تعداد بازدیدها :
تعداد نوشته ها :
تعداد نظرات :
مهدويّت از ديدگاه اهل سنّت
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان كه نامش «مهدى» و از اولاد پيامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه هاى اسلامى است.
صاحب كتاب "عون المعبود" كه شرح كتاب سنن ابى داوود است، مى نويسد:
بدان كه در طول اعصار، مشهور بين همه اهل اسلام، اين است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بيت(عليهم السلام) ظهور مى كند كه دين را يارى، و عدل را آشكار مى كند... نامش، مهدى است و عيسى، بعد از مهدى يا هم زمان با مهدى، نزول، و او را در كشتن دجال يارى، و در نماز به او اقتدا مى كند.
احاديث مربوط به مهدى (عج) را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاكم، طبرانى، ابويعلى. سند اين احاديث، برخى، صحيح و برخى ديگر، حسن و يا ضعيف است.[1]
يكى ديگر از علماى اهل سنّت مى نويسد:
روايات فراوانى درباره ى مهدى (عج) وارد شده به حدّى كه به حدّ تواتر مى رسد. اين امر، در ميان علماى اهل سنّت شيوع دارد، به گونه اى كه از جمله معتقدات آنان به شمار مى آيد.
نيز يكى ديگر از علماى اهل سنّت نوشته است:
احاديث مهدى(عليه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه اى كه مجموع آن ها، مفيد علم قطعى است. به همين دليل، ايمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونه اى كه اين وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2]
ابن كثير نيز در البدايه و النهايه مى گويد:
مهدى، در آخرالزمان مى آيد و زمين را پر از عدل و قسط مى كند، همان گونه كه پر از جور و ظلم شده است. ما، احاديث مربوط به مهدى را در جلد جداگانه اى گرد آورديم، همان گونه كه ابوداوود در سنن خود، كتاب جداگانه اى را به آن اختصاص داده است.[3]
از اين مطالب كه از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مى شود كه مسئله ى مهدويّت و اعتقاد به ظهور مهدى (عج) جزء عقايد ثابت اهل سنّت و جماعت است و احاديث مربوط به ظهور آن حضرت، در ميان آنان، به حدّ تواتر رسيده است.
كتاب هاى متعدّد و متنوعى درباره ى ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تأليف شده است به گونه اى كه شيخ محمّد ايروانى در كتاب الإمام المهدي مى نويسد:
اهل سنّت، كتاب هاى متعدّدى در گردآورى روايات مربوط به امام مهدى (عج) و اين كه در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد كرد، نوشته اند. تا حدّى كه من اطلاع دارم، اهل سنّت، بيش از سى كتاب در اين باره تأليف كرده اند.[4]
هر چند اين مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شيعه است، امّا تعداد انگشت شمارى از اهل سنّت، احاديث مربوط به امام مهدى (عج) را ضعيف مى انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاريخ خود، اين احاديث را ضعيف مى شمارد[5] و يا رشيد رضا (مؤلف تفسير المنار) در ذيل آيه ى سى و دوم سوره ى توبه، به ضعيف بودن احاديث مربوط به مهدويت اشاره مى كند.[6]البتّه، اين دو، دليلى بر ادعاى خود نياورده اند و تنها به مطالبى واهى استناد كرده اند. سخنان آن دو، از سوى ديگر علماى اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تأليفات علماى شيعه نيز به آن دو پاسخ داده شده است.
خود ابن خلدون، در بيان عقيده ى مسلمانان در مورد امام مهدى(عليه السلام)مى نويسد:
مشهور بين همه ى اهل اسلام، اين است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بيت(عليهم السلام) ظهور مى كند كه دين را حمايت، و عدل را آشكار مى كند و مسلمانان از او پيروى مى كنند و او بر ممالك اسلامى استيلا مى يابد. آن شخص، مهدى ناميده مى شود[7].»
بنابراين، ضعيف شمردن احاديث از سوى وى خدشه اى بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدى (عج) وارد نمى كند زيرا، اين اعتقاد، ناشى از كثرت احاديثى است كه از طرق عامه نقل شده است. ما، در زير، به ذكر برخى از كسانى كه از اين گونه احاديث را در كتاب هاى خود آورده اند، مى پردازيم، هر چند، تقريباً، مى توان ادعا كرد كه تمام كتاب هاى معتبر حديثى اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احاديث امام مهدى (عج) را ذكر كرده اند:
1- ابن سعد (متوفى 230 هـ) 2- ابن ابى شيبه (متوفى 235 هـ)
3- احمد بن حنبل (متوفى 241 هـ) 4- بخارى (متوفى 273 هـ)
5- مسلم (متوفى 261 هـ) 6- ابن ماجه (متوفى 273)
7- ابوبكر اسكافى (متوفى 273 هـ) 8- ترمذى (متوفى 279 هـ)
9- طبرى (متوفى 380) 10- ابن قتيبه دينورى (متوفى 276)
11- بربهارى (متوفى 329) 12- حاكم نيشابورى (متوفى 405)
13- بيهقى (متوفى 458) 14- خطيب بغدادى (متوفى 463)
15- ابن اثير جزرى (متوفى 606).[8]
اوصاف امام مهدى (عج) از ديدگاه اهل سنّت
اوصافى كه در كتاب هاى اهل سنّت براى امام مهدى(عليه السلام) ذكر شده، بر گرفته از احاديثى است كه آنان از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل مى كنند و در كليات، با اوصاف ذكر شده در كتاب هاى علماى شيعه، فرقى ندارد. ما، در فصل هاى آينده، به آنها اشاره خواهيم كرد. در اين قسمت، به ذكر چند روايت از كتاب هاى حديثى اهل سنت، اكتفا مى كنيم:
1- عن النبى(صلى الله عليه وآله) أَنّه قال: «لا تذهب الدنيا حتّى يملك العرب رجلٌ من أهل بيتى يواطىء اسمه اسمي[9] دنيا به پايان نمى رسد، مگر آن كه مردى از اهل بيت من كه اسمش اسم من است، مالك عرب شود».
2- عن النبى(صلى الله عليه وآله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم يخرج من أهل بيتى مَن يملأها قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً[10] قيامت بر پا نمى شود تا اين كه زمين پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بيت من، شخصى ظهور مى كند كه زمين را پر از عدل و قسط مى كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
3- عبدالله بن مسعود از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
«لو لم يبق من الدنيا يوم لطول الله ذالك اليوم حتّى يبعثَ فيه رجلا منّى أوْ من أهل بيتي يملأ الارض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً[11] اگر از دنيا، فقط يك روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مى كند تا در آن روز، مردى از من يا از اهل بيت من، مبعوث شود و زمين را پر از قسط و عدل كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
تفاوت مهدويّت از ديدگاه اهل سنّت با مهدويّت از ديدگاه شيعه
همان گونه كه گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدويّت معتقد هستند و به دليل وجود روايت هاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مى دانند، امّا برخلاف شيعه اماميه كه معتقدند، امام مهدى (عج)، فرزند امام حسن عسكرى(عليه السلام) است و هم اكنون نيز زنده و غائب است، به چند گروه تقسيم مى شوند:
عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند كه مهدى، همان عيسى بن مريم است و در اين مورد، به خبرى واحد كه از انس بن مالك نقل شده است، استناد مى كنند.[12]
تعداد اندكى نيز مدعى هستند كه مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مى كنند كه در كنزالعمال ذكر شده است.[13]
عده اى نيز معتقدند، مهدى از اولاد امام حسن مجتبى است و نه امام حسين(عليه السلام).[14]
گروهى مى گويند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پيامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسكرى(عليه السلام)نمى تواند مهدى موعود باشد. مستند اين احتمال هم باز خبرى است كه در كنزالعمال ذكر شده است.[15]
جمعى از آنان، همانند اماميه معتقدند، كه امام مهدى (عج) از اولاد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عيسى نيز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به يارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد كرد، چنان كه در روايت هاى متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)فرمود: «المهدى من عترتى من ولد فاطمه[16] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است».
