header

پايگاه شهيدان ايزدي شيراز

home
list
archive
درباره وبلاگ
لبیک به منادی توحید پروردگارا، ما شنيديم كه دعوتگرى به ايمان فرا میخواند كه: «به پروردگار خود ايمان آوريد»، پس ايمان آورديم. پروردگارا، گناهان ما را بيامرز، و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره نيكان بميران. آل عمران آیه 193 09177093900
سينما
نوجوان
آمار وبلاگ

تعداد بازدیدها :

127481

تعداد نوشته ها :

228

تعداد نظرات :

8

راز رابطه"ويژه"آمريكا و انگليس(1)

 

آمريكا انگليس

بخش سياسي- روابط ويژه ميان آمريكا و انگليس هميشه از موضوعات بحث‌ برانگيز و مورد توجه بوده است. گرايش لندن به واشنگتن به‌ جاي ساير كشورهاي اروپايي و همراهي آن با سياست‌‌هاي كاخ سفيد سؤال‌هاي متعددي را در خصوص ماهيت و آينده اين روابط ايجاد كرده است.

حال با توجه به افول قدرت جهاني آمريكا، بحران اقتصادي جهاني، كاهش محبوبيت دولت "باراك اوباما"، رئيس جمهور آمريكا  كه در سال 2008 ميلادي با شعار تغيير به قدرت رسيد، اما با گذشت تنها دو سال شاهد رويگرداني گسترده مردم آمريكا از او بوده‌‌ايم  و حزب دموكراتش كه در انتخابات 11 آبان ماه (دوم نوامبر 2010) كنگره شكست سنگيني را متحمل شد، در كنار روي كار آمدن دولت ائتلافي "ديويد كامرون "، نخست وزير جديد انگليس از حزب محافظه‌كار كه جايگزين حزب كارگر، متحد واشنگتن در سياست‌هاي آن شد، ترديدهايي را در خصوص آينده روابط انگليس و آمريكا تشديد كرده است.

نشريه داخلي كنگره آمريكا، در گزارشي  به اين موضوع پرداخته و ما قصد داريم نگاهي گذار به اين گزارش داشته باشيم:

روابط ويژه ميان آمريكا و انگلستان

چرچيل در ادامه خواستار برقراري روابطي ويژه با آمريكا جهت دفاع از آن چيزي شد كه وي آن را "جهان آزاد" خوانده بود

بلافاصله پس از پايان جنگ جهاني دوم (در سال 1945 ميلادي)، "وينستون چرچيل"، نخست وزير وقت انگليس در سخنراني معروف خود در دانشگاه وست مينستر اخطار داد كه "پرده‌‌اي آهنين" در حال شكل‌‌گيري است كه اروپاي شرقي را تحت تسلط اتحاد جماهير شوروي قرار مي‌‌دهد.

چرچيل در ادامه خواستار برقراري روابطي ويژه با آمريكا جهت دفاع از آن چيزي شد كه وي آن را "جهان آزاد" خوانده بود. از آن پس بود كه روابط ويژه دو كشور بشكلي مقدس‌ درآمد.

در ژانويه سال جاري ميلادي (2010)، اوباما در سخنراني كه در استقبال از كامرون در نخستين سفرش به آمريكا انجام داد، از "روابط بسيار ويژه ميان دو كشور " سخن گفت.

چرچيل

ولي آيا اين روابط همچنان "ويژه" است و چه كسي از آن سود مي‌برد؟ اكنون روابط آمريكا و انگليس بسان رابطه پيچيده دو دوقلوي بهم‌ چسبيده در دو طرف اقيانوس اطلس است، اما آيا در جهاني كه با سرعت به سوي چند قطبي شدن گام برمي‌‌دارد و با توجه به اين كه ساختار جمعيتي آمريكا به تدريج از جامعه‌اي با ريشه‌هاي اروپايي به سمت جامعه‌اي غير اروپايي تغيير مي‌كند، مي‌توان براي چنين روابطي آينده‌اي متصور بود؟

شايد برخي ادعا كنند، روابط به اصطلاح "ويژه" ميان آمريكا و انگليس علل تجاري و اقتصادي داشته باشد. انگليس در حال حاضر چهارمين اقتصاد بزرگ جهان بشمار مي‌آيد و اين كشور در حال حاضر بزرگترين سرمايه‌گذار خارجي در آمريكاست. امروزه ميزان سرمايه‌گذاري انگليس در ايالت تگزاس به تنهايي از مجموعه سرمايه‌گذاري‌هاي كشورهاي آسيايي در كل آمريكا بيشتر است. اما علت روابط ويژه آمريكا - انگليس تنها اقتصاد نيست.

