجلس نيز در مورد قانون تسهيل ازدواج جوانان مي گويد: قانون تسهيل ازدواج جوانان كه در مجلس هفتم به تصويب رسيد هنوز در دولت اجرايي نشده است.
لاله افتخاري ادامه مي دهد: بر اساس اين قانون دولت مي بايست آيين نامه اجرايي اين قانون را تهيه و به مجلس ارائه مي كرد ولي هنوز اقدامي در اين زمينه انجام نشده است.
وي با بيان اينكه قانون تسهيل ازدواج جوانان با نگاه فرهنگ سازي و زمينه سازي ازدواج پايدار و آسان در كشور به تصويب رسيده است مي گويد: با اجراي اين قانون بسياري از مشكلات در حوزه ازدواج جوانان حل مي شود. به طور نمونه در اين قانون در زمينه مهريه، مشوقهايي براي تعيين مهريه هاي پايين تر براي جوانان در نظر گرفته شده است.
ورود مجلس براي بررسي دليل اجرا نشدن قانون تسهيل ازدواج جوانان
تاخير در اجراي قانون تسهيل ازدواج جوانان توسط دولت به جايي رسيد كه به تازگي مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي گزارشي را در مورد اجرا نشدن اين قانون بعد از چهار سال ارائه كرد.
در گزارش دفتر مطالعات فرهنگي اين مركز آمده است كه قانون تسهيل ازدواج جوانان به منظور حل مسائل و مشكلات مربوط به ازدواج جوانان در تاريخ 27/9/1384 به تصويب مجلس رسيد و در تاريخ 7/10/1384 مورد تائيد شوراي نگهبان قرار گرفت و اكنون چهار سال از زمان تصويب اين قانون ميگذرد اما هنوز هم اجراي آن معطل ايجاد صندوق اندوخته ازدواج جوانان (ماده 1) و تدوين آييننامه اجرايي آن (ماده 11) است.
در اين گزارش تاكيد شده طي اين چهار سال اقدامات متعددي از سوي دستگاههاي مختلف انجام شده كه بسياري از آنها در مواد قانون تسهيل ازدواج جوانان هم آمده و البته هر كدام از اين اقدامات مصوبههاي مستقلي دارد. در حالي كه اگر آييننامه قانون تسهيل ازدواج نهايي ميشد نيازي به اين مصوبهها كه وقت و هزينههاي گزافي را در بر ميگيرد نبود، اما اينكه دستگاههاي مورد اشاره اين قانون خود را ملزم به اجراي مفاد آن ميدانند يا خير آن هم با توجه به اينكه آييننامه اجرايي آن تصويب نشده و در واقع هنوز چيزي براي دستگاهها ابلاغ نشده و البته اين نكته كه چرا اين قانون تاكنون اجرا نشده موضوعي است كه نياز به بررسي دارد.
اجراي قانون تسهيل ازدواج در گرو تشكيل صندوق ذخيره جوانان
در ماده 11 قانون تسهيل ازدواج، تهيه آيين نامه اجرايي اين قانون منوط به تدوين و تصويب اساسنامه صندوق ذخيره ازدواج جوانان شد. در واقع به دليل اينكه اساسنامه اين صندوق تا كنون تصويب نشده است اجراي قانون نيز معطل مانده است.
مدير كل ساماندهي امور جوانان در مورد علت تهيه نشدن آيين نامه اجرايي قانون تسهيل ازدواج جوانان به خبرنگار مهر مي گويد: در اين زمينه مقصر دستگاه متولي است چرا كه به سازمان مديريت وقت ابلاغ شده بود، البته هم اكنون آيين نامه صندوق ذخيره ازدواج در صحن كميسيون اجتماعي دولت در حال بررسي است.
عليرضا مختاري با اشاره به اينكه آذرماه سال گذشته دولت مصوبه اي را به تصويب رساند كه براساس آن سازمان ملي
جوانان به عنوان متولي تدوين آيين نامه اجرايي قانون تسهيل ازدواج جوانان معرفي شد مي افزايد: قانون تسهيل ازدواج زماني اجرايي مي شود كه ماده يك آن به اجرا در بيايد و در ماده يك نيز تصريح شده است كه بايد اساسنامه صندوق اندوخته جوانان شامل ماهيت، اركان و منابع صندوق به مجلس ارائه شود.
وي ادامه مي دهد: ماده 1 اين قانون مي گويد آيين نامه اجرايي قانون تسهيل ازدواج پس از تدوين اساسنامه صندوق ازدواج توسط دولت تهيه شود و به نوعي از نظر حقوقي مواد ديگر اين قانون ماهيت اجرايي ندارد تا زماني كه اساسنامه صندوق تدوين شود.
مختاري مي گويد: البته استعلامي از معاونت حقوقي رئيس جمهور گرفته ايم و منتظر جواب نامه هستيم كه آيا اجراي بقيه مواد قانون منوط به تدوين و تصويب اساسنامه است يا خير. البته منوط بودن اين مسئله در متن صريح قانون آمده ولي با اين حال استعلام را گرفته ايم و اگر منوط شود بايد قطعا ابتدا ماده 1 اجرايي شود.
صندوق مهر رضا سنگ زير پاي اجراي قانون تسهيل ازدواج
صندوق مهر رضا پنج ماه پس از تصويب قانون تسهيل ازدواج جوانان با مصوبه شوراي عالي اداري آغاز به كار كرد اين در حالي است كه در قانون تسهيل ازدواج پيش بيني راه اندازي صندوق ذخيره ازدواج شده بود كه گستره وسيعي از ارايه خدمات و حمايتهاي مالي در ازدواج جوانان را شامل مي شد.
در حقيقت صندوق مهر امام رضا با ارايه وامهاي ازدواج، بر خلاف قانون تسهيل ازدواج به نوعي جايگزين اين صندوق شد. بعد از آن سازمان ملي جوانان پيشنهاد داد صندوق ذخيره ازدواج ذيل صندوق مهر امام رضا تشكيل شود كه مديران جديد اين صندوق با آن مخالفند.
در گزارش مركز پژوهشهاي مجلس در مورد علل اجرا نشدن قانون تسهيل ازدواج جوانان آمده است: آنچه كه در رابطه با قانون تسهيل ازدواج جوانان و عدم اجراشدن اين قانون در وهله اول نمايان است آنكه صندوق مهر امام رضا (ع) دقيقا پنج ماه بعد از تصويب قانون تسهيل ازدواج جوانان با مصوبه شوراي عالي اداري تشكيل شده و مهمترين اقدام آن ارائه تسهيلات ازدواج در قالب وامهاي 20 ميليون ريالي بوده است.
در اين گزارش تاكيد شده است: حال آنكه اگر از ايجاد اين صندوق اجتناب مي شد - همان گونه كه نمايندگان اين تقاضا را داشتند - و همان صندوق اندوخته ازدواج جوانان وفق ماده 1 قانون تسهيل ازدواج تشكيل ميشد مشكل آييننامه اجرايي اين قانون نيز وجود نداشت و امروز بيش از سه سال بود كه اين قانون به اجرا درآمده بود.
به گفته مدير كل ساماندهي امور جوانان، مديران صندوق مهر رضا با ادغام صندوق ذخيره ازدواج مخالف هستند و با توجه به اينكه تاسيس صندوق در كشور روند طولاني دارد راه اندازي صندوقي مجزا بسيار مشكل است.
عليرضا مختاري در اين زمينه ادامه مي دهد: پيشنهاد سازمان ملي جوانان اين بود كه با توجه به ظرفيتي كه صندوق مهر رضا در كشور ايجاد كرده اين صندوق مبناي اجراي قانون تسهيل قرار بگيرد و از طرفي ملحق به قانون تسهيل شود. در جلسات قبلي با صندوق مهر امام رضا مسئولان اين صندوق از اين موضوع استقبال كردند ولي متاسفانه با تغيير مديريت دوستان جديد مخالف اين هستند كه صندوق مهر مبناي اجراي قانون قرار بگيرد كه دليل آن را نمي دانيم.
مختاري اضافه مي كند: قرار است بدون در نظر گرفتن صندوق مهر رضا، سازمان اساسنامه اي براي صندوق ازدواج جوانان پيشنهاد بدهد كه در صحن اجتماعي دولت و كارگروه تخصصي در حال بررسي است. سازمان پيشنهاد خود را فرستاده و پيگيري مي كند تا به نتيجه برسد اگرچه ما اصرار داريم سريع تر به نتيجه برسد ولي در نوبت رسيدگي است.
وي تاكيد مي كند كه تهيه اساسنامه و راه اندازي صندوق جديد در كشور مشكل است اما اظهار اميدواري مي كند كه در مراحل بعدي از صندوقهايي موجود در كشور براي اجراي قانون تسهيل ازدواج جوانان استفاده شود چرا كه تاسيس صندوق جديد كار ساده اي نيست و ممكن است دولت با آن موافقت نكند.
آيا قانون براي بايگاني شدن در كتابخانه است؟
بيژن شهبازخاني نماينده دوره هفتم مجلس يكسال پس از تصويب و ابلاغ قانون تسهيل ازدواج جوانان تذكري را نسبت به ارايه نشدن آئين نامه اجرايي و اجرا نشدن اين قانون در مجلس مطرح كرد.
نماينده ملايراظهار داشت: در رديف 503865 بودجه، به صورت شفاف اشاره شده كه بودجه صندوق اندوخته ازدواج جوانان مصوب مجلس، 320 ميليارد تومان است، اما اكنون در پايان ماه چهارم سال هستيم و اين 320 ميليارد تومان كه كمك اساسي براي ازدواج و مسكن جوانان است متوقف شد.
وي افزود: حتي شنيده ام كه يكي از مديران دولتي مي خواهد اين اعتبار را به جاي ديگر منتقل كند كه خلاف مصوبه قانون بودجه مجلس است. براي ما بسيار مهم است كه از رئيس مجلس و رئيس كميسيون فرهنگي سؤال كنيم كه اين قانون چه شده؟ ما چرا بايد قانون تصويب كنيم؟ آيا قانون براي بايگاني شدن در كتابخانه است يا براي اجرا؟ آيا چيزي از اقتدار مجلس باقي خواهد ماند اگر قوانين مجلس بايگاني شود؟
حساب ذخيره ازدواج همسو يا مقابل حساب آتيه؟
طرح افتتاح حساب ذخيره ازدواج از ديگر طرحهاي ذيل قانون تسهيل ازدواج جوانان است. در اين طرح هر فرد متولد و يا جوان كمتر از 25 سال مي تواند حسابي افتتاح كند كه سهمي از سوي دولت به اين حساب واريز مي شود. فرد در صورت ازدواج در سنين كمتر از 30 سالگي مي تواند از اين حساب برداشت كرده و تسهيلاتي نيز دريافت كند.
اگر جواني بعد از اين سن ازدواج كند مبالغ واريزي به اين حساب توسط دولت كسر مي شود و فقط او مي تواند سهم خود را برداشت كند. البته افتتاح اين حساب و اجراي اين طرح منوط به تاسيس صندوق ذخيره ازدواج است ولي جايگاه آن مشخص نيست چرا كه طرحي به نام حساب آتيه با كاركردي مشابه به تازگي اجرايي شده است.