جابر بن عبدالله از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه حضرت عيسى به هنگام ظهور مهدى (عج) نزول خواهد كرد.[17] عبدالله بن عمر مى گويد: «المهدى الذى ينزل عليه عيسى بن مريم و يصلى خلفه عيسى(عليه السلام)[18] مهدى، كسى است كه عيسى بن مريم بر او نزول مى كند و پشت سر او نماز مى خواند».
اين گروه، حديثى را كه مى گويد: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمى كند. ذهبى مى گويد:
تفرد به محمّد بن الوليد مولى بنى هاشم و كان يضع الحديث[19]اين حديث را تنها محمّد بن وليد، آزاد كرده ى بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حديث بود.
البته اين گروه نيز تولّد حضرت مهدى (عج) و غيبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا مى كند: «همه مسلمانان غير از اماميه، معتقدند كه مهدى غير از حجت (عج) است چون، غيبت يك شخص، آن هم با اين مدّت طولانى، از خوارق عادات است...».[20]
در پاسخ گروه اخير بايد گفت:
اوّلا، روايات نبوى متعدّدى وجود دارد كه امامان دوازده گانه را با نام هاى آنان به طور روشن معرفى كرده اند، پس سخن او، باطل است.
از ابن عباس روايت شده كه شخصى يهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمد و سؤال هاى بسيارى را مطرح كرد. او، از اوصيا نيز پرسيد.
پي نوشت ها :
[1]. عون المعبود، (شرح سنن ابى داود)، ج 11، ص 362 (به نقل از الطريق الى المهدى المنتظر، سعيد ايوب، ص 1).
[2]. نظم المتناثر فى الحديث المتواتر، ص 226. (به نقل از الطريق الى المهدى المنتظر، ص 91).
[3]. البدايه و النهايه، ج 6، ص 281.
[4]. الإمام المهدى(عليه السلام)، شيخ محمد باقر ايروانى، ص 11.
[5]. تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 199.
[6]. تفسير المنار، ج 10، ص 393، ج 9، ص 499 ـ 507.
[7]. تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 555، فصل 52.
[8]. در مورد كسانى كه به ذكر احاديث مربوط به امام مهدى(عليه السلام)پرداخته اند، به: المهدي المنتظر في الفكر الاسلامى، ص 26 ـ 29 مراجعه شود.
[9]. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563 الصواعق المحرقه، ص 249.
[10]. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920 كنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.
[11]. سنن ابى داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282.
[12]. سنن ابن ماجه، كتاب الفتن، ح 4029.
[13]. كنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663.
[14]. اطنار المنيف، ابن قيم جوزى، ص 151 (به نقل از الامام مهدى، ميلانى، ص 21).
[15]. كنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678.
[16]. السنن الوارده في الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعيد المقرى، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، رياض، چاپ اوّل، 1416هـ.
[17]. همان، ج 6، ص 1237.
[18]. الفتن، ج 1، ص 373، نعيم بن حماد المروزى، مكتبه التوحيد، قاهره، چاپ اوّل، 1412.
[19]. الصواعق المحرق، ابن حجر هيثمى، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بيروت، چاپ اوّل، 1997.
[20]. همان، ج 2، ص 482.
چشم ها را مي گشايي (شعر)
چشم ها را مي گشايي عشق مي ريزد زمين
با گل لبخندتان باشد بياميزد زمين
آيه ي تطهير مي بارد نگاهت مرد صبح!
باشد از خواب هزاران ساله برخيزد زمين
كي هواي تو كبوتر مي وزد اي ناگهان!
كي بگو كي مي شود از خون بپرهيزد زمين؟
كي عنايت مي كني كي سيصد و چندي سوار
تا در استقبال تان شعر تر انگيزد زمين؟
تا پر از خورشيد گردد اين شب وامانده مان
تا قباي ژنده ي خود را بياويزد زمين
ذوالفقار تو جهاني را به حيرت مي كشد
اين زمين بي بهاري را كه خواهي زد زمين
مي نشيند پيش رويت آسمان با احترام
پيش پاي حضرتت وقتي كه برخيزد زمين
كاش سهم بي كسي هاي دلم باشد - كه نيست -
هر چه از سمت ردايت عشق مي ريزد زمين
دعاي جمعه يا زيارت جمعه؟
جمعه كه ميآيد ديگر هيچ نبايد گفت جز از او... او كه نبودنش به معناي ظهور نكردنش است نه به معناي حضور نداشتنش! او حاضر است گرچه ظهور به چشمان بي لياقت ما ندارد!
روزهاي هفته و ادعيه...
روزهاي هفته هر يك متعلّق به يكي از معصومين(ع) است كه زيارات آن بزرگواران در آن روزها وارد شده است علاوه بر زيارات هر روز، ادعيهي روزهاي هفته نيز از قول معصومين(ع) ذكر شده است كه صاحب مفاتيحالجنان آنها را جمع آوري نموده و بيان فرمودهاند. آنچه شايد بتوان به عنوان يكي از ظرايف اين ادعيه بدانها اشاره نمود ارتباط آنها با زيارات روزها و ائمه معصومين(ع) است. به بيان ديگر، به نظر ميرسد چندان دور از ذهن نباشد هر روزي از هفته متعلّق به معصوم يا معصوميني(ع) است و در همان روز دقيقاً دعاي خاصي وارد شده است كه گويي ارتباط ميان تعلّق آن روز به بزرگوار خاصي و دعاي آن روز وجود دارد.
جمعه...