تعاملات درهم تنيده

همبستگي غير منتظره ميان آمريكا و انگليس ريشه در جنگ جهاني دوم و نبرد مشترك آنها با آلمان نازي دارد. اين شد كه چرچيل آن سخنراني مشهور خود را در دانشگاه وست مينستر ايراد كرد و خواستار برقراري روابط ويژه با آمريكا شد.

مورخان واژه روابط ويژه را به همكاري چرچيل و "فرانكلين دي. روزولت"، رئيس جمهور وقت آمريكا در زمان جنگ جهاني دوم اطلاق مي‌كردند كه پيروزي را براي متفقين در جنگ بهمراه آورد. پس از آن و در دوران جنگ سرد نيز روابط آمريكا و انگليس تحت عنوان "روابط آنگلو - آمريكن" مطرح شد كه خود را پرچمدار دفاع از غرب در مقابل تهديد شوروي قلمداد مي‌كرد.

در اواخر سپتامبر، اوباما با كامرون تماس گرفت تا به وي اطلاع دهد كه مجلس سناي آمريكا موافقتنامه تجاري آمريكا- انگليس را تصويب كرده است

امروزه اين "روابط ويژه" شايد حاكي از نزديكترين روابط دوجانبه بين دو كشور مستقل باشد. روابطي كه در همكاري‌هاي بي چون و چراي اطلاعاتي و دفاعي، زبان و فرهنگ مشترك و حتي روابط نزديك شخصي ميان رؤساي جمهور آمريكا و نخست وزيران انگليس تبلور يافته است، مانند رابطه "رونالد ريگان "، رئيس جمهور اسبق آمريكا با "مارگارت تاچر"، نخست وزير سابق انگليس يا رابطه "توني بلر"، نخست وزير اسبق انگليس با "بيل كلينتون" و "جورج بوش"، رؤساي جمهور سابق آمريكا.

حال اين سؤال مطرح است كه آيا روابط حال حاضر و آينده اوباما و كامرون هم از اين سنت ديرينه پيروي خواهد كرد؟

در اواخر سپتامبر، اوباما با كامرون تماس گرفت تا به وي اطلاع دهد كه مجلس سناي آمريكا موافقتنامه تجاري آمريكا- انگليس را تصويب كرده است. اين بدين معني بود كه از اين پس دو كشور مي‌توانستند با سرعت و سهولت بيشتري به تبادل تجهيزات نظامي بپردازند. كاخ سفيد از اين اقدام تحت عنوان "شاهدي بر حمايت همه‌جانبه از روابط ويژه بين دو كشور" تجليل كرد.

بي‌اعتمادي دو جانبه

توافقنامه همكاري‌هاي تجارت دفاعي (نظامي) آمريكا - انگليس كه توسط بوش و بلر در سال 2007 ميلادي امضا شد، به مدت 3 سال كنگره را تحت فشار قرار داده بود. سه نخست وزير انگليس (بلر، گوردون براون و ديويد كامرون) در سفرهاي خود به واشنگتن، با دو رئيس جمهور آمريكا (بوش و اوباما) در اين خصوص به بحث و بررسي پرداخته و حمايت خود را از موافقتنامه مذكور اعلام كردند.