مدير امور ساماندهي جوانان در اين زمينه مي گويد كه حساب آتيه جوانان از ابتدا پيشنهاد اين سازمان بوده كه بعدا توسط وزارت رفاه به دولت ارايه شد و حساب ازدواج طرحي كامل تر از حساب آتيه است. پرويز كرمي معاون فرهنگي آموزشي سازمان ملي جوانان نيز در اين زمينه اعلام كرد كه حساب ازدواج در راستاي حساب آتيه است.
ازدواج موقت
نويسنده: شهيد مرتضى مطهري
عناوين:
1-مقدمه
2-زندگي امروز و ازدواج موقت
3-جوان امروز و دوره بلوغ و بحران جنسي
4-رهبانيِِِِِت موقت ، كمونيسم جنسي يا ازدواج موقت؟؟
5-ازدواج آزمايشي
6-راسل و نظريه ازدواج موقت
7-معايب و مفاسد نكاح منقطع ومسئله تعدد زوجات
8-سرنوشت فرزندان در ازدواج موقت
9-ازدواج موقت و مسئله حرمسرا
10- علل اجتماعي حرمسرا سازي
11- آيا تشريع ازدواج موقت ، براي تامين هوسراني است؟
12- حرمسرا در دنياي امروز
13- منع خليفه از ازدواج موقت
14- )حديثي از امام علي (ع
15- انتقادات
1- مقدمه
من بر خلاف بسيارى از افراد،از تشكيكات و ايجاد شبهههايى كه در مسايل اسلامى مىشود- با همه علاقه و اعتقادى كه به اين دين دارم- به هيچ وجه ناراحت نمىشوم،بلكه در ته دلم خوشحال مىشوم زيرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده كردهام كه اين آيين مقدس آسمانى در هر جبهه از جبههها كه بيشتر مورد حمله و تعرض واقع شده،با نيرومندى و سرافرازى و جلوه و رونق بيشترى آشكار شده است.
خاصيتحقيقت همين است كه شك و تشكيك به روشن شدن آن كمك مىكند. شك مقدمه يقين،و ترديد پلكان تحقيق است.در رساله زنده بيدار از رساله ميزان العمل غزالى نقل مىكند كه:
«...گفتار ما را فايده اين بس باشد كه تو را در عقايد كهنه و موروثى به شك مىافكند زيرا شك پايه تحقيق است و كسى كه شك نمىكند درست تامل نمىكند. و هر كه درست ننگرد، خوب نمىبيند و چنين كسى در كورى و حيرانى بسر مىبرد.»
بگذاريد بگويند و بنويسند و سمينار بدهند و ايراد بگيرند،تا آنكه بدون آنكه خود بخواهند وسيله روشن شدن حقايق اسلامى گردند.
يكى از قوانين درخشان اسلام از ديدگاه مذهب جعفرى-كه مذهب رسمى كشور ماست-اين است كه ازدواج به دو نحو مىتواند صورت بگيرد:دائم و موقت.
ازدواج موقت و دائم در پارهاى از آثار با هم يكى هستند و در قسمتى اختلاف دارند. آنچه در درجه اول ايندو را از هم متمايز مىكند،يكى اين است كه زن و مرد تصميم مىگيرند به طور موقتبا هم ازدواج كنند و پس از پايان مدت اگر مايل بودند تمديد كنند تمديد مىكنند و اگر مايل نبودند از هم جدا مىشوند.
ديگر اينكه از لحاظ شرايط،آزادى بيشترى دارند كه به طور دلخواه به هر نحو كه بخواهند پيمان مىبندند.مثلا در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد بايد عهدهدار مخارج روزانه و لباس و مسكن و احتياجات ديگر زن از قبيل دارو و طبيب بشود،ولى در ازدواج موقتبستگى دارد به قرارداد آزادى كه ميان طرفين منعقد مىگردد;ممكن است مرد نخواهد يا نتواند متحمل اين مخارج بشود يا زن نخواهد از پول مرد استفاده كند.
در ازدواج دائم،زن خواه ناخواه بايد مرد را به عنوان رئيس خانواده بپذيرد و امر او را در حدود مصالح خانواده اطاعت كند،اما در ازدواج موقتبسته به قراردادى است كه ميان آنها منعقد مىگردد.
در ازدواج دائم،زن و شوهر خواه ناخواه از يكديگر ارث مىبرند،اما در ازدواج موقت چنين نيست.
پس تفاوت اصلى و جوهرى ازدواج موقتبا ازدواج دائم در اين است كه ازدواج موقت از لحاظ حدود و قيود«آزاد»است،يعنى وابسته به اراده و قرارداد طرفين است;حتى موقتبودن آن نيز در حقيقت نوعى آزادى به طرفين مىبخشد و زمان را در اختيار آنها قرار مىدهد.
در ازدواج دائم،هيچ كدام از زوجين بدون جلب رضايت ديگرى حق ندارند از بچهدار شدن و توليد نسل جلوگيرى كنند،ولى در ازدواج موقت جلب رضايت طرف ديگر ضرورت ندارد. در حقيقت،اين نيز نوعى آزادى ديگر است كه به زوجين داده شده است.
اثرى كه از اين ازدواج توليد مىشود يعنى فرزندى كه به وجود مىآيد،با فرزند ناشى از ازدواج دائم هيچ گونه تفاوتى ندارد.
مهر،هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت،با اين تفاوت كه در ازدواج موقت عدم ذكر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم عقد باطل نيست، مهر المثل تعيين مىشود.
همان طورى كه در عقد دائم،مادر و دختر زوجه بر زوج،و پدر و پسر زوج بر زوجه حرام و محرم مىگردند،در عقد منقطع نيز چنين است،و همان طورى كه خواستگارى كردن زوجه دائم بر ديگران حرام استخواستگارى زوجه موقت نيز بر ديگران حرام است.همان طورى كه زناى با زوجه دائم غير،موجب حرمت ابدى مىشود زناى با زوجه موقت نيز موجب حرمت ابدى مىشود.همان طورى كه زوجه دائم بعد از طلاق بايد مدتى عده نگه دارد زوجه موقت نيز بعد از تمام شدن مدت يا بخشيدن آن بايد عده نگه دارد با اين تفاوت كه عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانه است و عده زن غير دائم دو نوبتيا چهل و پنج روز.در ازدواج دائم جمع ميان دو خواهر جايز نيست،در ازدواج موقت نيز روا نيست.
اين است آن چيزى كه به نام ازدواج موقتيا نكاح منقطع در فقه شيعه آمده است و قانون مدنى ما نيز عين آن را بيان كرده است.
بديهى است كه ما طرفدار اين قانون با اين خصوصيات هستيم.و اما اينكه مردم ما به نام اين قانون سوء استفادههايى كرده و مىكنند،ربطى به قانون ندارد.لغو اين قانون جلوى آن سوء استفادهها را نمىگيرد بلكه شكل آنها را عوض مىكند بعلاوه صدها مفاسدى كه از خود لغو قانون برمىخيزد.
ما نبايد آنجا كه انسانها را بايد اصلاح و آگاه كنيم،به دليل عدم عرضه و لياقت در اصلاح انسانها مرتبا به جان مواد قانونى بيفتيم،انسانها را تبرئه كنيم و قوانين را مسؤول بدانيم.
اكنون ببينيم با بودن ازدواج دائم چه ضرورتى هست كه قانونى به نام قانون ازدواج موقتبوده باشد.آيا ازدواج موقت-به قول نويسندگان«زن روز»-با حيثيت انسانى زن و با روح اعلاميه حقوق بشر منافات دارد؟آيا ازدواج موقت اگر هم لازم بوده است،در دوران كهن لازم بوده است اما زندگى و شرايط و اقتضاى زمان حاضر با آن موافقت ندارد؟
ما اين مطلب را تحت دو عنوان بررسى مىكنيم:
الف.زندگى امروز و ازدواج موقت.
ب.مفاسد و معايب ازدواج موقت.
چنانكه قبلا دانستيم ازدواج دائم مسؤوليت و تكليف بيشترى براى زوجين توليد مىكند.به همين دليل پسر يا دخترى را نمىتوان يافت كه از اول بلوغ طبيعى كه تحت فشار غريزه قرار مىگيرد آماده ازدواج دائم باشد.خاصيت عصر جديد اين است كه فاصله بلوغ طبيعى را با بلوغ اجتماعى و قدرت تشكيل عائله زيادتر كرده است.اگر در دوران ساده قديم يك پسر بچه در سنين اوايل بلوغ طبيعى از عهده شغلى كه تا آخر عمر به عهده او گذاشته مىشد برمىآمد،در دوران جديد ابدا امكان پذير نيست.يك پسر موفق در دوران تحصيل كه دبستان و دبيرستان و دانشگاه را بدون تاخير و رد شدن در امتحان آخر سال و يا در كنكور دانشگاه گذرانده باشد،در 25 سالگى فارغ التحصيل مىگردد و از اين به بعد مىتواند درآمدى داشته باشد.قطعا سه چهار سال هم طول مىكشد تا بتواند سر و سامان مختصرى براى خود تهيه كند و آماده ازدواج دائم گردد.همچنين استيك دختر موفق كه دوران تحصيل را مىخواهد طى كند.
3- جوان امروز و دوره بلوغ و بحران جنسى
شما اگر امروز يك پسر محصل هجده ساله را كه شور جنسى او به اوج خود رسيده است تكليف به ازدواج بكنيد،به شما مىخندند.همچنين استيك دختر محصل شانزده ساله.عملا ممكن نيست اين طبقه در اين سن زير بار ازدواج دائم بروند و مسؤوليتيك زندگى را-كه وظايف زيادى براى آنها نسبتبه يكديگر و نسبتبه فرزندان آيندهشان ايجاد مىكند-بپذيرند.
4- رهبانيت موقتيا كمونيسم جنسى يا ازدواج موقت؟
از شما مىپرسم:آيا با اين حال،با طبيعت و غريزه چه رفتارى بكنيم؟آيا بيعتحاضر استبه خاطر اينكه وضع زندگى ما در دنياى امروز اجازه نمىدهد كه در سنين شانزده سالگى و هجده سالگى ازدواج كنيم دوران بلوغ را به تاخير بيندازد و تا ما فارغ التحصيل نشدهايم غريزه جنسى از سر ما دستبردارد؟
آيا جوانان حاضرند يك دوره«رهبانيت موقت»را طى كنند و خود را سخت تحت فشار و رياضت قرار دهند تا زمانى كه امكانات ازدواج دائم پيدا شود؟فرضا جوانى حاضر گردد رهبانيت موقت را بپذيرد،آيا طبيعتحاضر است از ايجاد عوارض روانى سهمگين و خطرناكى كه در اثر ممانعت از اعمال غريزه جنسى پيدا مىشود و روانكاوى امروز از روى آنها پرده برداشته است صرف نظر كند؟
دو راه بيشتر باقى نمىماند:يا اينكه جوانان را به حال خود رها كنيم و به روى خود نياوريم;به يك پسر اجازه دهيم از صدها دختر كام برگيرد،و به يك دختر اجازه دهيم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد و چندين بار سقط جنين كند،يعنى عملا كمونيسم جنسى را بپذيريم;و چون به پسر و دختر«متساويا»اجازه دادهايم،روح اعلاميه حقوق بشر را از خود شاد كردهايم،زيرا روح اعلاميه حقوق بشر از نظر بسيارى از كوتهفكران اين است كه زن و مرد اگر بناستبه جهنم دره هم سقوط كنند دوش به دوش يكديگر و بازو به بازوى هم و بالاخره«متساويا»سقوط كنند.