روز جمعه كه از اعياد الله است متعلق به صاحبالامر (عج)، حضرت مهدي(ع) است كه اين روز را متعلّق به حضرت دانستهاند كه ظهور حضرت در اين روز وعده داده شده است. آنچنان كه در زيارت حضرت(عج) در روز جمعه ميخوانيم... هذا يوم الجُمعه و هو يومُك المتوقّعُ فيه ظهورك؛... امروز روز جمعه و اين روز، روز شماست كه در آن ظهور شما مورد انتظار است. در ادعيهاي كه براي روز جمعه وارد شده است، دعاي روز جمعه است كه در آن پس از حمد و ثناي الهي و شهادت به وحدانيت و قدرت و حكمت پروردگار متعال به رسالت پيامبر اكرم(ص) گواهي ميدهيم و زحمات و رنجهاي نبي رحمت(ص) در هدايت امّت را متذكّر ميشويم و سپس از خداوند ميخواهيم كه ما را در دين خود زنده بدارد. فرازهاي اين قسمت از دعا را بار ديگر از نظر ميگذرانيم: «... اللهم ثبتني علي دينك ما احييتني و لا تزع قلبي بعد إذ هَدَيتني و هب لي من لدنك رحمةً إنّك أنت الوهّاب، صل علي محمّد و آل محمّد واجعلني مِن اتباعه و شيعة و احشرني في زُمرته» ؛ ... بار خدايا مرا بر دين خود ثابت قدم بدار تا زماني كه زندهام و قلبم را پس از آنكه مرا هدايت نمودي، منحرف مساز از نزد خود به من رحمت ببخش كه همانان تو بخشايشگري، درود فرست بر محمد و آل او و مرا از پيروان و شيعيان او قرار ده و در گروه وي محشورم كن.
ما در زيارت روز جمعه از صاحب روز يعني حضرت بقية الله (عج) سعادت و عاقبت به خيري و ثبات قدم در مسير هدايت را ميطلبيم و در دعاي جمعه همان را از خداوند طلب مينماييم و چون معصوم(ع) واسطهي فيض الهي است، لذا ميتوان گفت روح دعا و زيارت يكي است و همان درخواست از حضرت حق به واسطهي حضرت حجة(عج) در هدايت و سعادت و عاقبت به خيري است!
همان طور كه مشاهده ميشود در اين فراز از دعاي روز جمعه ثبات قدم بر دين نبوي و امامت علوي را از خداوند ميطلبيم و آنكه نعمت ولايت و اسلام ايمان را پس از آنكه در قلبمان وارد نموده است از دست ندهيم و منحرف نگرديم. در واقع ثبات قدم در دين محمدي(ص) همان حركت بر مدار ولايت علوي(ع) است كه در انتهاي آن به ظهور حضرت ولي عصر(عج) منتهي خواهد شد! ما از خدا با اين دعا ثبات قدم در راه مهدي(عج) را نيز طلب ميكنيم و در انتها با دعا دربارهي محشور شدن از ابتدا تا انتها قرار دهد و گر نه از پيروان پيامبر بودن جز با حركت در مسير امامت و ولايت ائمه (عليهم السلام) و از منتظران واقعي ظهور بودن و از ياوران مهدي(عج) شدن، محقق نخواهد شد!
از زيارت تا دعا!
براساس آنچه تحليل شد ميتوان نتيجه گرفت كه ما در زيارت روز جمعه از صاحب روز يعني حضرت بقية الله (عج) سعادت و عاقبت به خيري و ثبات قدم در مسير هدايت را ميطلبيم و در دعاي جمعه همان را از خداوند طلب مينماييم و چون معصوم(ع) واسطهي فيض الهي است، لذا ميتوان گفت روح دعا و زيارت يكي است و همان درخواست از حضرت حق به واسطهي حضرت حجة(عج) در هدايت و سعادت و عاقبت به خيري است!
پايان سخن...
بنابر آنچه گفته شد چه از خود خدا بخواهيم و چه از واسطهي فيض او و صاحب زمان و روزگار، به هر حال خواستهي ما يكي است كه پروردگارا ما را از منتظران واقعي ظهورش(عج) قرار دهد. آمين.
منابع :
1- مفاتيحالجنان – شيخ عباس قمي(ره) – دعاي روز جمعه و زيارت حضرت حجت(عج) در روز جمعه.
2- امام زمان(عج) عصارهي هستي، آيت الله جوادي آملي
3- سيري در سيرهاي امامان – شهيد مطهري
تيتر روزنامههاي فرداي ظهور
به مناسبت نيمه شعبان مشاركتي بين كاربران گرامي ايجاد شد كه در پي آن خواسته شده بود كه كاربران تيتر روزنامههاي فرداي ظهور را حدس بزنند و تيتر پيشنهاد دهند كه ما از بين تيترهاي ارسالي تعدادي را انتخاب نموده و خدمت عزيزان ارائه ميدهيم .
كوفه منتظر قدوم يار
منتقم قيام عاشورايي آمد
نواي دلنشين انا المهدي به گوشها رسيد. منتظر شگفتزدگي چشمهايتان باشيد.
صاحب جمعههاي بي قرار تقويم!
خوش آمدي!
روزي در تقويم خواهند نوشت:تعطيل(روز فرج مهدي فاطمه(عج)
و بعد در مدينه كنار ساختمان نيمه كاره اي تابلويي ميبينيم:پروژهي احداث حرم مطهر بانوي دو عالم حضرت زهرا(س)
كارفرما:قائم آل محمد
حضرت مسيح (ع) به ياران حضرت مهدي (عج) پيوست.
به گزارش .... حضرت مسيح عليهالسلام از پيامبران الهي امروز پس از هبوط به زمين ضمن به جاي آوردن سجده شكر به سبب ظهور مولاي منتظران، با ايشان بيعت كرده و در صف ياران ايشان قرار گرفت.
گفته ميشود با پيوستن مسيح عليهالسلام، عده كثيري از مسيحيان دعوت حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنا فداه را لبيك گفته و به مذهب تشيع گرويدند.
نماز ظهر و عصر با امامت حضرت بقيه الله الاعظم در حالي برگزار شد كه حضرت مسيح نيز به ايشان اقتدا كرد.
به كوري چشم دشمنان اسلام و منكران مهدي موعود، امروز صداي انا المهدي از كنار خانه كعبه شنيده شد.
ايشان ياران خود را فراخواندند و ياران با سرعت بسيار در حال پيوستن به ايشان هستند.
مردم به كوچه و خيابان ريختند و در حال سجده مهدي موعود را صدا ميزنند.
اسرائيل به حال آماده باش درآمد
بالاخره بعد از قرنها انتظار شيعيان، امام زمان ظهور كردند
يالثارات الحسين
جهان و افكار عمومي در حيرت به سر ميبرند و همه منتظر سخنراني امام هستند
با نمايان شدن 313 نفر از ياران امام زمان رسماً نهضت جهاني عدل آغاز شد
آنكه دنيا منتظرش بود امروز رسيد
نه! خواب نيستيد! همگي بيداريم!
بالاخره عصر طلايي ظهور فرا رسيد!
...... مهدي فاطمه (س) آمد .......
انهم يرونه بعيدا و نراه قريبا
امروز خورشيد از مغرب طلوع كرد.
منتظران ظهور!
ندبه خوانان صبح جمعه!
اشتباه نكنيد!!
اين يك دل نوشته يا اميدواره نيست...
روزي كه منتظرش بوديد رسيد.
بشتابيد!!!!
" هل من ناصر ينصرني"
امــــام مهــــــــــــدي آمد
راهي شدن خودجوش گروهها به سمت مكه:
علما در پي ملاقات خصوصي با امام هستند
تمام پروازها به سوي مكه پر شده است:
هواپيمايي در روز 100 پرواز را به مقصد مكه در ليست دارد
مسيح ظهور كرد مسيحيت ساختگي غروب كرد:
گرايش مايونها مسيحي به دين اسلام
عربستان دچار هرج و مرج شده و خاندان آل سعود همه در حال فرار كردنند
هزاران نفر از خيرين ايراني آمادگي خود را جهت بازسازي اماكن متبركه در مكه مكرمه اعلام داشتند
...
گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايي
دعاي فاطمه(س) اجابت شد.
بنا بر نداي منادي، و مشاهده قامت رعناي مهدي فاطمه بر ديوار كعبه، حضرت ابا صالح المهدي، آخرين ذخيره الهي ظهور كرد.... آناني كه درس انتظار را قبلاً تمرين كرده بودند، طي اطلاعيهاي، فردا بعد از نماز صبح، جهت انتقام از معاندين و كفار، ميتوانند به سپاه حضرت مهدي (عج) بشتابند!
لازم به ذكر است كه پرونده نمرات امتحان انتظار در دوره غيبت، به صورت تمام و كمال در دستان مبارك فرمانده، حضرت مهدي موجود است، لذا خواهشمند است فقط آن كساني كه ميدانند امتحان را قبول شدهاند،مراجعه كنند و ديگران فعلاً در صف انتظار ترحم بمانند شايد بخشيده شوند و آنها هم اجازه شركت در سپاه داشته باشند.
با تشكر/هسته مركزي 313 نفري سپاه امام مهدي
اگر مخاطب آقا باشند:آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا؟بعد از غروب سرخ عاشورا چرا؟
اگر مخاطب مردم باشند:
شيعيان مژده باد پايان اين انتظار
سرانجام نمايان گشت مزار ياس طه
(...و انتظار فاطمه به سر رسيد)
نگاههاي بهت زدهي غربيها به سرزمين مكه
شيعيان به پا خيزيد مهدي آمد
براي اولين بار ثبت شد :
تعطيل رسمي بينالمللي !
و بعد در مدينه و در كنار ساختمان نيمه كاره اي تابلوي زير را ميبينيم :
پروژه حرم مطهر بي بي دو عالم حضرت فاطمه (س)
كارفرما : قائم آل محمد (ص)
مساحت : وسعت دل تمام شيعيان
ثبت نام آغاز شد
عاشقان شهادت بشتابيد
اين بار بشتابيد براي پا در ركابي مولايتان ثبت نام كنيد
ثبت نام براي يارو ياور مهدي شدن آغاز شد
بشتابيد بشتابيد
از اولين ياران و جان بر كفان مهدي باشيد
بياييد سپر بلاي امام زمانتان شويد
بياييد مهدي فاطمه را همراه و ناصر باشيد
بياييد كه انتظار به سر رسيد
امام آمد، شياطين رفتند
و كسي از كنار كعبه ندا داد انا بقيه الله
مژده اي دل كه مسيحا نفسي آمده است
آه و فرياد مرا دادرسي آمده است زهي خجسته زماني كه يار آمده است به كام غمزدگان غمگسار آمده است خوانندگان عزيز، توجه فرماييد: منجي عالم بشريت، منتقم خون حسين و مجري عدالت، ظـــــــهــــــور كــرد آواز ياسهاي سربلند:خوش آمدي مهدي فاطمه پايان بي عدالتيها پيش به سوي نماز جمعه به امامت مهدي فاطمه مهدي آمد... شيعيان علي وعده ما كنار قبر مادرمون زهرا... عالميان بانگ اناالمهدي را از مكه شنيدند... جلسه فوقالعاده شوراي امنيت به درخواست اسرائيل و امريكا ثبت نام پرواز مستقيم رايگان به مكه مكرمه در روز نامههاي كثيرالانتشار 1. آسمان غيبت صاف شد 2. با ظهور امام زمان (عج) گرايش به دين مبين اسلام افزايش يافت. 3. روز استجابت دعاي فرج 4. جلسه فوق اضطراري سران صهيونيست و آمريكا 5. امروز نماز جمعه واجب است پنج تيتر فرضي به نيت 5 تن:
منافات آيه 68 سوره يس با طول عمر امام زمان(ع)
عدهاي از افرادي كه با قرآن كريم سرو كار داشته و در طول روز به آن سر ميزنند وقتي به آيه 68 سوره يس ميرسند از خود ميپرسند :" آيا آيه وَ مَن نُعَمِّرهُ نُنَكِّسهُ في الخَلق با طول عمر امام زمان(عليه اسلام) منافات دارد؟ "
در اين مقاله به پاسخ به اين سؤال ميپردازيم :
آيه مزبور در حقيقت يك ناموس طبيعي و قانون الهي را توضيح ميدهد; يعني، انسانها مطابق سير طبيعي، پس از آن كه به سر حدّ تكامل جسمي رسيدند، تدريجاً نيروهاي خود را يكي پس از ديگري از دست داده و به ضعف و ناتواني روز اوّل بازگشت ميكنند. اين «منحني» ضعف و قدرت يك قانون عمومي براي تمام موجودات زنده است و همگي روي سير طبيعي و معمولي اين سرنوشت را خواهند داشت; ولي در موضوع طول عمر امام زمان(عج) با اين كه يك سلسله مطالعات علوم طبيعي چنين طول عمري را طبق موازين علمي امري كاملاً ممكن معرّفي ميكند، در عين حال بايد اعتراف كرد كه اين طول عمر فعلاً جنبه استثنايي دارد.
به عبارت ديگر، عمر هزار ساله و بيشتر انسان مطابق اصول علمي امروز به هيچ وجه محال نيست; به دليل اين كه دانشمندان علوم طبيعي براي طولاني ساختن عمر انسان همواره مشغول مطالعاتي هستند و به ما نويد ميدهند كه روزي موفّق شدند از طرق علمي حدّاكثر طول عمر انسان را به مراتب افزايش دهند، اين خود نشانه امكان و معقول بودن چنين طول عمري است. ولي نميتوان انكار كرد كه فعلاً چنين طول عمري جنبه استثنايي دارد و هنوز انسان از طرق معمولي موفّق به آن نشده است، بنا بر اين خداوند براي اصلاح جامعه بشريّت يكي از بندگان برگزيده خود را طول عمر فوقالعاده اي داده كه در موقع معيّني قيام كند و جهاني را مملوّ از عدالت گرداند. پرواضح است آيه مزبور كه نظر به افراد معمولي و عادي دارد شامل حال چنين فردي نخواهد شد كه وضع او يك وضع فوقالعاده است و از جريانهاي معمولي بركنار ميباشد.
خلاصه، همان خدايي كه برخلاف وضع عادّي چنين عمر طولاني را به آن حضرت داده و به صورت فوقالعاده او را زنده نگه داشته، از عوارض طول عمر كه ضعف و ناتواني و بازگشت به قهقراست نيز مينمايد و اين مطلب با آيه مزبور كه نظر به افراد عادي معمولي دارد، هيچ گونه منافاتي نخواهد داشت.
بي ترديد تأملي در كائنات و آنچه در اطراف ما قرار دارد، تأكيدي بر قدرت بيكران خالق هستي بخش است و پس شك نيست اينكه خداوند اراده كند بندهاي بسيار بيشتر از سايرين عمر كند، به هيچ عنوان غيرممكن، بعيد و عجيب نيست .