اوباما كامرون ابليسك

عليرغم اين رفت و آمدها مخالفت مجلس نمايندگان آمريكا با اين توافقنامه ادامه داشت. تعدادي از سناتورها بر اين باور بودند كه اين توافقنامه موجب تضعيف نظارت بر صادرات اقلام نظامي آمريكا مي‌شود. هراس اين سناتورها از اين بود كه انگليس پس از خريد تجهيزات نظامي آمريكايي، آنها را به كشورهايي كه از نظر واشنگتن مطلوب بشمار نمي‌آمدند، مانند چين بفروشد.

سنا سرانجام از خود نرمش نشان داد و اين توافقنامه را تصويب كرد، اما با اين شرط كه كنگره جهت مشخص كردن محدوديت‌هايي كه بايد مشمول اين موافقتنامه شود، قوانين جديدي وضع كند.

انتظار مي‌رود، اين موافقتنامه موجب بهبود مبادله تجاري  ميان انگليس و آمريكا شده و روال اداري دست ‌و پا گير صادرات را تسهيل نمايد و بدين وسيله همكاري بين نيروهاي نظامي دو كشور را افزايش دهد. لذا تنش در گرفته در خصوص تصويب اين موافقتنامه پديده‌اي نادر محسوب مي شود، زيرا اين توافقنامه مي‌تواند بعنوان ما به‌ ازايي براي اعزام تعداد قابل ملاحظه‌اي از نيروهاي انگليسي به عراق و افغانستان باشد كه شانه‌ به‌ شانه نيروهاي آمريكايي در اين كشورها مي‌جنگند.

يكي از اعضاي كميته روابط خارجي مجلس عوام انگليس در ماه مارس اظهار داشت: دو ملت از روابط بسيار نزديك و ارزشمندي برخوردارند. روابط تاريخي، تجاري و فرهنگي آمريكا و انگليس بسيار عميق است و هر دو كشور از ارزش‌هاي مشتركي در پايبندي به آزادي، دموكراسي و حاكميت قانون پيروي مي‌كنند.

نظر سنجي بعمل آمده از اعضاي كنگره آمريكا پيرامون توصيف روابط اين كشور با انگليس نيز نشان مي‌دهد كه اين نمايندگان روابط آمريكا با انگليس را با كلمات مشابهي توصيف كرده‌اند. نمايندگان كنگره در اين نظر سنجي انگليس را به عنوان "نزديكترين و قابل اعتماد ترين متحد آمريكا كه داراي تاريخ و فرهنگ مشترك و روابط گسترده دوجانبه در زمينه‌هاي مختلف سياسي، دفاعي و اطلاعاتي ايجاد شده طي دهه‌هاي متوالي با اين كشور است"، ياد مي‌ كند.

تلاش‌هاي بلر براي همراهي با آمريكا در دوران رياست جمهوري كلينتون و بوش پسر بر همين اصل استوار بود. وي حتي پس از آنكه عدم محبوبيت بوش به وجهه سياسي‌اش در انگليس لطمه وارد آورد، به اين سياست ادامه داد

دسترسي نامحدود

فرانسيس بورول كارشناس روابط آمريكا و انگليس مي‌گويد: از ديد انگليسي‌ها، روابط ويژه به معني داشتن سرمايه سياسي در واشنگتن و دسترسي به مقامات آمريكايي بيش از هر سفارتخانه ديگر در اين كشور است.

سر ديويد منينگ،  سفير جديد انگليس در واشنگتن نيز اخيرا در مجلس عوام انگليس اظهار داشت: ما مي‌توانيم هرگاه اراده كنيم با دولت آمريكا در مورد موضوعات مد نظر خود گفتگو كنيم و اگر موضوع آنقدر مهم باشد كه بخواهيم آن را با دولت يا مجلس نمايندگان اين كشور در ميان بگذاريم، از دسترسي‌هاي لازم برخوردار هستيم.

در حالي كه اين امر لزوما به معني نفوذ بر دولت آمريكا نيست.

جان رامبرال تاريخ‌ شناس دانشگاه دورهام انگليس مي‌گويد: انگلستان طي پنج دهه گذشته از سياستي كه وي آن را "پيام‌ هاي الكترونيكي" مي‌نامد پيروي كرده، بدين معني كه "با استفاده از امتياز دسترسي به تنها قدرت هژمونيك جهان (آمريكا) گوش‌هاي آن را چنان پر كند كه نقش نمادين انگليس در جهان را هم چنان زنده نگاه دارد و غرامت‌هاي از دست دادن امپراتوري خود را بستاند.