آيا اينچنين پسران و دخترانى با چنين روابط فراوان و بيحدى در دوران تحصيل، پس از ازدواج دائم مرد زندگى و زن خانواده خواهند بود؟
راه دوم ازدواج موقت و آزاد است.ازدواج موقت در درجه اول زن را محدود مىكند كه در آن واحد زوجه دو نفر نباشد.بديهى است كه محدود شدن زن مستلزم محدود شدن مرد نيز خواه ناخواه هست.وقتى كه هر زنى به مرد معينى اختصاص پيدا كند قهرا هر مردى هم به زن معينى اختصاص پيدا مىكند،مگر آنكه از يك طرف عدد بيشترى باشند.بدين ترتيب پسر و دختر دوران تحصيل خود را مىگذرانند بدون آنكه رهبانيت موقت و عوارض آن را تحمل كرده باشند و بدون آنكه در ورطه كمونيسم جنسى افتاده باشند.
اين ضرورت اختصاص به ايام تحصيل ندارد،در شرايط ديگر نيز پيش مىآيد. اصولا ممكن است زن و مردى كه خيال دارند با هم به طور دائم ازدواج كنند و نتوانستهاند نسبتبه يكديگر اطمينان كامل پيدا كنند،به عنوان ازدواج آزمايشى براى مدت موقتى با هم ازدواج كنند;اگر اطمينان كامل به يكديگر پيدا كردند ادامه مىدهند و اگر نه از هم جدا مىشوند.
من از شما مىپرسم:اينكه اروپاييان وجود يك عده از زنان بدكار را در محل معين از هر شهرى تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضرورى مىدانند براى چيست؟ آيا جز اين است كه وجود مردان مجردى را كه قادر به ازدواج دائم نيستند خطر بزرگى براى خانوادهها به حساب مىآورند؟
برتراند راسل فيلسوف معروف انگليسى در كتاب زناشويى و اخلاق مىگويد:
«...در واقع اگر درستبينديشيم پى مىبريم كه فواحش معصوميت كانون خانوادگى و پاكى زنان و دختران ما را حفظ مىكنند.هنگامى كه اين عقيده را لكى در بحبوحه عصر ويكتوريا ابراز كرد،اخلاقيون سخت آزرده شدند بى آنكه خود علت آن را بدانند،اما هرگز نتوانستند خطاى عقيده لكى را به ثبوت رسانند.زبان حال اخلاقيون مزبور با تمام منطقشان اين است كه«اگر مردم از تعليمات ما پيروى مىكردند ديگر فحشاء وجود نمىداشت»اما ايشان به خوبى مىدانند كه كسى توجه به حرفشان نمىكند».
اين است فرمول فرنگى چاره جويى خطر مردان و زنانى كه قادر به ازدواج دائم نيستند و آن بود فرمولى كه اسلام پيشنهاد كرده است.آيا اگر اين فرمول فرنگى به كار بسته شود و گروهى زن بدبختبه ايفاى اين وظيفه اجتماعى!اختصاص داده شوند، آن وقت زن به مقام واقعى و حيثيت انسانى خود رسيده است و روح اعلاميه حقوق بشر شاد شده است؟
برتراند راسل رسما در كتاب خود فصلى تحت عنوان ازدواج تجربى باز كرده است. وى مىگويد:
«قاضى ليندزى كه ساليان متمادى مامور دادگاه دنور بوده و در اين مقام فرصت مشاهده حقايق زيادى داشته پيشنهاد مىكند كه ترتيبى به نام«ازدواج رفاقتى»داده شود.متاسفانه پست رسمى خود را(در امريكا)از دست داد،زيرا مشاهده شد كه او بيش از ايجاد حس گناهكارى در فكر سعادت جوانان است.براى عزل او كاتوليكها و فرقه ضد سياه پوستان از بذل مساعى خوددارى نكردند.
پيشنهاد ازدواج رفاقتى را يك محافظهكار خردمند كرده است و منظور از آن ايجاد ثباتى در روابط جنسى است.ليندزى متوجه شده كه اشكال اساسى در ازدواج فقدان پول است.ضرورت پول فقط از لحاظ اطفال احتمالى نيست،بلكه از اين لحاظ است كه تامين معيشت از جانب زن برازنده نيست.و به اين ترتيب نتيجه مىگيرد كه جوانان بايد مبادرت به ازدواج رفاقتى كنند كه از سه لحاظ با ازدواج عادى متفاوت است:اولا منظور از ازدواج توليد نسل نخواهد بود.ثانيا مادام كه زن جوان فرزندى نياورده و حامله نشده طلاق با رضايت طرفين ميسر خواهد بود. ثالثا زن در صورت طلاق مستحق كمك خرجى براى خوراك خواهد بود...من هيچ ترديدى در مؤثر بودن پيشنهادات ليندزى ندارم و اگر قانون آن را مىپذيرفت تاثير زيادى در بهبود اخلاق مىكرد.»
آنچه ليندزى و راسل آن را«ازدواج رفاقتى»مىنامند گر چه با ازدواج موقت اسلامى اندك فرقى دارد اما حكايت مىكند كه متفكرانى مانند ليندزى و راسل به اين نكته پىبردهاند كه تنها ازدواج دائم و عادى وافى به همه احتياجات اجتماع نيست.
مشخصات قانون ازدواج موقت و ضرورت وجود آن و عدم كفايت ازدواج دائم به تنهايى براى رفع احتياجات بشرى بالاخص در عصر حاضر،مورد بررسى قرار گرفت.اكنون مىخواهيم به اصطلاح آن طرف سكه را مطالعه كنيم،ببينيم ازدواج موقت چه زيانهايى ممكن است در بر داشته باشد.مقدمتا مىخواهم مطلبى را تذكر دهم:
در ميان تمام موضوعات و مسائل و زمينههاى اظهار نظر كه براى بشر وجود داشته و دارد،هيچ موضوع و زمينهاى به اندازه بحث در تاريخ علوم و عقايد و سنن و رسوم و آداب بشرى گنگ و پيچيده نيست و به همين جهت در هيچ موضوعى بشر به اندازه اين موضوعات ياوه نبافته است و اتفاقا در هيچ موضوعى هم به اندازه اين موضوعات شهوت اظهار نظر نداشته است.
از باب مثال اگر كسى اطلاعاتى در فلسفه و عرفان و تصوف و كلام اسلامى داشته باشد و آنگاه پارهاى از نوشتههاى امروز را-كه غالبا اقتباس از خارجيها و يا عين گفتههاى آنهاست-خوانده باشد،مىفهمد كه من چه مىگويم.مثل اين است كه مستشرقين و اتباع و اذنابشان براى اظهار نظر در اين گونه مسائل همه چيز را لازم مىدانند مگر اينكه خود آن مسائل را عميقا بفهمند و بشناسند.
مثلا در اطراف مسالهاى كه در عرفان اسلامى به نام«وحدت وجود»معروف است چه حرفها كه زده نشده است!فقط جاى يك چيز خالى است و آن اينكه وحدت وجود چيست و قهرمانان آن در عرفان اسلامى از قبيل محيى الدين عربى و صدر المتالهين شيرازى چه تصورى از وحدت وجود داشتهاند؟
من وقتى كه برخى اظهار نظرهاى مندرج در چند شماره مجله زن روز را درباره نكاح منقطع خواندم بىاختيار به ياد مساله وحدت وجود افتادم;ديدم همه حرفها به ميان آمده است جز همان چيزى كه روح اين قانون را تشكيل مىدهد و منظور قانونگذار بوده است.
البته اين قانون چون يك«ميراث شرقى»است اين اندازه مورد بىمهرى است و اگر يك«تحفه غربى»بود اين طور نبود.قطعا اگر اين قانون از مغرب زمين آمده بود امروز كنفرانسها و سمينارها داده مىشود كه منحصر كردن ازدواج به ازدواج دائم با شرايط نيمه دوم قرن بيستم تطبيق نمىكند،نسل امروز زير بار اينهمه قيود ازدواج دائم نمىرود،نسل امروز مىخواهد آزاد باشد و آزاد زندگى كند و جز زير بار ازدواج آزاد كه همه قيود و حدودش را شخصا انتخاب و اختيار كرده باشد نمىرود...
و به همين دليل اكنون كه اين زمزمه از غرب بلند شده و كسانى امثال برتراند راسل مسالهاى تحت عنوان«ازدواج رفاقتى»پيشنهاد مىكنند،پيش بينى مىشود كه بيش از آن اندازه كه اسلام خواسته استقبال شود و ازدواج دائم را پشتسر بگذارد و ما در آينده مجبور بشويم از ازدواج دائم دفاع و تبليغ كنيم.
7- معايب و مفاسدى نكاح منقطع و مسئله تعداد زوجات1.پايه ازدواج بايد بر دوام باشد.زوجين از اول كه پيمان زناشويى مىبندند بايد خود را براى هميشه متعلق به يكديگر بدانند و تصور جدايى در مخيله آنها خطور نكند. عليهذا ازدواج موقت نمىتواند پيمان استوارى ميان زوجين باشد.
اينكه پايه ازدواج بايد بر دوام باشد،بسيار مطلب درستى است ولى اين ايراد وقتى وارد است كه بخواهيم ازدواج موقت را جانشين ازدواج دائم كنيم و ازدواج دائم را منسوخ نماييم.
بدون شك هنگامى كه طرفين قادر به ازدواج دائم هستند و اطمينان كامل نسبتبه يكديگر پيدا كردهاند و تصميم دارند براى هميشه متعلق به يكديگر باشند پيمان ازدواج دائم مىبندند.
ازدواج موقت از آن جهت تشريع شده است كه ازدواج دائم به تنهايى قادر نبوده است كه در همه شرايط و احوال رفع احتياجات بشر را بكند و انحصار به ازدواج دائم مستلزم اين بوده است كه افراد يا به رهبانيت موقت مكلف گردند و يا در ورطه كمونيسم جنسى غرق شوند.بديهى است كه هيچ پسر يا دخترى آنجا كه برايش زمينه يك زناشويى دائم و هميشگى فراهم استخود را با يك امر موقتى سرگرم نمىكند.
2.ازدواج موقت از طرف زنان و دختران ايرانى-كه شيعه مذهب مىباشنداستقبال نشده است و آن را نوعى تحقير براى خود دانستهاند.پس افكار عمومى خود مردم شيعه نيز آن را طرد مىكند.