طول عمر امام زمان (عج)
بلندي عمر امام با در نظر گرفتن عمرهاي درازي كه قرآن به آنها اشاره شده و در كتابهاي تاريخي نيز آمده نظير عمر نوح(عليه السلام)، موضوع عجيب و پيچيدهاي نيست.
در قرآن كريم آمده است: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَي قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ؛ و به راستي نوح را به سوي قومش فرستاديم پس در ميان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد تا طوفان آنها را در حالي كه ستمكار بودند فرا گرفت.(سوره عنكبوت، آيه 14)
فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِين، لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ و اگر او (حضرت يونس) از زمره تسبيحكنندگان نبود قطعاً تا روزي كه برانگيخته ميشوند در شكم آن [ماهي] ميماند.(سوره صافات، آيات 143 و 144)
تورات نيز در شرح زندگي پيشينيان به عمرهاي طولاني برخي از آنها اشاره دارد: حضرت آدم 920، شيث پسر آدم 912، انوش پسر شيث 905، لمك 777 و حضرت نوح 950 سال عمر كردند.
فلاسفه اعتقاد دارند بهترين دليل براي امكان چيزي، واقع شدن آن است.
ضمن اينكه بي ترديد تأملي در كائنات و آنچه در اطراف ما قرار دارد، تأكيدي بر قدرت بيكران خالق هستي بخش است و پس شك نيست اينكه خداوند اراده كند بندهاي بسيار بيشتر از سايرين عمر كند، به هيچ عنوان غيرممكن، بعيد و عجيب نيست .
زن پرستي و جنون شهوت در آخرالزمان
مردان و زنان آخرالزّماني، دچار نوعي «قحط غيرت» ميشوند تا جايي كه در دفاع از كيان عفّت و نجابت خانوادههاي خود دچار نوعي بيحسّي و بيميلي ميگردند و گاه به عمد، ناموس خويش را در معرض ديد نامحرمان قرار ميدهند و حتّي به بيعفّتيها و خودفروشي ايشان رضايت ميدهند.
از مهمترين ناهنجاري هاي خانوادگي در آخرالزّمان ايجاد گسست شديد عاطفي بين اعضاي خانواده و از هم گسيختگي خانوادههاست. از منظر احاديث اسلامي، در آخرالزّمان بنياد خانودهها به شدّت سست و آسيب پذير خواهد شد و فسادها، فتنهها و آفتهاي فراگير اين دوران، در متن تمام خانههاي شرق و غرب عالم نفوذ خواهد يافت و نه تنها فرزندان كه پدران و مادران را نيز فراخواهد گرفت:
از ويژگيهاي خانواده مهدي باور، شناخت آسيبها و آفتهاي خانوادگي در دوران آخرالزّمان، حفاظت و پاك نگه داشتن حريم خانه و خانواده از آسيبها و آفات آخرالزّماني و جايگزيني «فرهنگ انتظار» در برابر «فرهنگ ابتذال» است.
نابهساماني عاطفي در روابط خانوادگي
از مهمترين ناهنجاري هاي خانوادگي در آخرالزّمان ايجاد گسست شديد عاطفي بين اعضاي خانواده و از هم گسيختگي خانوادههاست. از منظر احاديث اسلامي، در آخرالزّمان بنياد خانودهها به شدّت سست و آسيب پذير خواهد شد و فسادها، فتنهها و آفتهاي فراگير اين دوران، در متن تمام خانههاي شرق و غرب عالم نفوذ خواهد يافت و نه تنها فرزندان كه پدران و مادران را نيز فراخواهد گرفت:
«در آخرالزّمان، خواهي ديد كه پدران و مادران از فرزندان خود به شدّت ناراضي اند و عاقّ والدين شدن رواج يافته است.1 حرمت پدران و مادران سبك شمرده ميشود.2 فرزند به پدرش تهمت ميزند، پدر و مادرش را نفرين ميكند و از مرگ آنها مسرور ميشود.3 در آن هنگام، طلاق و جدايي در خانوادهها بسيار خواهد شد.4 در آن زمان، فتنه ها چونان پارههاي شب تاريك، شما را فرا ميگيرد و هيچ خانهاي از مسلمانان در شرق و غرب عالم نميماند؛ مگر اينكه فتنهها در آن داخل ميشوند.»5
هنگامي كه ببيني اگر مردي يك روز گناه بزرگي همچون فحشا، كم فروشي، كلاهبرداري و شرب خمر انجام نداده باشد، بسيار غمگين و اندوهگين ميشود كه گويي آن روز عمرش تباه شده است20 و ميبيني كه زندگي مردم از كمفروشي و تقلّب تأمين ميشود.
شهوتگرايي و لذّتجويي
عفّت و نجابت زنان و مردان آخرالزّماني در تاخت و تاز اسب وحشي شهوت تاراج ميگردد و روح ايشان به لجنزاري بدبو از بيعفّتي و هواپرستي تبديل ميگردد:
«همّ و غم مردم (در آخرالزّمان) به سير كردن شكم و رسيدگي به شهوتشان خلاصه ميشود، ديگر اهميت نميدهند كه آنچه ميخورند حلال است يا حرام؟ و اينكه آيا راه اطفاي غرايزشان مشروع است يا نامشروع؟!6
زنان در آن زمان، بي حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد.7 آنان در فتنهها داخل، به شهوتها علاقهمند و با سرعت به سوي لذّتها روي ميآورند.8 خواهي ديد كه زنان با زنان ازدواج ميكنند.9 درآمد زنان از راه خودفروشي و بزهكاري تأمين ميگردد.10 آنان حرامهاي الهي را حلال ميشمارند و بدين سان در جهنّم وارد و در آن جاودان ميگردند.11
بيغيرتي خانوادگي
مردان و زنان آخرالزّماني، دچار نوعي «قحط غيرت» ميشوند تا جايي كه در دفاع از كيان عفّت و نجابت خانوادههاي خود دچار نوعي بيحسّي و بيميلي ميگردند و گاه به عمد، ناموس خويش را در معرض ديد نامحرمان قرار ميدهند و حتّي به بيعفّتيها و خودفروشي ايشان رضايت ميدهند:
«مرد از همسرش انحرافات جنسي را ميبيند و اعتراضي نميكند. از آنچه از طريق خودفروشي به دست ميآورد، ميگيرد و ميخورد. اگر انحراف سراسر وجودش را فرا گيرد، اعتراض نميكند، به آنچه انجام ميشود و در حقّش گفته ميشود، گوش نميدهد. پس چنين فردي ديوث است (كه بيگانگان را بر همسر خود وارد ميكند).»12
زنپرستي
يكي از آفات و ناهنجاريهاي خانوادگي در آخرالزّمان، زنسالاري تا سر حدّ زنپرستي و قبله قرار دادن زنان است:
«(در آخرالزّمان) تمام همّت مرد، شكم او و قبلهاش، همسر او و دينش، درهم و دينار او خواهد بود.13 مرد از همسرش اطاعت ميكند، ولي پدر و مادرش را نافرماني ميكند.14 در آخرالزّمان زن را ببيني كه با خشونت با همسرش رفتار ميكند، آنچه را كه او نميخواهد، انجام ميدهد، اموال شوهرش را به ضرر وي خرج ميكند.»15
در آخرالزّمان، خواهي ديد كه پدران و مادران از فرزندان خود به شدّت ناراضي اند و عاقّ والدين شدن رواج يافته است. حرمت پدران و مادران سبك شمرده ميشود.2 فرزند به پدرش تهمت ميزند، پدر و مادرش را نفرين ميكند و از مرگ آنها مسرور ميشود.