تلاش‌هاي بلر براي همراهي با آمريكا در دوران رياست جمهوري كلينتون و بوش پسر بر همين اصل استوار بود. وي حتي پس از آنكه عدم محبوبيت بوش به وجهه سياسي‌اش در انگليس لطمه وارد آورد، به اين سياست ادامه داد.

"رابرت ام هندرشات" در كتابي اخيرا در خصوص روابط ويژه آمريكا و انگليس منتشر نموده، مي‌گويد: روابط نزديك با بريتانياي كبير منشأ ثبات و آرامش براي آمريكاست. واشنتگتن انگلستان را به چشم نزديكترين متحد خود مي‌بيند.

بوش

گستره روابط دو كشور

وي مي‌افزايد: هنگاميكه بوش پسر بلافاصله پس از حوادث 11 سپتامبر در كنگره سخنراني مي‌كرد، بلر را در كنار خود داشت و نمايندگان مجلس نمايندگان آمريكا بلر را به صورت ايستاده تشويق كردند.

هندرشات ادامه مي‌دهد: پس از تولد روابط ويژه آمريكا و انگليس در جنگ جهاني دوم، اين روابط طي دوران جنگ سرد تقويت شد و به جايي رسيد كه انگلستان همواره در عرصه‌هاي نظامي از آمريكا حمايت كرده است، به‌ گونه‌اي كه ارتش انگليس در تمامي جنگ‌هايي كه آمريكا از دهه 1950 ميلادي به بعد در آنها شركت داشت، دوشادوش آمريكايي‌ها حضور داشت و اكنون نيز پس از نيروهاي آمريكايي، بيشترين تعداد نيروي خارجي در افغانستان متعلق به نيروهاي انگليسي است و در خصوص دو جنگ نخست خليج فارس عليه عراق نيز اين امر صدق مي‌كرد.

همكاري تنگاتنگ سازمان‌هاي اطلاعاتي دو كشور و روابط كاري نزديك نيروهاي مسلح آنها - شامل بخش‌هاي مربوط به تسليحات هسته‌اي - از عوامل اصلي همكاري دوجانبه آمريكا و انگليس است.

انگليس و آمريكا از جنگ جهاني دوم به بعد همكاري نزديكي در گردآوري اطلاعات جاسوسي داشته‌اند و لندن به تبادل اطلاعات جاسوسي با واشنگتن و ساير كشورهاي انگليسي زبان (استراليا، كانادا و زلاند نو) ادامه ‌مي‌دهد، اما چنين رابطه‌اي با ساير شركاي خود در اتحاديه اروپا ندارد.

تعاملات هسته‌اي - نظامي آمريكا و انگليس

همكاري‌هاي انگليس و آمريكا در زمينه فنآوري هسته‌اي به سال 1943 بازمي‌گردد كه در آن متخصصان انگليسي دوشادوش همتايان آمريكايي خود بر روي پروژه مشهور منهتن كار مي‌كردند كه منجر به ساخت نخستين بمب هسته‌اي شد. اما سه سال بعد، كنگره دانشمندان هسته‌اي آمريكا را از همكاري با خارجي‌ها منع كرد كه منجر به قطع همكاري‌هاي هسته‌اي انگليس و آمريكا شد.

آلن دابسون استاد رشته علوم سياسي مي‌گويد: "اين حقيقت كه آمريكا در ابتدا سامانه‌ حمل موشك پلاريس و اخيرا نيز سامانه ترايدنت را به انگلستان منتقل كرد و اين كشور را قادر ساخت در طول نزديك به نيم قرن قابليت بازدارندگي هسته‌اي خود را حفظ كند، حاكي از اعتماد واشنتگتن به لندن است.