جواب اين است كه اولا منفوريت متعه در ميان زنان مولود سوء استفادههايى است كه مردان هوسران در اين زمينه كردهاند و قانون بايد جلو آنها را بگيرد و ما درباره اين سوء استفادهها بحثخواهيم كرد.ثانيا انتظار اينكه ازدواج موقتبه اندازه ازدواج دائم استقبال شود-در صورتى كه فلسفه ازدواج موقت عدم آمادگى يا عدم امكان طرفين يا يك طرف براى ازدواج دائم است-انتظار بيجا و غلطى است.
3.نكاح منقطع بر خلاف حيثيت و احترام زن است،زيرا نوعى كرايه دادن آدم و جواز شرعى آدم فروشى است;خلاف حيثيت انسانى زن است كه در مقابل وجهى كه از مردى مىگيرد وجود خود را در اختيار او قرار دهد.
اين ايراد از همه عجيبتر است.اولا ازدواج موقتبا مشخصاتى كه در مقاله پيش گفتيم،چه ربطى به اجاره و كرايه دارد و آيا محدوديت مدت ازدواج موجب مىشود كه از صورت ازدواج خارج و شكل اجاره و كرايه به خود بگيرد؟آيا چون حتما بايد مهر معين و قطعى داشته باشد كرايه و اجاره است؟كه اگر بدون مهر بود و مرد چيزى نثار زن نكرد،زن حيثيت انسانى خود را باز يافته است؟ما درباره مساله مهر جداگانه بحثخواهيم كرد.
از قضا فقها تصريح كردهاند و قانون مدنى نيز بر همان اساس مواد خود را تنظيم كرده است كه ازدواج موقت و ازدواج دائم از لحاظ ماهيت قرارداد هيچ گونه تفاوتى با هم ندارند و نبايد داشته باشند;هر دو ازدواجند و هر دو بايد با الفاظ مخصوص ازدواج صورت بگيرند و اگر نكاح منقطع را با صيغههاى مخصوص اجاره و كرايه بخوانند باطل است.
ثانيا از كى و چه تاريخى كرايه آدم منسوخ شده است؟تمام خياطها و باربرها، تمام پزشكها و كارشناسها،تمام كارمندان دولت از نخست وزير گرفته تا كارمند دون رتبه،تمام كارگران كارخانهها آدمهاى كرايهاى هستند.
ثالثا زنى كه به اختيار و اراده خود با مرد بخصوصى عقد ازدواج موقت مىبندد آدم كرايهاى نيست و كارى بر خلاف حيثيت و شرافت انسانى نكرده است.اگر مىخواهيد زن كرايهاى را بشناسيد،اگر مىخواهيد بردگى زن را ببينيد،به اروپا و امريكا سفر كنيد و سرى به كمپانيهاى فيلمبردارى بزنيد تا ببينيد زن كرايهاى يعنى چه. ببينيد چگونه كمپانيهاى مزبور،حركات زن،ژستهاى زن،اطوار زنانه زن،هنرهاى جنسى زن را به معرض فروش مىگذارند.بليطهايى كه شما براى سينماها و تئاترها مىخريد،در حقيقت اجاره بهاى زنهاى كرايهاى را مىپردازيد.ببينيد در آنجا زن بدبختبراى اينكه پولى بگيرد تن به چه كارهايى مىدهد.مدتها تحت نظر متخصصان كار آزموده و شريف!بايد رموز تحريكات جنسى را بياموزد،بدن و روح و شخصيتخود را در اختيار يك مؤسسه پول درآورى قرار دهد براى اينكه مشتريان بيشترى براى آن مؤسسه پيدا كند.
سرى به كابارهها و هتلها بزنيد،ببينيد زن چه شرافتى به دست آورده است و براى اينكه مزد ناچيزى بگيرد و جيب فلان پولدار را پرتر كند چگونه بايد همه حيثيت و شرافتخود را در اختيار مهمانان قرار دهد.
زن كرايهاى آن مانكنها هستند كه اجير و مزدور فروشندگيهاى بزرگ مىشوند و شرف و عزت خود را وسيله پيشرفت و توسعه حرص و آز آنها قرار مىدهند.
زن كرايهاى آن زنى است كه براى جلب مشترى براى يك مؤسسه اقتصادى،با هزاران اطوار-كه اغلب آنها تصنعى و به خاطر انجام وظيفه مزدورى است-روى صفحه تلويزيون ظاهر مىشود و به نفع يك كالاى تجارتى تبليغ مىكند.
كيست كه نداند امروز در مغرب زمين،زيبايى زن،جاذبه جنسى زن،آواز زن، هنر و ابتكار زن،روح و بدن زن و بالاخره شخصيت زن وسيله حقير و ناچيزى در دمتسرمايهدارى اروپا و امريكاست؟و متاسفانه شما-دانسته يا ندانسته-زن شريف و نجيب ايرانى را به سوى اينچنين اسارتى مىكشانيد.من نمىدانم چرا اگر زنى با شرايط آزاد با يك مرد به طور موقت ازدواج كند زن كرايهاى محسوب مىشود،اما اگر زنى در يك عروسى يا شب نشينى در مقابل چشمان حريص هزار مرد و براى ارضاء تمايلات جنسى آنها حنجره خود را پاره كند و هزار و يك نوع معلق بزند تا مزد معينى دريافت دارد زن كرايهاى محسوب نمىشود.
آيا اسلام كه جلو مردان را از اين گونه بهرهبردارىها از زن گرفته است و خود زن را به اين اسارت آگاه و او را از تن دادن به آن و ارتزاق از آن منع كرده است،مقام زن را پايين آورده استيا اروپاى نيمه دوم قرن بيستم؟
اگر روزى زن به درستى آگاه و بيدار شود و دامهايى كه مرد قرن بيستم در سر راه او گذاشته و مخفى كرده بشناسد،عليه تمام اين فريبها قيام خواهد كرد و آن وقت تصديق خواهد كرد يگانه پناهگاه و حامى جدى و راستگوى او قرآن است،و البته چنين روزى دور نيست.
مجله زن روز در شماره87 صفحه 8 رپرتاژى از زنى به نام مرضيه و مردى به نام رضا تحت عنوان«زن كرايهاى»تهيه كرده است و بدبختى زن بيچارهاى را شرح داده است.
اين داستان طبق اظهارات رضا از خواستگارى زن آغاز شده،يعنى براى اولين بار از فرمول«چهل پيشنهاد»پيروى شده است و زن به خواستگارى مرد رفته است. بديهى است داستانى كه از خواستگارى زن از مرد آغاز گردد،پايانى بهتر از آن نمىتواند داشته باشد.
اما طبق اظهارات مرضيه مردى هوسران و قسى القلب،زنى را به عنوان اينكه مىخواهد او را زوجه دائم خود قرار دهد و از او و فرزندان او حمايت و سرپرستى كند اغفال كرده و بدون آنكه زن بدبختخواسته باشد،او را به نام اينكه صيغه كرده است مورد كامجويى و سپس بىاعتنايى قرار داده است.
اگر اين اظهارات صحيح باشد،عقدى استباطل.مردى قسى،زنى بى خبر و بى اطلاع از قانون شرعى و عرفى را مورد تجاوز قرار داده و بايد مجازات شود.
قبل از اينكه امثال رضاها مجازات شوند،بايد تربيتشوند و قبل از آن كه رضاها مجازات يا تربيتشوند بايد مرضيهها آگاهانيده شوند.
جنايتى كه از قساوت مردى و بىخبرى و غفلت زنى سرچشمه گرفته است،چه ربطى به قانون دارد كه مجله زن روز قيافه حق به جانب به رضا مىدهد و بعد نيز تيغ خود را متوجه قانون مىكند؟آيا اگر قانون ازدواج موقت نمىبود،رضاى قسى القلب مرضيه غافل و بىخبر را آرام مىگذاشت؟
چرا از زير بار تربيت و آگاهانيدن زن و مرد شانه خالى مىكنيد،حقوق و وظايف شرعى زن و مرد را كتمان مىكنيد و زنان بيچاره را اغفال كرده يگانه قانون حامى و راستگوى زن را دشمن او معرفى مىكنيد و با دستخود او مىخواهيد يگانه پناهگاه او را بكوبيد؟
نكاح منقطع چون به هر حال نوعى اجازه تعدد زوجات است و تعدد زوجات محكوم است، پس نكاح منقطع محكوم است.
راجع به اينكه نكاح منقطع براى چه گونه افرادى تشريع شده،در دنباله همين مبحث و راجع به خود تعدد زوجات به يارى خدا جداگانه و مفصل بحثخواهيم كرد.
8- سرنوشت فرزندان در ازدواج موقت
نكاح منقطع از نظر اينكه دوام ندارد،آشيانه نامناسبى براى كودكانى است كه بعدا به وجود مىآيند.لازمه نكاح منقطع اين است كه فرزندان آينده،بى سرپرست و از حمايت پدرى مهربان و مادرى دلگرم به خانه و آشيانه محروم بمانند.
اين ايراد ايرادى است كه مجله زن روز بسيار روى آن تكيه كرده است،ولى با توضيحاتى كه داديم گمان نمىكنم جاى بحث و ايرادى باشد.
گفتيم كه يكى از تفاوتهاى ازدواج موقت و ازدواج دائم مربوط به توليد نسل است.در ازدواج دائم هيچ يك از زوجين بدون جلب رضايت ديگرى نمىتواند از زير بار تناسل شانه خالى كند،بر خلاف ازدواج موقت كه هر دو طرف آزادند.در ازدواج موقت،زن نبايد مانع استمتاع مرد بشود ولى مىتواند بدون آنكه لطمهاى به استمتاع مرد وارد آيد مانع حاملگى خود بشود و اين موضوع با وسايل ضد آبستنى امروز كاملا حل شده است.
عليهذا اگر زوجين در ازدواج موقت مايل باشند توليد فرزند كنند و مسؤوليت نگهدارى و تربيت فرزند آتيه را بپذيرند،توليد فرزند مىكنند.بديهى است كه از نظر عاطفه طبيعى فرقى ميان فرزند زوجه دائم با زوجه موقت نيست و اگر فرضا پدر يا مادر از وظيفه خود امتناع كند قانون آنها را مكلف و مجبور مىكند،همان گونه كه در صورت وقوع طلاق قانون بايد دخالت كند و مانع ضايع شدن حقوق فرزندان گردد،و اگر مايل نباشند كه توليد فرزند نمايند و هدفشان از ازدواج موقت فقط تسكين غريزه است از به وجود آمدن فرزند جلوگيرى مىكنند.
همچنانكه مىدانيم كليسا جلوگيرى از آبستنى را امر نامشروع مىداند ولى از نظر اسلام اگر زوجين از اول مانع پيدايش فرزند بشوند مانعى ندارد اما اگر نطفه منعقد شد و هسته اولى تكوين فرزند به وجود آمد،اسلام به هيچ وجه اجازه معدوم كردن آن را نمىدهد.
اينكه فقهاى شيعه مىگويند هدف ازدواج دائم توليد نسل است و هدف ازدواج موقت استمتاع و تسكين غريزه است،همين منظور را بيان مىكنند.
يكى از سوژههايى كه مغرب زمين عليه مشرق زمين در دست دارد و به رخ او مىكشد و برايش فيلمها و نمايشنامهها تهيه كرده و مىكند،مساله تشكيل حرمسراست كه متاسفانه در تاريخ مشرق زمين نمونههاى زيادى مىتوان از آن يافت.