مانع تراشي در تربيت ديني فرزندان
از ديگر ناهنجاريهاي خانوادگي در آخرالزّمان، كم توجّهي والدين به تربيت ديني فرزندان و مانعتراشي براي علم آموزي ديني و گرايشهاي الهي آنان است:
«واي بر فرزندان آخرالزّمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشركشان، بلكه از پدران مسلمانشان كه چيزي از فرايض ديني را به آنها ياد نميدهند و اگر فرزندشان نيز از پي فراگيري معارف ديني بروند، منعشان ميكنند و تنها از اين خشنودند كه آنها درآمد آساني از مال دنيا داشته باشند، هر چند ناچيز باشد. من از اين پدران بيزارم و آنان نيز از من بيزارند.»16
آشناگريزي و همسايه آزاري
از آسيبهاي خانوادگي دوره آخرالزّمان، قطع رحم، آشناگريزي و همسايهآزاري به شيوههاي گوناگون است:
«هنگامي كه پيوند خويشاوندي قطع شود و براي اطعام و مهماني دادن بر يكديگر منّت گذارند... .17 همسايه به همسايهاش آزار و اذيت ميكند و كسي جلوگيري نميكند.18 و همسايه را ميبيني كه همسايهاش را از ترس زبانش اكرام و احترام ميكند.»19
حرامخوري و آلودگيهاي اقتصادي
در آخرالزّمان بحران اقتصادي حرام به حدّ اعلاي خود ميرسد، خانوادهها تقواي اقتصادي را از دست داده و در منجلاب آلودگيهاي اقتصادي همچون ربا، كم فروشي، رشوهخواري و گرانفروشي غوطهور ميگردند:
«هنگامي كه ببيني اگر مردي يك روز گناه بزرگي همچون فحشا، كم فروشي، كلاهبرداري و شرب خمر انجام نداده باشد، بسيار غمگين و اندوهگين ميشود كه گويي آن روز عمرش تباه شده است20 و ميبيني كه زندگي مردم از كمفروشي و تقلّب تأمين ميشود.21 در آن زمان ربا شايع ميشود، كارها با رشوه انجام مييابد، مقام و ارزش دين تنزّل مينمايد و دنيا در نظر آنها ارزش پيدا ميكند.»22
پينوشتها:
1. اصول كافي، ج8، ص41.
2. همان.
3. بحار الانوار، ج52، ص259، باب 25.
4. إلزام الناصب، ص182؛ منتخب الأثر، ص 433..
5. الملاحم و الفتن، ص 38.
6. اصول كافي، ج8، ص42.
7. من لايحضره الفقيه، ج3، ص390، ح4374.
8. همان.
9. وسائل الشّيعه، ج 16، ص 275، ح 21554.
10. همان.
11. همان.
12. إلزام الناصب، ص195.
13. بشارة الاسلام، ص 132.
14. إلزام الناصب، ص181، يزدي حائري.
15. اصول كافي، ج 8، ص 38.
16. جامع الأخبار، ص 106، فصل 62.
17. بحار الانوار، ج 52، ص 263.
18. وسائل الشّيعه، ج 16، ص 275.
19. اصول كافي، ج 8، ص 40.
20. وسائل الشّيعه، ج 16، ص 279.
21. اصول كافي، ج 8، ص 40.
22. وسائل الشّيعه، ج 15، ص 348.
منبع:موعود
امام زمان(عج) مردم را به چه دعوت ميكند؟
حضرت عليّ بن الحسين، زين العابدين(عليه السلام) دربارة ظهور حضرت مهدي موعود(عليه السلام ) و دعوت آن حضرت ميفرمايد: «پس به سوي مكّه خارج ميشود؛ در حالي كه مردم بر گرد او اجتماع كردهاند. آنگاه او خود به پا خاسته و ميگويد: «هان اي مردم! من فلان، فرزند فلانم، من فرزند پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله ) [هستم]، من شما را به سوي آنچه كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به آن دعوت كرد، فرا ميخوانم و دعوت مينمايم.»
ممكن است كساني با خود فكر كنند كه امام زمان(عليه السلام) در روز ظهور مردم را به چه چيزي دعوت ميكنند و موارد دعوت آن حضرت چيست؟ و احياناً ممكن است با خود تصوّر كنند كه امام زمان(عليه السلام) مطالب تازه و ويژه خود را ميآورد و مردم را به سوي آن فرا ميخواند. امام عليّ بن الحسين(عليه السلام) در اين مورد ميفرمايند: «امام زمان خطاب به مردم ميگويد كه من فلان فرزند فلانم من زاده پيامبر خدايم من شما را فرا ميخوانم به آنچه كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) به سوي آن دعوت ميكرد.» موارد دعوت امام زمان(عليه السلام) همان موادّ دعوت رسول الله(صلي الله عليه وآله) است.
آري، پيامبر اكرم(صلي الله عليه وله) خاتمالانبياست و امام زمان(عليه السلام) خاتمالاوصيا و احياكننده دين رسول خدا(صلي الله عليه وله) و مطالب و اهداف او را دنبال ميكند و مردم را به همان دستورات و مقرّرات پيامبر(صلي الله عليه وآله) دعوت ميكند.
آنچه ما از اين كلام شريف و از اين سيره و صفت حضرت بقيةالله(ع)فرا ميگيريم، اين است كه اگر به حقيقت دلداده امام زمان(عليه السلام) و منتظر ظهور آن امام واجب الاطاعت هستيم، بايد خود را با برنامههاي اسلامي وفق دهيم و در حدّ سعة وجودي خود، ظهوري را به وجود بياوريم و فراهم كنيم؛ يعني به احكام اسلام و فرمان رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) متعهّد و پايبند باشيم و آن احكام و مقرّرات را اجرا كرده و در جامعه رواج دهيم؛ زيرا معلوم شد كه آن بزرگوار دعوت جديدي ندارد و مطالب تازه و مغاير با احكام پيامبر(صلي الله عليه وآله) نميآورد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وله) خاتمالانبياست و بعد از او پيامبري نيست كه دين تازه و دعوت جديد و مقرّرات نويني بياورد و ارائه دهد.
آري، همواره فخر و مباهات آبا و اجداد گرامي مهدي موعود(عج) كه همه، اوصيا و جانشينان پيامبر(صلي الله عليه وآله) بودند، به همين بود كه دين و آيين آسماني پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) را ترويج ميكردند و پيشروي اسلام و احكام الهي رهين زحمات و خدمات آن بزرگواران است و امام زمان(عج) همان راه و روش را دارد و از آنها جدا نيست، با اين تفاوت كه او نفوذ كلام و بسط يد و سيطره جهاني هم دارد.