وي در ادامه افزود: انگلستان تنها با استفاده از يك زيردريايي مسلح به موشك‌هاي هسته‌اي ترايدنت قادر است مراكز اصلي شهري و صنعتي آمريكا را نابود سازد. شايد همين موارد باشد كه اين "روابط ويژه " را به گونه‌اي برجسته عيان مي‌كند.

تحليلگران نيز بر اين باورند كه واكنش سريع و مشترك آمريكا و انگليس به بحران مالي جهاني در سال 2009 ميلادي موجب پيشگيري از بدتر شدن اوضاع شد

برخي كارشناسان معتقدند، شايد سازوكاري سري براي جلوگيري از وقوع چنين سناريوي خطرناكي انديشيده شده باشد يا شايد موشك‌هاي ترايدنت حاوي فهرست اهداف از پيش تعيين‌شده‌اند كه تغيير برنامه آن بسيار دشوار است،

اما اين حقيقت همچنان پابرجاست كه توافق هسته‌اي 1963 ميان آمريكا و انگليس، حق استقلال انگلستان در خصوص موضوع بازدارندگي هسته‌اي را به رسميت مي‌شناسد.

انگليس بعنوان يكي از پنج عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل متحد كه از حق وتو برخوردارند و نيز بعنوان يكي از پايه‌گذاران پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) مصمم است، در عرصه بين‌الملل همكاري نزديكي با آمريكا داشته باشد. اين در حالي است كه انگليس و آمريكا هر دو از ديدگاه‌هاي يكساني در خصوص موضوعات مختلف برخوردارند.

تعاملات تجاري و اقتصادي نيز بخش مهمي از شراكت آمريكا و انگليس را تشكيل مي‌دهد و اعتماد به نهادهاي اقتصادي يكديگر، موجب مبادلات سنگين بين دو كشور شده است.

تحليلگران نيز بر اين باورند كه واكنش سريع و مشترك آمريكا و انگليس به بحران مالي جهاني در سال 2009 ميلادي موجب پيشگيري از بدتر شدن اوضاع شد. از آن پس دو كشور راهكارهاي متفاوتي در مقابله با ركود اقتصادي موجود پيش گرفتند. در اين ميان، اوباما به بسته‌هاي محرك اقتصادي خود اميد بسته است، درحالي كه دولت ائتلافي محافظه‌كار - ليبرال دموكرات كامرون طرح سختگيرانه رياضت اقتصادي خود را در ماه اكتبر ارائه كرد.

استيو مارش كارشناسان امور آمريكا معتقد است: نظرسنجي‌ها در دو كشور حاكي از علاقه آمريكايي‌ها و انگليسي‌ها به كشورهاي يكديگر است. ميزان سفرهاي شهروندان انگليس و آمريكا ه كشورهاي يكديگر حاكي از اين محبوبيت است. در سال 2008 ميلادي، 3 ميليون آمريكايي به انگليس سفر و چهار و نيم ميليون انگليسي نيز از آمريكا ديدن كردند. در حال حاضر نيز 678 هزار انگليسي در آمريكا اقامت دارند و 130 هزار آمريكايي نيز در انگلستان ساكن هستند.

(0) نظر

لقب مقام معظم رهبري + سند


در روايات وارده از ائمه معصومين عليهم السلام بر انتخاب كُنيه و لقب براي فرزند از سوي والدين تأكيد شده اما القاب معمولاً نه از سوي والدين يا خود شخص، بلكه از سوي ديگران و بر اساس صفات و ويژگي هاي هر فرد، تعيين مي شود.


 مقام معظم رهبري بنا بر سنت حسنه اسلامي، لقبي دارند كه از آن در برخي مكاتبات شخصي و دوستانه استفاده كرده اند.

بر اين اساس، مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله سيد علي حسيني خامنه اي، از دوره نوجواني در مكاتبات شخصي و دوستانه خود، از لقب "ضياء الدين" استفاده مي كرده اند كه به معناي "روشنايي دين" است.

براي نمونه، ايشان در عكسي كه در سال 1335 به حجت الاسلام و المسلمين سيد هادي خسروشاهي به يادگار داده اند از اين لقب براي امضاي پاي عكس خود استفاده كرده اند.