زندگى برخى از خلفا و سلاطين مشرق زمين،نمونه كاملى از اين ماجرا به شمار مىرود و حرمسرا سازى مظهر اتم و اكمل هوسرانى و هوا پرستى يك مرد شرقى قلمداد مىگردد.
مىگويند مجاز شمردن ازدواج موقت مساوى استبا مجاز دانستن تشكيل حرمسرا كه نقطه ضعف و مايه سرافكندگى مشرق زمين در برابر مغرب زمين است، بلكه مساوى استبا مجاز شمردن هوسرانى و هواپرستى كه به هر شكل و هر صورت باشد منافى اخلاق و پيشرفت و عامل سقوط و تباهى است.
عين اين مطلب درباره تعدد زوجات گفته شده است.جواز تعدد زوجات را به عنوان جواز تشكيل حرمسرا تفسير كردهاند.
ما درباره تعدد زوجات جداگانه بحثخواهيم كرد و اكنون بحثخود را اختصاص مىدهيم به ازدواج موقت.
اين مساله را از دو جهتبايد بررسى كرد:يكى از اين نظر كه عامل تشكيل حرمسرا از جنبه اجتماعى چه بوده است؟آيا قانون ازدواج موقت در تشكيل حرمسراهاى مشرق زمين تاثيرى داشته استيا نه؟
دوم اينكه آيا منظور از تشريع قانون ازدواج موقت اين بوده است كه ضمنا وسيله هوسرانى و حرمسراسازى براى عدهاى از مردان فراهم گردد يا نه؟
اما بخش اول.پيدايش حرمسرا معلول دستبه دست دادن دو عامل است:
اولين عامل حرمسراسازى تقوا و عفاف زن است;يعنى شرايط اخلاقى و اجتماعى محيط بايد طورى باشد كه به زنان اجازه ندهد در حالى كه با مرد بخصوصى رابطه جنسى دارند با مردان ديگر نيز ارتباط داشته باشند.در اين شرايط مرد هوسران عياش متمكن چاره خود را منحصر مىبيند كه گروهى از زنان را نزد خود گرد آورده حرمسرايى تشكيل دهد.
بديهى است كه اگر شرايط اخلاقى و اجتماعى،عفاف و تقوا را بر زن لازم نشمارد و زن رايگان و آسان خود را در اختيار هر مردى قرار دهد و مردان بتوانند هر لحظه با هر زنى هوسرانى كنند و وسيله هوسرانى همه جا و هر وقت و در هر شرايطى فراهم باشد، هرگز اين گونه مردان زحمت تشكيل حرمسراهايى عريض و طويل با هزينه هنگفت و تشكيلات وسيع به خود نمىدهند.
عامل ديگر،نبودن عدالت اجتماعى است.هنگامى كه عدالت اجتماعى برقرار نباشد، يكى غرق دريا دريا نعمت و ديگرى گرفتار كشتى كشتى فقر و افلاس و بيچارگى باشد، گروه زيادى از مردان از تشكيل عائله و داشتن همسر محروم مىمانند و عدد زنان مجرد افزايش مىيابد و زمينه براى حرمسراسازى فراهم مىگردد.
اگر عدالت اجتماعى برقرار و وسيله تشكيل عائله و انتخاب همسر براى همه فراهم باشد،قهرا هر زنى به مرد معينى اختصاص پيدا مىكند و زمينه عياشى و هوسرانى و حرمسراسازى منتفى مىگردد.
مگر عده زنان چقدر از مردان زيادتر است كه با وجود اينكه همه مردان بالغ از داشتن همسر برخوردار باشند،باز هم براى هر مردى و لا اقل براى هر مرد متمكن و پولدارى امكان تشكيل حرمسرا باقى بماند؟
عادت تاريخ اين است كه سرگذشتحرمسراهاى دربارهاى خلفا و سلاطين را نشان دهد، عيشها و عشرتهاى آنها را مو به مو شرح دهد اما از توضيح و تشريح محروميتها و ناكاميها و حسرتها و آرزو به گور رفتنهاى آنان كه در پاى قصر آنها جان دادهاند و شرايط اجتماعى به آنها اجازه انتخاب همسر نمىداده استسكوت نمايد. دهها و صدها زنانى كه در حرمسراها بسر مىبردهاند،در واقع حق طبيعى يك عده محروم و بيچاره بودهاند كه تا آخر عمر مجرد زيستهاند.
مسلما اگر اين دو عامل معدوم گردد;يعنى عفاف و تقوا براى زن امر لازم شمرده شود و كاميابى جنسى جز در كادر ازدواج(اعم از دائم يا موقت)ناممكن گردد و از طرف ديگر ناهمواريهاى اقتصادى،اجتماعى از ميان برود و براى همه افراد بالغ امكان استفاده از طبيعىترين حق بشرى يعنى حق تاهل فراهم گردد،تشكيل حرمسرا امرى محال و ممتنع خواهد بود.
يك نگاه مختصر به تاريخ نشان مىدهد كه قانون ازدواج موقت كوچكترين تاثيرى در تشكيل حرمسرا نداشته است.خلفاى عباسى و سلاطين عثمانى كه بيش از همه به اين عنوان شهرت دارند،هيچ كدام پيرو مذهب شيعه نبودهاند كه از قانون ازدواج موقت استفاده كرده باشند.
سلاطين شيعه مذهب با آنكه مىتوانستهاند اين قانون را بهانه كار قرار دهند، هرگز به پايه خلفاى عباسى و سلاطين عثمانى نرسيدهاند.اين خود مىرساند كه اين ماجرا معلول اوضاع خاص اجتماعى ديگر است.
11- آيا تشريع ازدواج موقتبراى تامين هوسرانى است؟
اما بخش دوم.در هر چيزى اگر بشود ترديد كرد،در اين جهت نمىتوان ترديد كرد كه اديان آسمانى عموما بر ضد هوسرانى و هوا پرستى قيام كردهاند،تا آنجا كه در ميان پيروان غالب اديان ترك هوسرانى و هوا پرستى به صورت تحمل رياضتهاى شاقه درآمده است.
يكى از اصول واضح و مسلم اسلام مبارزه با هوا پرستى است.قرآن كريم هواپرستى را در رديف بت پرستى قرار داده است.در اسلام آدم«ذواق»يعنى كسى كه هدفش اين است كه زنان گوناگون را مورد كامجويى و«چشش»قرار دهد،ملعون و مبغوض خداوند معرفى شده است.ما آنجا كه راجع به طلاق بحث مىكنيم مدارك اسلامى اين مطلب را نقل خواهيم كرد.
امتياز اسلام از برخى شرايع ديگر به اين است كه رياضت و رهبانيت را مردود مىشمارد،نه اينكه هواپرستى را جايز و مباح مىداند.از نظر اسلام تمام غرايز(اعم از جنسى و غيره)بايد در حدود اقتضاء و احتياج طبيعت اشباع و ارضاء گردد.اما اسلام اجازه نمىدهد كه انسان آتش غرايز را دامن بزند و آنها را به شكل يك عطش پايان ناپذير روحى درآورد.از اين رو اگر چيزى رنگ هوا پرستى يا ظلم و بىعدالتى به خود بگيرد،كافى است كه بدانيم مطابق منظور اسلام نيست.
جاى ترديد نيست كه هدف مقنن قانون ازدواج موقت اين نبوده است كه وسيله عياشى و حرمسراسازى براى مردم هوا پرست و وسيله بدبختى و دربدرى براى يك زن و يك عده كودك فراهم سازد.
تشويق و ترغيب فراوانى كه از طرف ائمه دين به امر ازدواج موقتشده است، فلسفه خاصى دارد كه عن قريب توضيح خواهم داد.
اكنون ببينيم دنياى امروز با تشكيل حرمسرا چه كرده است.دنياى امروز رسم حرمسرا را منسوخ كرده است.دنياى امروز حرمسرادارى را كارى ناپسند مىداند و عامل وجود آن را از ميان برده است.اما كدام عامل؟آيا عامل ناهمواريهاى اجتماعى را از ميان برده است و در نتيجه همه جوانان رو به ازدواج آوردهاند و از اين راه زمينه حرمسراسازى را از ميان برده است؟
خير،كار ديگرى كرده است;با عامل اول يعنى عفاف و تقواى زن مبارزه كرده و بزرگترين خدمت را از اين راه به جنس مرد انجام داده است.تقوا و عفاف زن به همان نسبت كه به زن ارزش مىدهد و او را عزيز و گرانبها مىكند،براى مرد مانع شمرده مىشود.
دنياى امروز كارى كرده است كه مرد عياش اين قرن نيازى به تشكيل حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت ندارد.براى مرد اين قرن از بركت تمدن غرب همه جا حرمسراست. مرد اين قرن براى خود لازم نمىداند كه به اندازه هارون الرشيد و فضل بن يحيى برمكى پول و قدرت داشته باشد تا به اندازه آنها جنس زن را در نوعهاى مختلف و رنگهاى مختلف مورد بهرهبردارى قرار دهد.
براى مرد اين قرن،داشتن يك اتومبيل سوارى و ماهى دو سه هزار تومان در آمد كافى است تا آنچنان وسيله عياشى و بهره بردارى از جنس زن را فراهم كند كه هارون الرشيد هم در خواب نديده است.هتلها و رستورانها و كافهها از پيشتر آمادگى خود را به جاى حرمسرا براى مرد اين قرن اعلام كردهاند.
جوانى مانند عادل كوتوالى در اين قرن با كمال صراحت ادعا مىكند كه در آن واحد بيست و دو معشوقه در شكلها و قيافههاى مختلف داشته است.چه از اين بهتر براى مرد اين قرن!مرد اين قرن از بركت تمدن غربى چيزى از حرمسرادارى جز مخارج هنگفت و زحمت و دردسر از دست نداده است.
اگر قهرمان«هزار و يك شب»سر از خاك بردارد و امكانات وسيع عيش و عشرت و ارزانى و رايگانى زن امروز را ببيند،به هيچ وجه حاضر به تشكيل حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت نخواهد شد،و از مردم مغرب زمين كه او را از زحمتحرمسرادارى معاف كردهاند تشكر خواهد كرد و بىدرنگ اعلام خواهد كرد تعدد زوجات و ازدواج موقت ملغى،زيرا اينها براى مردان در برابر زنان تكليف و مسؤوليت ايجاد مىكند.
اگر بپرسيد برنده اين بازى ديروز و امروز معلوم شد،پس بازنده كيست؟ متاسفانه بايد بگويم آن كه هم ديروز و هم امروز بازى را باخته است،آن موجود خوش باور و سادهدلى است كه به نام جنس زن معروف است.
ازدواج موقت از مختصات فقه جعفرى است;ساير رشتههاى فقهى اسلامى آن را مجاز نمىشمارند.من به هيچ وجه مايل نيستم وارد نزاع اسلام بر انداز شيعه و سنى بشوم. در اينجا فقط اشاره مختصرى به تاريخچه اين مساله مىكنم.