پينوشت:
1. اثبات الهداة، ج 2، ص 582؛ بحارالانوار، ج 52، ص 306.
چگونه به امام زمان نزديك شويم؟!
خوب است بدانيم كه امام زمان(عج) شديداً به شيعيان خود عشق مىورزد؛ بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلى بيشتر از علاقهاى است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. ايشان همواره براى شيعيان خود دعا مىكنند. از آن حضرت نقل شده است: «اِنّا غَيرُ مُهَمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ وَلاناسينَ ِذِكْرِكُمْ» )بحارالانوار: ج 53، ص 174 ( ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهى نمىكنيم و شما را از ياد نمىبريم».
آنچه بر ما بايسته است، جلب رضايت آن بزرگوار است. پيوستگى با او، يعنى، مطيع او بودن. در واقع ما بايد ارتباط معنوى خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناى واقعى ثابت و مستدام نگه داريم. براي اينكه اين نكته بهتر روشن شود توجه شما را به اين حكايت جلب مي كنيم.
حضرت داود (ع) در حال عبور از بياباني مورچه اي را ديد كه مرتب كارش اين است كه از تپه اي خاك برمي دارد ويه جاي ديگري ميريزد ، از خداوند خواست تا از راز اين كار آگاه شود ...، مورچه به سخن آمد كه : معشوقي دارم كه شرط وصل خود را آوردن تمام خاكهاي آن تپه در اين محل قرار داده است !
حضرت فرمود : با اين جثه كوچك ، تو تا كي مي تواني خاكهاي اين تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل كني ، و آيا عمر تو كفايت خواهد كرد ؟!
مورچه گفت : همه اينها را مي دانم ولي خوشم اگر در راه اين كار بميرم به عشق محبوبم مرده ام !
در اينجا حضرت داود(ع) منقلب شد و فهميد اين جريان درسي است براي او ( محمد، محمدي ري شهري، كيمياي محبت ، ص58.)
اين حكايت درسي عبرتآموز است براي كساني كه ادعاي عشق به مولا را دارند تا بنگرند كه آيا به اين ميزان از همت و تلاش براي رسيدن به آن سرور عزيز رسيدهاند يا نه؟! البته ناگفته نماند كه دشواريها و پايداري و پايمردي است كه عشق و محبت را سهل و آسان ميسازد.
ثانيا: اگر ما كارهائي كه خوشايند امام زمان (ع) است انجام دهيم، علاوه بر اينكه به آنچه كه مي خواستيم،كه كسب رضايت ايشان است،ممكن است مورد لطف ايشان قرار گرفته و ديداري كه در انتظارش بوديم حاصل شود ،در حالات (مرحوم آيت الله سيد محمد باقر مجتهد سيستاني پدر آيت الله العظمي حاج سيد سيستاني آمده است كه فرمودند: در مشهد مقدس براي آنكه به محضر امام زمان (عليه السلام ) شرفياب شوم ختم زيارت عاشورا را چهل جمعه هر هفته در مسجدي از مساجد شهر آغاز مي كند .
او مي گفت در يكي از جمعه هاي آخر ناگهان شعاع نوري را مشاهده كردم كه از خانه هاي آن مسجدي كه من در آن مشغول به زيارت عاشورا بودم مي تابيد ، حال عجيبي به من دست داد ، از جاي برخاستم و به دنبال آن نور به درب آن خانه رفتم ، خانه اي كوچك و فقيرانه اي بود ، از درون خانه نور عجيبي مي تابيد . در زدم وقتي در را باز كردند مشاهده كردم حضرت ولي عصر امام زمان (عجل الله فرجهم ) در يكي از اتاقهاي آن خانه تشريف دارند ؛ و در آن خانه جنازه اي را مشاهده كردم كه پارچه سفيدي به روي آن كشيده بودند . وقتي من وارد شدم و اشك ريزان سلام كردم حضرت به من فرمودند : چرا اين گونه دنبال من مي گردي ؟ و رنجها را متحمل مي شوي ؟ مثل اين باشيد ( اشاره به جنازه كردند ) تا من دنبال شما بيايم . بعد فرمودند اين بانويي است كه در دوره بي حجابي ( رضا خان پهلوي ) هفت سال از خانه بيرون نيامد تا مبادا نامحرم او را ببيند .)
اين داستان واقعي اين واقعيت را نشان مي دهد كه اگر اعمال ما مورد رضايت امام زمان(ع) قرارگيرد،امكان ديدار حاصل خواهد شد،هر چند هدف رضايت اوست نه ديدار،
يادآورى مهم:
درست است كه وظيفه ما تلاش براى ملاقات با امام زمان(عج) نيست، ولي بحث ملاقات، نبايد با بحث ارتباط اشتباه شود؛ زيرا وظيفه ما ايجاد ارتباط با امام عصر(عج) است. منتظر امام زمان(عج) وقتى موفق به زيارت آن حضرت نمىشود، از طريق خواندن دعاى ندبه، زيارت آل ياسين، دعاى عهد، نماز امام زمان و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران، ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مىنمايد و براى گره گشايى مادى و معنوى از ايشان به عنوان واسطه فيض الهى درخواست مىكند و خود را درمحضر ايشان مىبيند.
گريه برحسين(ع) رمز تقرّب به حضرت ولي عصر(عج):
علت اصلي دوري ما با امام زمان(ع)، دوري از خداست و گرفتار شدن در منجلاب گناه است،در واقع تنها مانع ارتباط با خدا و محبوبان او، گناه است. گاهي قلب انسان با گفتن يك «يا الله» يا خواندن يك دعا و تلاوت يك سوره از قرآن و دادن صدقات، نوراني و سبك مي شود. اما گاهي حجاب و ظلمت گناهان غليظ است و به سادگي قابل رفع نيست.گريستن بر امام حسين(ع) همانند تيزاب لكّه گناه را محو و نابود مي كند. «سفينه الحسين اَسرَعُ و اَوسَعُ و اَنفَذ»؛ كشتي امام حسين(ع) سريع ترين، وسيع ترين و نيرومندترين وسيله ها براي رسيدن است. هر كس وارد اين كشتي شد، ره صد ساله را يك شبه پيمود. گريستن بر امام حسين(ع) دل را پاك و نوراني ساخته و انسان را مستعد ارتباط با حضرت ولي عصر مي سازد.