آيت الله خامنه اي

متن دست نوشته ايشان بر روي اين عكس به اين شرح است:

«هو العزيز

اين عكس ناقابل را به رفيق مكرم و برادر معظم، جناب آقاي آقا سيد هادي خسروشاهي تقديم مي‎نمايم تا از خاطر عاطر محو نشوم.

احقر ضياءالدين حسيني خامنه‎اي»

همچنين، ايشان در اشعار خود از اسم "امين" به عنوان نام شعري (تخلص) خود استفاده مي كنند كه براي اهل ادب، نامي آشناست.

رهبر معظم انقلاب، معمولاً در بيت پاياني اشعار خود از اين تخلص استفاده كرده اند كه به چند نمونه آن اشاره مي شود:

«هر چند "امين" بسته دنيا نيَم اما

دلبسته ياران خراساني خويشم»

«آن را كه لب به دام هوس گشت آشنا

روزي، "امين"! سزا لب حسرت گـَزيدن است»

آيت الله خامنه اي

«كس راز غير از ما نشنيد بس "امينيم"

بهر كسان امانيم، ما را تو مي شناسي»

«بشكفت غنچه دلم اي باد نوبهار

خندان دلي بسان "امين" وام ده مرا»

«گزارش غم دل را مگر كنم چو "امين"

جدا ز خلق به محراب جمكران بي تو»

«كشم به لجّه شوريدگي بساط "امين"

كنون كه رخت سفر چون كرانه مي سازم»

نكته ديگري كه در همين زمينه قابل توجه است تلفظ صحيح نام خانوادگي مقام معظم رهبري است كه به علت رواج و فراواني آن در اخبار و مطالب مختلف، به غلط تلفظ مي شود. نام خانوادگي رهبر انقلاب، طبق شناسنامه ايشان، "حسيني خامنه" است و علاوه بر اين، ايشان تلفظ صحيح كلمه "خامنه" را به سكون ميم مي دانند (Khamne) و نه كسر آن، و بر همين اساس در چند مرتبه كه اين نام را به مناسبت هاي مختلف به زبان آورده اند آن را با ميم ساكن تلفظ كرده اند كه البته به علت گسترش رواج و شهرت آن بصورت مكسور، دامنه پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار ايشان نيز به همين شكل به ثبت رسيده تا مخاطبان در يافتن آن دچار مشكل نشوند.

همچنين شايان ذكر است كه "ـه" انتهاي كلمه "خامنه" كه نام شهر پدري ايشان است، هاء بيان حركت و غير ملفوظ است و بايد مانند كسره تلفظ شود كه گاه حتي از سوي برخي گويندگان اخبار صدا و سيما، مانند حرف "هاء" تلفظ مي شود كه اشتباه است.


منبع: مشرق

(0) نظر

شبكه ماهواره اي جريان انحرافي؟!

 


برخي منابع احتمال مي دهند يكي از دستور كارهاي مذاكرات مشايي در تاجيكستان راه اندازي يك شبكه خصوصي با نام «نوروز» باشد كه قرار است از مبدائي غير از ايران سياست هاي رسانه اي جريان انحرافي را پي گيري كند.


بازي با جان مردم در ماهواره

برخي منابع احتمال مي دهند يكي از دستور كارهاي مذاكرات مشايي در تاجيكستان راه اندازي يك شبكه خصوصي با نام «نوروز» باشد كه قرار است از مبدائي غير از ايران سياست هاي رسانه اي جريان انحرافي را پي گيري كند.

به گزارش جهان ، روساي جمهوري ايران، تاجيكستان و افغانستان در سال 2006 درباره تاسيس شبكه تلويزيوني فارسي زبانان موسوم به نوروز در شهر دوشنبه، توافق كردند ولي تاكنون به دلايل مختلف اين شبكه راه اندازي نشده اما احتمال مي رود كه به زودي اين اتفاق بيفتد.

شايد يكي از مهمترين دلايل عدم راه اندازي اين شبكه، نحوه عجيب تاسيس آن باشد كه بدون حضور رسمي رسانه ملي جمهوري اسلامي ايران و با حضور نمايندگان قوه مجريه در حال انجام است.