مسلمانان اتفاق و اجماع دارند كه در صدر اسلام ازدواج موقت مجاز بوده است و رسول اكرم در برخى از سفرها كه مسلمانان از همسران خود دور مىافتادند و در ناراحتى بسر مىبردند،به آنها اجازه ازدواج موقت مىداده است.و همچنين مورد اتفاق مسلمانان است كه خليفه دوم در زمان خلافتخود نكاح منقطع را تحريم كرد. خليفه دوم در عبارت معروف و مشهور خود چنين گفت:«دو چيز در زمان پيغمبر روا بود، من امروز آنها را ممنوع اعلام مىكنم و مرتكب آنها را مجازات مىنمايم:متعه زنها و متعه حج».
گروهى از اهل تسنن عقيده دارند كه نكاح منقطع را پيغمبر اكرم خودش در اواخر عمر ممنوع كرده بود و منع خليفه در واقع اعلام ممنوعيت آن از طرف پيغمبر اكرم بوده است.ولى چنانكه مىدانيم عبارتى كه از خود خليفه رسيده است،خلاف اين مطلب را بيان مىكند.
توجيه صحيح اين مطلب همان است كه علامه كاشف الغطاء بيان كردهاند.خليفه از آن جهتبه خود حق داد اين موضوع را قدغن كند كه تصور مىكرد اين مساله داخل در حوزه اختيارات ولى امر مسلمين است;هر حاكم و ولى امرى مىتواند از اختيارات خود به حسب مقتضاى عصر و زمان در اين گونه امور استفاده كند.
به عبارت ديگر،نهى خليفه نهى سياسى بود نه نهى شرعى و قانونى.طبق آنچه از تاريخ استفاده مىشود،خليفه در دوره زعامت،نگرانى خود را از پراكنده شدن صحابه در اقطار كشور تازه وسعتيافته اسلامى و اختلاط با ملل تازه مسلمان پنهان نمىكرد; تا زنده بود مانع پراكنده شدن آنها از مدينه بود;به طريق اولى از امتزاج خونى آنها با تازه مسلمانان قبل از آن كه تربيت اسلامى عميقا در آنها اثر كند ناراضى بود و آن را خطرى براى نسل آينده به شمار مىآورد،و بديهى است كه اين علت امر موقتى بيش نبود.و علت اينكه مسلمين آنوقت زير بار اين تحريم خليفه رفتند اين بود كه فرمان خليفه را به عنوان يك مصلحتسياسى و موقتى تلقى كردند نه به عنوان يك قانون دائم،و الا ممكن نبود خليفه وقتبگويد پيغمبر چنان دستور داده است و من چنين دستور مىدهم و مردم هم سخن او را بپذيرند.
ولى بعدها در اثر جريانات بخصوصى«سيره»خلفاى پيشين،بالاخص دو خليفه اول،يك برنامه ثابت تلقى شد و كار تعصب به آنجا كشيد كه شكل يك قانون اصلى به خود گرفت. لهذا ايرادى كه در اينجا بر برادران اهل سنت ما وارد استبيش از آن است كه بر خود خليفه وارد است.خليفه به عنوان يك نهى سياسى و موقت-نظير تحريم تنباكو در قرن ما-نكاح منقطع را تحريم كرد،ديگران نمىبايستبه آن شكل ابديتبدهند.
بديهى است كه نظريه علامه كاشف الغطاء ناظر بدين نيست كه آيا دخالتخليفه از اصل صحيح بود يا نبود،و هم ناظر بدين نيست كه آيا مساله ازدواج موقت جزء مسائلى است كه ولى شرعى مسلمين مىتواند و لو براى مدت موقت قدغن كند يا نه، بلكه صرفا ناظر بدين جهت است كه آنچه در آغاز صورت گرفتبا اين نام و اين عنوان بود و به همين جهت مواجه با عكس العمل مخالف از طرف عموم مسلمين نگرديد.
به هر حال نفوذ و شخصيتخليفه و تعصب مردم در پيروى از سيرت و روش كشوردارى او سبب شد كه اين قانون در محاق نسيان و فراموشى قرار گيرد و اين سنت كه مكمل ازدواج دائم است و تعطيل آن ناراحتيها به وجود مىآورد،براى هميشه متروك بماند.
اينجا بود كه ائمه اطهار-كه پاسداران دين مبين هستند-به خاطر اينكه اين سنت اسلامى متروك و فراموش نشود آن را ترغيب و تشويق فراوان كردند.امام جعفر صادق عليه السلام مىفرمود:يكى از موضوعاتى كه من هرگز در بيان آن تقيه نخواهم كرد موضوع متعه است.
و اينجا بود كه يك مصلحت و حكمت ثانوى با حكمت اولى تشريع نكاح منقطع توام شد و آن كوشش در احياء يك«سنت متروكه»است.به نظر اين بنده آنجا كه ائمه اطهار مردان زندار را از اين كار منع كردهاند به اعتبار حكمت اولى اين قانون است، خواستهاند بگويند اين قانون براى مردانى كه احتياجى ندارند وضع نشده است، همچنانكه امام كاظم عليه السلام به على بن يقطين فرمود:
«تو را با نكاح متعه چه كار و حال آنكه خداوند تو را از آن بىنياز كرده است.»
و به ديگرى فرمود:
«اين كار براى كسى رواست كه خداوند او را با داشتن همسرى از اين كار بىنياز نكرده است.و اما كسى كه داراى همسر است،فقط هنگامى مىتواند دستبه اين كار بزند كه دسترسى به همسر خود نداشته باشد.»
و اما آنجا كه عموم افراد را ترغيب و تشويق كردهاند،به خاطر حكمت ثانوى آن يعنى«احياء سنت متروكه»بوده است زيرا تنها ترغيب و تشويق نيازمندان براى احياء اين سنت متروكه كافى نبوده است.
اين مطلب را به طور وضوح از اخبار و روايات شيعه مىتوان استفاده كرد.
به هر حال آنچه مسلم است اين است كه هرگز منظور و مقصود قانونگذار اول از وضع و تشريع اين قانون و منظور ائمه اطهار از ترغيب و تشويق به آن اين نبوده است كه وسيله هوسرانى و هوا پرستى و حرمسرا سازى براى حيوان صفتان و يا وسيله بيچارگى براى عدهاى زنان اغفال شده و فرزندان بىسرپرست فراهم كنند.
آقاى مهدوى نويسنده«چهل پيشنهاد»در شماره87 مجله زن روز مىنويسد:
«در كتاب الاحوال الشخصيه تاليف شيخ محمد ابو زهره از امير المؤمنين نقل شده است: لا اعلم احدا تمتع و هو محصن الا رجمته بالحجارة.»
آقاى مهدوى اين عبارت را اينچنين ترجمه كردهاند:
«هر گاه بدانم شخص نا اهلى متعه كرده است،حد زناى محصن را بر او جارى ساخته و سنگسارش خواهم كرد.»
اولا اگر بناست ما در مقابل گفتار امير المؤمنين عليه السلام تسليم باشيم، چرا اينهمه رواياتى كه از آن حضرت در كتب شيعه و غير شيعه در باب متعه روايتشده كنار بگذاريم و به اين يك روايت كه ناقل آن يكى از علماى اهل تسنن است و سند معلومى ندارد بچسبيم؟
از سخنان بسيار پر ارزش امير المؤمنين اين است كه:
«اگر عمر سبقت نمىجست و متعه را تحريم نمىكرد،احدى جز افرادى كه سرشتشان منحرف است زنا نمىكرد».
يعنى اگر متعه تحريم نشده بود،هيچ كس از نظر غريزه اجبار به زنا پيدا نمىكرد;تنها كسانى مرتكب اين عمل مىشدند كه همواره عمل خلاف قانون را بر عمل قانونى ترجيح مىدهند.
ثانيا معنى عبارت بالا اين است:«هر گاه بدانم شخص زندارى متعه كرده است،او را سنگسار مىكنم».من نمىدانم چرا آقاى مهدوى كلمه«محصن»را كه به معنى مرد زندار است«نا اهل»ترجمه كردهاند.
عليهذا مقصود روايت اين است كه افراد زندار حق ندارند نكاح منقطع كنند.و اگر مقصود اين بود كه هيچ كس حق ندارد متعه بگيرد،قيد«و هو محصن»لغو بود.
پس اين روايت،اگر اصلى داشته باشد،آن نظر را تاييد مىكند كه مىگويد: «قانون متعه براى مردمان نيازمند به زن يعنى افراد مجرد يا افرادى كه همسرانشان نزدشان نيستند تشريع شده است».پس اين روايت دليل بر جواز ازدواج موقت است نه دليل بر حرمت آن.
نويسنده«چهل پيشنهاد»در شماره87 مجله زن روز نكاح منقطع را مورد نقد قرار داده است.
اولا مىگويد:
«موضوع قانون نكاح يا ازدواج منقطع طورى ناراحت كننده است كه حتى نويسندگان قانون ازدواج نتوانستهاند در خصوص آن شرح و تفصيل بدهند.مثل اينكه از كار خودشان ناراضى بودهاند كه فقط براى حفظ ظاهر،به موجب مواد 1075،1076،1077 الفاظ و عباراتى سرهم بندى كرده گذشتهاند.
تنظيم كنندگان مواد قانونى مربوط به نكاح منقطع(متعه)طورى از كار خودشان ناراضى بودهاند كه اساسا عقد مزبور را تعريف نكردهاند و تشريفات و شرايط آن را توضيح ندادهاند...»
سپس آقاى نويسنده خودشان اين نقص قانون مدنى را جبران مىكنند و نكاح منقطع را تعريف مىكنند و مىگويند:
«نكاح مزبور عبارت است از اينكه زن مجرد در برابر اخذ اجرت و دستمزد معين و مشخص در مدت و زمانى معلوم و معين و لو چند ساعت و يا چند دقيقه خودش را براى قضاى شهوت و تمتع و اجراى اعمال جنسى در اختيار مرد مىگذارد.»
آنگاه مىگويند:
«براى ايجاب و قبول عقد نكاح مزبور در كتب فقه شيعه الفاظ عربى مخصوص ذكر شده است كه قانون مدنى به آنها اشاره و توجه نكرده و مثل اينكه از نظر قانونگذار به هر لفظى كه دلالتبر مقصود بالا(يعنى مفهوم اجاره و دستمزد گرفتن)نمايد و لو غير عربى هم باشد واقع مىشود».
از نظر آقاى نويسنده:
الف.قانون مدنى نكاح منقطع را تعريف نكرده و شرايط آن را توضيح نداده است.
ب.ماهيت نكاح منقطع اين است كه زن خود را در مقابل دستمزد معينى به مردى اجاره مىدهد.
ج.از نظر قانون مدنى هر لفظى كه دلالتبر مفهوم مورد اجاره واقع شدن زن بكند،براى ايجاب و قبول نكاح منقطع كافى است.
من از آقاى نويسنده دعوت مىكنم يك بار ديگر قانون مدنى را مطالعه كنند و با دقت مطالعه كنند و همچنين از خوانندگان مجله زن روز خواهش مىكنم هر طور هستيك نسخه از قانون مدنى تهيه و در قسمتهاى ذيل دقت كنند.