گريستن بر امام حسين(ع) تا بدانجا فضيلت و اهميت دارد كه حضرت صادق(ع) فرمود: «فَمَن بَكي علي الحسين(ع) فَقَد اَدّي حقّنا... هر كس بر امام حسين(ع) بگريد، حق ما را ادا كرده است».[بحارالانوار؛ 45.]از سيد عبدالكريم پينه دوز(ره) كه هر هفته به محضر امام عصر(عج) شرفياب مي گرديد سؤال كردند: چگونه موفق به ديدار آن حضرت شديد؟ پاسخ داد: يك شب پيامبر ختمي مرتبت(ص) را در عالم رؤيا زيارت كردم. گفتم: يا جدّاه، يا رسول الله، بسيار علاقه دارم به محضر فرزند شما برسم و هر چه مي كنم ميسّر نمي شود. اين امر چگونه امكان پذير است؟ فرمود: سيد عبدالكريم، فرزندم، اگر مي خواهي خدمت امام زمان برسي، روزي دوبار؛ اول صبح و اول شب بنشين و بر حسينم گريه كن. مي گويد: از خواب بيدار شدم و يك سال اين برنامه را ادامه دادم. صبح ها مي نشستم و روضه كربلا را مي خواندم، غروب هم مي نشستم مقتل مي خواندم و گريه مي كردم. پس از يكسال ديدم كه راه باز شد.(با استفاده از كتاب «چهارده گفتار پيرامون ارتباط معنوي با حضرت مهدي(عج)»؛ حسين گنجي)
وضعيت زنان در آخرالزّمان
از انحرافات خطرناك كه جامعه پيش از ظهور به آن گرفتار ميگردد، بيامنيّتي خانوادگي و ناموسي است، حضرت علي(عليه السلام) در اين خصوص ميفرمايند: «سفياني در حالي كه نيزهاي در دست دارد، زني باردار دستگير مينمايد و به يكي از يارانش ميگويد: به او تعدّي نما و او سپس شكم زن را ميدرد و جنينش را بيرون ميآورد و هيچ كس نميتواند چنين وضعيّت هولناكي را تغيير دهد.»
يكي از مسائلي كه در حكومتهاي آخرالزّمان مطرح است، بنا بر اخباري كه از معصومان(عليه السلام) وارد گرديده است، سلطه و نفوذ زنان در امور سياسي ميباشد:
امير مؤمنان(عليه السلام) ميفرمايد: «... و آن هنگامي است كه زنها مسلّط شوند، كنيزان تسلّط پيدا كنند و كودكان حكومت كنند.»1
«هنگامي كه زنها بر تخت سلطنت چيره شوند و بر هر مردي چيره باشند و جز خواسته آنها عملي نگردد.»2
امام صادق(عليه السلام) ميفرمايند: «و زنان را ميبيني كه بهسان مردان، مجالس (كنفرانس) راه مياندازند.»3
وضعيّت اقتصادي زنان در آخرالزمان
يكي از مهمترين مشكلاتي كه بشر در آخرالزّمان با آن سخت دست به گريبان است، مسائل و مشكلات اقتصادي است. نابساماني عظيم اقتصادي در سرتاسر جهان به وقوع ميپيوندد و زنان از اين واقعه شوم، در امان نخواهند بود؛ بلكه بيشترين ضربه را آنها خواهند خورد.
امام صادق(عليه السلام) در بيان نشانههاي ظهور ميفرمايند: «بعضي از مردان را ميبيني كه از راه فساد زنان خود ارتزاق ميكنند.»4
حضرت علي(عليه السلام) در بيان نشانههاي ظهور ميفرمايند: «زنان در آخرالزّمان به خاطر حرص به دنيا در كسب و كار همسران خود شركت مينمايند.»5
امام علي(عليه السلام) ميفرمايند: «ظاهر ميشود در آخرالزّمان كه بدترين زمانهاست، زناني كه در عين لباس پوشيدن لخت و عور هستند.»
وضعيّت اجتماعي زنان در آخرالزّمان
1. عدم امنيّت براي زنان: از انحرافات خطرناك كه جامعه پيش از ظهور به آن گرفتار ميگردد، بيامنيّتي خانوادگي و ناموسي است، اين مسئله آنچنان فراگير ميشود كه كمتر كسي ميتواند يا ميخواهد از آن جلوگيري نمايد.»6
حضرت علي(عليه السلام) در اين خصوص ميفرمايند: «سفياني در حالي كه نيزهاي در دست دارد، زني باردار دستگير مينمايد و به يكي از يارانش ميگويد: به او تعدّي نما و او سپس شكم زن را ميدرد و جنينش را بيرون ميآورد و هيچ كس نميتواند چنين وضعيّت هولناكي را تغيير دهد.»7
2. هبوط مسائل اخلاقي و انساني در زنان: جامعه پيش از ظهور، جامعهاي مملوّ از فساد و بيبند و باريهاي اخلاقي است، كردارهاي حيواني گروهي انساننما، آنچنان فراگير ميشود كه حالت عادّي به خود ميگيرد. رواياتي كه اين وضع اخلاقي پيش از ظهور را بيان نمودهاند، بسيار زياد است.
محمّد بن مسلم ميگويد: به امام باقر(عليه السلام) عرض كردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد كرد؟ امام(عليه السلام) فرمودند: «آنگاه كه مردها خود را شبيه زنان نمايند و زنها شبيه مردان شوند، آنگاه كه مردان به مردان اكتفا كنند و زنان به زنان.»8
و در حديثي از امام صادق(عليه السلام) است كه فرمودند:«... در آن زمان زنان را ميبيني كه از بذل خود به كفّار هيچ واهمهاي ندارند.»9
امام علي(عليه السلام) ميفرمايند: «ظاهر ميشود در آخرالزّمان كه بدترين زمانهاست، زناني كه در عين لباس پوشيدن لخت و عور هستند.»10
3. افزايش زنان بيسرپرست: در آخرالزّمان وضعيّت به گونهاي است كه بر اثر جنگهاي پي در پي، تعداد مردان كاهش چشمگيري مييابد و به همين دليل، زنان زيادي بيسرپرست ميگردند و به دنبال كسي هستند تا سرپرستي ايشان را به عهده گيرد.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) ميفرمايند: «قيامت برپا نميشود، مگر اينكه براي پنجاه زن يك سرپرست باشد.»11
و در حديث ديگري ميفرمايند: «زماني فرا رسد كه پنجاه زن با يك مرد رو به رو شده، يكي ميگويد: اي بنده خدا مرا بخر و ديگري ميگويد به من پناه ده.»12
با مقايسه اخباري كه در مورد زن آخرالزّمان به ما رسيده و وضعيّت كنوني زن از حيث اجتماعي و اخلاقي، بين زن امروز و زن آخرالزّمان شباهت بسياري ديده ميشود. امّا اين نكته را هم نبايد از نظر دور داشت كه نميتوان فساد اخلاقي را براي تمام زنان تعميم داد، زيرا در آن زمان، زنان آگاه، عفيف و با ايماني نيز وجود دارند كه از اوضاع بد آن زمان متأثّرند. امّا وضع عمومي به شكل ديگري است.13
پينوشتها:
1. كامل سليمان، روزگار رهايي، ترجمه علي اكبر مهدي پور، ج2، ص 761 به نقل از بشاره الاسلام، صص 41 و 44.
2. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص 259.
3. همان، ص 257.
4. همان.
5. لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 428.
6. سيّده ارغوان حيدري، «زن، انتظار، ظهور»، ماهنامه شميم ياس، سال سوم، ش 8، آبان 1382، ص 8.
7. همان، ص 9. به نقل از مقدّسي شافعي سلمي، عقدالدرر، ص 409.
8. منتخب الاثر، ص 292.
9. بحارالانوار، ج52، صص 257 و 258.
10. منتخب الاثر، ص 426.
11. «زن، انتظار، ظهور»، همان، ص 9، به نقل از احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص 120.
12. همان، به نقل از بحارالانوار، ج52، ص 250.
13. همان.