در قانون مدنى،فصل ششم از«كتاب نكاح»مخصوص نكاح منقطع است و سه جمله ساده هم بيش نيست:
اول اينكه نكاح وقتى منقطع است كه براى مدت معينى واقع شده باشد.دوم اينكه مدت نكاح منقطع بايد كاملا معين شود.سوم اينكه احكام مربوط به مهر و ارث در نكاح منقطع همان است كه در فصلهاى مربوط به مهر و ارث گفته شده است.
نويسنده محترم«چهل پيشنهاد»خيال كرده است كه آنچه از اول كتاب نكاح در پنج فصل گفته شده است همه مربوط به نكاح دائم است و تنها اين سه ماده به نكاح منقطع مربوط است،غافل از اينكه تمام مواد آن پنج فصل،جز آنجا كه تصريح شده است مانند ماده1069 و يا آنچه مربوط به طلاق است،مشترك است ميان نكاح دائم و منقطع.مثلا ماده 1062 كه مىگويد:«نكاح واقع مىشود به ايجاب و قبول به الفاظى كه صريحا دلالتبر قصد ازدواج نمايد»مخصوص نكاح دائم نيست،به هر دو نكاح مربوط است.شرايطى كه براى عاقد يا عقد يا زوجين ذكر كره است نيز مربوط به هر دو نكاح است.اگر قانون مدنى نكاح منقطع را تعريف نكرده است،براى اين است كه نيازى به تعريف نداشته است همچنانكه نكاح دائم را نيز تعريف نكرده است و مستغنى از تعريف دانسته است.قانون مدنى هر لفظ صريحى كه دلالتبر ازدواج و وقوع زوجيتبكند براى عقد كافى دانسته است، خواه در نكاح دائم خواه در نكاح منقطع. ولى اگر لفظى مفهوم ديگرى غير از زوجيت داشته باشد از قبيل معاوضه و داد و ستد و اجاره و كرايه،براى صحت عقد نكاح(چه دائم و چه منقطع)كافى نيست.
من به موجب اين نوشته متعهد مىشوم كه اگر عدهاى از قضات فاضل و كارشناسان واقعى قانون-كه خوشبختانه در دادگسترى زيادند-تشخيص دادند كه ايراد وارده بر قانون مدنى كه در بالا شرح داده شد وارد است،من از هم اكنون از انتقاد ساير نوشتههاى«زن روز»خوددارى مىكنم.
دانستني هاي جنسي،شب زفاف – ۱
بسم الله الرحمن الرحيم
آداب و سنن شب زفاف ، بايد ها و نبايد ها شب زفاف
شب زفاف در خاطره تمامي زوجهاي جوان يك شب خاطره انگيز است. كليه كساني كه اين شب را تجربه كرده اند، بي شك تا آخر عمر آن را فراموش نخواهند كرد. يعني زماني كه دختر، پرده بكارت خود را از دست ميدهد.
در اين مقاله شب زفاف را زماني ميگوئيم، كه دختران براي اولين بار تجربه رابطه جنسي از راه واژن را مي آزمايند. همانطور كه ميدانيم تمامي زخمها، دردناك هستند بخصوص اگر سطحي باشند. به عنوان مثال اگر دست شما با ديوار زبري (مثل كنيتكس) برخورد كند، درد به حد زيادي غير قابل تحمل است. اين حالت دقيقا براي دختران مصداق دارد. آنها درد بسيار زيادي را در ضمن پاره شدن پرده بكارت تجربه ميكنند. و غيراز آن، درد بسيار زيادي هنگام داخل شدن آلت تناسلي در داخل واژن (دخول) خواهند داشت. اول براي روشن شدن قضيه علت درد را مرور ميكنيم.
دو نوع درد در هنگام اولين تجربه جنسي قابل درك است :
۱٫ درد به علت پارگي پرده بكارت .
اين درد همانطور كه در بالا ذكر شد به علت ايجاد يك زخم سطحي در داخل واژن است. كه اينگونه زخمها معمولا دردناك تر از ساير زخمها ميباشند . براي كنترل يا كاهش درد، بهترين كار ايجاد معاشقه طولاني است. اين كار سبب ميشود تا دختر به مرحله ارگاسم يا نزديك آن برسد. رسيدن به ارگاسم، آستانه درد را بالا ميبرد و باعث ميشود كه درد يا خيلي كم شود يا قابل تحمل گردد. به عنوان مثال د رزمان ارگاسم اگر شخص گاز گرفته شود درد را احساس نميكند يا درد بسيار جزئي خواهد بود .
۲٫ درد به علت دخول
اين درد دقيقا درد به علت كشش ديواره واژن ميباشد. شما وقتي بادكنكي را براي اولين بار باد ميكنيد، زور بيشتري بكار ميبريد تا بتوانيد ديواره هاي بادكنك را از هم باز كنيد. اين حالت دقيقا در واژن هم ايجاد ميشود. واژن براي اولين بار ميخواهد باز شود. پس درد زيادي را حس ميكند. براي كنترل اين درد دقيقا مثل بالا بايد معاشقه طولاني داشت. تا هم واژن ليز شود و هم آستانه درد افزايش يابد. براي اين منظور ميشود از ژل لوبريكانت استفاده نمود.
در كل براي آميزش بهتر و كم درد در اولين تجربه بايد نكات زير را توجه نمود :
۱. معاشقه طولاني تا رسيدن به مرحله ارگاسم
۲. استفاده از ژل لوبريكانت
۳. بهتر است دختر لبه تخت دراز بكشد. جوري كه پاهاي وي كاملا روي زمين قرار بگيرد. در اين صورت كمترين درد و فشار به دختر وارد ميشود.
۴. دختر را بايد قبل از نزديكي از نظر روحي آماده كرد.
۵. درصورت داشتن درد شديد از ادامه نزديكي خودداري كنيد.
پارگي پرده بكارت معمولا داراي خونريزي كم است. البته اين قضيه به جثه زن و سن دختر بستگي دارد. در بعضي از موارد پرده دختر با نزديكي پاره نمي شود. در اين حالت حتما بايد با جراح زنان م نمود تا وي به روش جراحي پرده را باز نمايد. تا ۳روز پس از نزديكي خونريزي بسيار جزئي، طبيعي است و نبايد نگران بود.
آن سوي زفاف
پاره شدن پرده بكارت، در حقيقت نمود خارجي جرياني بسيار پيچيده است كه بايد آن را آغاز “زنانگي” و پايان “دوشيزگي” شمرد. تازه عروس بنا به طبيعت، از نخستين اكراه و هراس دارد و علت آن معمولا درد جسماني نيست كه اگر همراه با آرامش و خودداري و صبوري مرد باشد خيلي جزئي است. غالبا خود دختر هم نمي داند علت اين هراس و اكراه در كجاست؟ در واقع تازه عروس در اين مرحله دچار نوعي ” شرم ” نيز هست. همه اين علت ها را بايد در جاي ديگري جستجو كرد.
درحقيقت چون زن در اين مرحله كه وارد حيات زناشويي مي گردد دگرگوني مهمي در برابر خود مي بيند و به زندگي آينده و مسووليت ها و خطرهاي آن مي انديشد و از آن واهمه دارد. همه اين واهمه ها، چه زن از آن آگاه باشد و چه نباشد، قابل ملاحظه و شايسته توجه است.
اين وظيفه شوهر است كه وجود اين هراس فطري زن را دريابد و همواره آن را به ياد داشته باشد. بهترين فرصت براي جلب اطمينان زن همين دوره كوتاه است. معروف است كه زفاف را نبايد با جبر آغاز كرد، ما مي گوييم در كار پاره شدن پرده دوشيزگي نه تنها جبر نبايد در كار باشد بلكه اين عمل بايد دنباله و نتيجه نوازشي صبورانه و معاشقه اي جانانه باشد و شوهر بايد عروس را به تدريج متمايل و راغب به عمل نمايد نه آن كه با شتابكاري و به كار بردن زور، تنها حس شهوت خويش را فرو نشاند. در اين صورت تنها جسم زن را تصرف كرده و از تصرف روح او ناتوان مانده است. بنابراين شوهر در شب زفاف بايد تمام تمهيدات لازم را به كار گيرد و در نهايت ملايمت و ظرافت عمل كند و بداند كه كوچكترين اشتباه، چندان او را خسته و دل آزرده مي كند كه به آساني التيام پذير نخواهد بود و گاه تا پايان زندگي زناشويي آثار آن بر جاي مي ماند.
از نظر روانشناسي اين دردهاي روحي منجر به پيدايش هزاران نوع اختلالات فكري، غم و اندوه مزمن مي گردد كه درمان آن بسيار مشكل خواهد بود زيرا اغلب منشا و علت اصلي آن ناشناخته مي ماند.
در واقع علت سرد مزاجي بسياري از زناني كه لذت جنسي نمي برند آن است كه در شب زفاف ناگواري ديده و رنج و تب روحي كشيده اند و اين تمايلات در ضمير پنهان آنها مانده و اختلالات جسمي و رواني بعدي را با خود آورده است.
بسياري از امراض ديگر چون پريشان خيالي و بيماريهاي عصبي غالبا در اثر همين رويدادهاي به ظاهر كوچك شب زفاف ايجاد مي شود و گاهي اين عوارض روحي به قدري پيچيده و شديد مي شود كه روان پزشك بايد مدتها وقت صرف كند تا پس از جلب اعتماد و اطمينان بيمار، شايد موفق به كشف ريشه اصلي اختلال گردد. اين است كه باز تكرار مي كنيم در نوازش و مهرباني و رعايت حال تازه عروس به ويژه در شب رفاف به هيچ نبايد كوتاهي كرد. هيچ دختري فطرتا مرد را مختار نخواهد دانست تا هر چه مي خواهد بكند و اگر حجب و حياي عروس يا هر علت ناشناخته ديگر مانع از آن است كه به ميل تسليم شود بهتر است يك شب يا حتي شبهاي متعدد، زفاف را به عقب انداخت تا عروس به تماس جسماني خو بگيرد و با آرامش خاطر مشتاق و راغب به ارتباط جنسي شود. عمر انسان آن قدر كوتاه نيست كه چنين شتابكاري لازم باشد و به خصوص در اين دوره ، صبر و متانت و حوصله به پيروزي و كامروايي خواهد انجاميد. در اينجا بايد يادآور شويم اگر داماد به دليل ضعف نفس و سستي در رفتار ، بخواهد به هر نحو عمل را انجام دهد به نتيجه نمي رسد و لازم است اصرار در اين باره خيلي ملايم و صبورانه باشد. اصولا زن وقتي هم حاضر و راغب به تسليم است طبيعتا مي خواهد بر او ظفر يابند ولي بين فتح عاشقانه و استيلاي وحشيانه تفاوت بسيار است و مرد بايد با فراست دريابد كه هنگام دخول فرا رسيده است. به طور كلي در هفته هاي اول ازدواج براي نزديكي نبايد پافشاري كرد جز آن كه عروس خود ابراز تمايل كند.شوهر اگر عيبي در بدن زن مشاهده كرد ، هرگز نبايد آن را آشكار كند يا اظهار تعجب كند مبادا زن اندوهگين شود و آن را مايه حقارت پندارد.
حساسيت شب زفاف
زفاف كه همان ازاله ي بكارت در دختر است براي هر دو از خاصيت خاصي برخوردار است. انجام ناقص و يا وحشيانه ي آن در دختر مي تواند آثار سوء جبران ناپذيري را ايجاد كند. داماد بايد حالت خاص عروسش را درك كند و بدون آمادگي همسرش با او آميزش نكند. مرد جوان بايد غريزه ي جنسي خويش را كنترل كند و اگر در همسر خويش آمادگي نمي بيند صبر كند تا زمان مناسب فرا رسد و با مساعد شدن شرايط با ملاطفت و آرامي زفاف را انجام دهد. برخي از جوانهاي بي تجربه شرايط حساس همسر خويش را در نظر نمي گيرند و در همان شب اول بنياد زندگي خويش را خراب مي كنند .
چون پسر و دختر نادان بوند گله چران يا كه شتر بان بودند
درس زناشويي كجا خوانده اند كي بره قافله پي برده اند
ببر صفت حمله به آهو كند غرش و تندي و هياهو كند
اي پسر آخر دمي آرام باش اي شتر مست دمي رام باش
تندي داماد و خموشي زن سرد كند جمله چو صد بادزن
»اين شب براي اغلب زوجها شب پر التهابي است و اولين شب ارتباط جنسي جدي ميان آنهاست.
»زنها در اين شب به شدت نگران و مضطرب هستند
خاطره اين شب تا پايان زندگي در ذهن زنان باقي مي ماند.حتي اگر بعدها ازدواجهاي مكرري كنند.
پاره شدن پرده بكارت اغلب با آمدن مقداري خون همراه است و اين براي طرفين مهم و استرس آور بوده و در زنها همراه با درد و سوزش و ضعف جسماني است.
»به همسر خود براي كسب اعتماد به نفس قبل از شب زفاف روحيه بدهيد.
»هيچ لزومي ندارد كه مردها همان شب اول پرده زن را پاره كنند. بهتر است به شب ديگري موكول گردد.
سعي كنيد اين شب را با معاشقه و بوسه و لمس بگذرانيد و دخول را به شبهاي ديگر موكول كنيد.
اين شب را در آغوش هم و برهنه تا صبح سپري كنيد.
رفتار شايسته
My Wife Navaz Called,
'How Long Will You Be With That Newspaper?
Will U Come Here And Make UR Darling Daughter Eat Her Food?
همسرم نواز با صداي بلند گفت، تا كي مي خواي سرتو توي اون روزنامه فرو كني؟ ميشه بياي و به دختر جونت بگي غذاشو بخوره؟
Farnoosh Tossed The Paper Away And Rushed To The Scene.
شوهر روزنامه رو به كناري انداخت و بسوي آنها رفت
My Only Daughter, Ava Looked Frightened; Tears Were Welling Up In Her Eyes.
تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده مي آمد. اشك در چشمهايش پر شده بود
In Front Of Her Was A Bowl Filled To its Brim With Curd Rice.
ظرفي پر از شيربرنج در مقابلش قرار داشت
Ava is A Nice Child, Very Intelligent For Her Age.
آوا دختري زيبا و براي سن خود بسيار باهوش بود
I Cleared My Throat And Picked Up The Bowl. 'Ava, Darling, Why Don't U Take A Few Mouthful
Of This Curd Rice?
گلويم رو صاف كردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمي خوري؟
Just For Dad's Sake, Dear'.
Ava Softened A Bit And Wiped Her Tears With The Back Of Her Hands.
فقط بخاطر بابا عزيزم. آوا كمي نرمش نشان داد و با پشت دست اشكهايش را پاك كرد و گفت
'Ok, Dad. I Will Eat - Not Just A Few Mouthfuls,But The Whole Lot Of This.
But, U should....' Ava Hesitated.
باشه بابا، مي خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو مي خوردم. ولي شما بايد.... آوا مكث كرد
'Dad, if I Eat This Entire Curd Rice, Will U Give Me Whatever I Ask For?'
بابا، اگر من تمام اين شير برنج رو بخورم، هرچي خواستم بهم ميدي؟
'Promise'. I Covered The Pink Soft Hand Extended By My Daughter With Mine, And Clinched The Deal.
دست كوچك دخترم رو كه بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول ميدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد كردم
Now I Became A Bit Anxious.
'Ava, Dear, U Shouldn't Insist On Getting A Computer Or Any Such Expensive Items.
ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزيزم، نبايد براي خريدن كامپيوتر يا يك چيز گران قيمت اصرار كني
Dad Does Not Have That kind of Money Right now. Ok?'
بابا از اينجور پولها نداره. باشه؟
'No, Dad. I Do Not Want Anything Expensive'.
Slowly And Painfully,She Finished Eating The Whole Quantity.
نه بابا. من هيچ چيز گران قيمتي نمي خوام.
و با حالتي دردناك تمام شيربرنج رو فرو داد.
I Was Silently Angry With My Wife And My Mother For Forcing My Child To Eat Something That She Detested.
در سكوت از دست همسرم و مادرم كه بچه رو وادار به خوردن چيزي كه دوست نداشت كرده بودن عصباني بودم
After The Ordeal Was Through, Ava Came To Me With Her Eyes Wide With Expectation.
وقتي غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج ميزد
All Our Attention Was On Her.
'Dad, I Want To Have My Head Shaved Off, This Sunday!'
همه ما به او توجه كرده بوديم. آوا گفت، من مي خوام سرمو تيغ بندازم. همين يكشنبه
Was Her Demand..
'Atrocious!' Shouted My Wife, 'A Girl Child Having Her Head Shaved Off?
Impossible!'
'Never in Our Family!'
My Mother Rasped.
'She Has Been Watching Too Much Of Television. Our Culture is Getting Totally Spoiled With These TV Programs!'
تقاضاي او همين بود.
همسرم جيغ زد و گفت، وحشتناكه. يك دختر بچه سرشو تيغ بندازه؟ غيرممكنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صداي گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با اين برنامه هاي تلويزيوني داره كاملا نابود ميشه
'Ava, Darling, Why Don't U Ask For Something Else? We Will Be Sad Seeing U With A Clean-Shaven Head.'
گفتم، آوا، عزيزم، چرا يك چيز ديگه نمي خواي؟ ما از ديدن سر تيغ خورده تو غمگين مي شيم
'Please, Ava, Why Don't U Try To Understand Our Feelings?'
خواهش مي كنم، عزيزم، چرا سعي نمي كني احساس ما رو بفهمي؟
I Tried To Plead With Her.
'Dad, U Saw How Difficult It Was For Me To Eat That Curd Rice'.
سعي كردم از او خواهش كنم. آوا گفت، بابا، ديدي كه خوردن اون شيربرنج چقدر براي من سخت بود
Ava Was in Tears.
'And U Promised To Grant Me Whatever I Ask For. Now,U Are Going Back On UR Words.
آوا اشك مي ريخت. و شما بمن قول دادي تا هرچي مي خوام بهم بدي. حالا مي خواي بزني زير قولت
It Was Time For Me To Call The Shots.
'Our Promise Must Be Kept.'
حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم، مرده و قولش
'Are U Out Of UR Mind?' Chorused My Mother And Wife.
مادر و همسرم با هم فرياد زدن كه، مگر ديوانه شدي؟
'No. If We Go Back On Our Promises She Will Never Learn To Honour Her Own.
نه. اگر به قولي كه مي ديم عمل نكنيم اون هيچوقت ياد نمي گيره به حرف خودش احترام بذاره
Ava, UR wish Will B Fulfilled.'
آوا، آرزوي تو برآورده ميشه
With Her Head Clean-Shaven, Ava Had A Round-Face, And Her Eyes Looked Big And Beautiful.
آوا با سر تراشيده شده صورتي گرد و چشمهاي درشت زيبائي پيدا كرده بود
On Monday Morning, I Dropped Her At Her School.
It Was A Sight To Watch My Hairless Ava Walking Towards Her Classroom..
She Turned Around And Waved. I Waved Back With A Smile.
صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. ديدن دختر من با موي تراشيده در ميون بقيه شاگردها تماشائي بود. آوا بسوي من برگشت و برايم دست تكان داد. من هم دستي تكان دادم و لبخند زدم
Just Then, A Boy Alighted From A Car, And Shouted,
'Ava, Please Wait For Me!'
در همين لحظه پسري از يك اتومبيل بيرون آمد و با صداي بلند آوا را صدا كرد و گفت، آوا، صبر كن تا من بيام
What Struck Me Was The Hairless Head Of That Boy.
'May Be, That Is The in-Stuff', I Thought.
چيزي كه باعث حيرت من شد ديدن سر بدون موي آن پسر بود. با خودم فكر كردم، پس موضوع اينه
'Sir, UR Daughter Ava is Great indeed!'
Without introducing Herself, A Lady Got Out Of The Car,
And Continued, 'That Boy Who is Walking Along With Ur Daughter is My Son Bomi.
خانمي كه از آن اتومبيل بيرون آمده بود بدون آنكه خودش رو معرفي كنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسري كه داره با دختر شما ميره پسر منه
He is Suffering From... Leukemia'.
She Paused To Muffle Her Sobs.
'Harish Could Not Attend The School For The Whole Of The Last Month.
He Lost All His Hair Due To The Side Effects Of The Chemotherapy.
اون سرطان خون داره. زن مكث كرد تا صداي هق هق خودش رو خفه كنه. در تمام ماه گذشته هريش نتونست به مدرسه بياد. بر اثر عوارض جانبي شيمي درماني تمام موهاشو از دست داده
He Refused To Come Back To School Fearing The Unintentional But Cruel Teasing Of The Schoolmates.
نمي خواست به مدرسه برگرده. آخه مي ترسيد هم كلاسي هاش بدون اينكه قصدي داشته باشن مسخره ش كنن
Ava Visited Him Last Week, And Promised Him That She Will Take Care Of The Teasing Issue.
But, I Never Imagined She Would Sacrifice Her Lovely Hair For The Sake Of My Son !!!!!
آوا هفته پيش اون رو ديد و بهش قول داد كه ترتيب مسئله اذيت كردن بچه ها رو بده. اما، حتي فكرشو هم نمي كردم كه اون موهاي زيباشو فداي پسر من كنه
Sir, You And Your Wife Are Blessed To Have Such A Noble Soul As Your Daughter.'
آقا، شما و همسرتون از بنده هاي محبوب خداوند هستين كه دختري با چنين روح بزرگي دارين
I Stood Transfixed And Then, I Wept.
'My Little Angel, You Are Teaching Me How Selfless Real Love Is..........
سر جام خشك شده بودم. و... شروع كردم به گريستن. فرشته كوچولوي من، تو بمن درس دادي كه فهميدم عشق واقعي يعني چي
"The Happiest People On This Planet Are Not Those Who Live On Their Own Terms
But Are Those Who Change Their Terms For The Ones Whom They Love !!"
Think About This
خوشبخت ترين مردم در روي اين كره خاكي كساني نيستن كه آنجور كه مي خوان زندگي مي كنن. آنها كساني هستن كه خواسته هاي خودشون رو بخاطر كساني كه دوستشون دارن تغيير ميدن