علي اصغر شعردوست سفير جمهوري اسلامي ايران در تاجيكستان و از دوستان نزديك اسفنديار رحيم مشايي، از جمله بانيان راه اندازي اين شبكه است كه سال گذشته نيز با انجام هماهنگي هاي مختلف، رييس دفتر رييس جمهور را براي رايزني درباره تاسيس اين شبكه به دوشنبه دعوت كرد.

با اين حال به نظر مي رسد علاقه ويژه برخي مسئولان دولتي به راه اندازي يك شبكه فارسي زبان بدون نظارت هاي موجود در داخل كشور، از جمله موضوعاتي است كه هنوز هم به طور جدي پيگيري مي شود و شايد اين موضوع را بتوان از مهمترين دلايل سفر مشايي به تاجيكستان دانست

مشايي در آن سفر اعلام كرد كه:«تمامي تجهيزات فني تلويزيون مشترك كشورهاي فارسي زبان در ايران آماده شده است و بزودي به تاجيكستان ارسال مي شود تا در زماني نزديك به راه افتد».

البته چند ماه بعد، شعردوست در يك نشست مطبوعاتي با خبرنگاران در شهر دوشنبه اعلام كرد تجهيزات لازم براي راه اندازي اين شبكه و نصب آنها در ساختمان تلويزيون شهر دوشنبه از آلمان خريداري شده است!

با بررسي اسناد راه اندازي اين تلويزيون نيز مشخص مي شود كه رياست طرف ايراني در اين تلويزيون برعهده شعردوست است و حتي چنانچه مدت ماموريت وي به عنوان سفير در تاجيكستان به پايان برسد، همچنان به عنوان مدير بخش خصوصي ايران، سمت مديريت طرف كشورمان را در اين تلويزيون خصوصي برعهده خواهد داشت.

با اين حال به نظر مي رسد علاقه ويژه برخي مسئولان دولتي به راه اندازي يك شبكه فارسي زبان بدون نظارت هاي موجود در داخل كشور، از جمله موضوعاتي است كه هنوز هم به طور جدي پيگيري مي شود و شايد اين موضوع را بتوان از مهمترين دلايل سفر مشايي به تاجيكستان دانست.

روساي جمهوري ايران،تاجيكستان و افغانستان در سال 2006 درباره تاسيس شبكه تلويزيوني فارسي زبانان موسوم به نوروز در شهر دوشنبه،توافق كردند ولي تاكنون به دلايل مختلف اين شبكه راه اندازي نشده اما احتمال مي‌رود كه به زودي اين اتفاق بيفتد

او مي دانست كه حضورش در اين سفر، پس از ماهها غيبت رسانه اي حتما مورد توجه ويژه قرار خواهد گرفت اما ترجيح داد برنامه هاي گذشته خود در اين حوزه را همچنان فعالانه پيگيري كند.

شايد بتوان مجوزهاي اخير وزارت ارشاد به چند شبكه ماهواره اي فارسي زبان را نيز مقدمه اي براي حضور فعال تر شبكه هاي اينچنيني در داخل كشور دانست كه «نوروز» هم از آن جمله خواهد بود.

(0) نظر

تمسخر چادرمشكي در روزنامه دولت!

 


روزنامه ايران، با انتشار ويژه‌نامه‌اي تحت عنوان "خاتون" پيرامون مسأله حجاب، به بيان انتقاداتي عليه طرح "چادر مشكي" پرداخت.


چادر-روزنامه ايران -تمسخر

مقدمه

در يكي دو روز اخير  خبر انتشار ويژه نامه مربوط به زنان و حجاب روزنامه ايران خبر داغ عرصه سياست و رسانه جامعه امروز ايران بود. اگرچه رياست جمهور در سال گذشته طي سخناني جنجالي كه بعدها به علت مشاوره هاي جريان نزديك به رييس دفترشان تعبير شد با مقوله گشت ارشاد و رويكرد تحكم آميز با حجاب مخالفت كرده بود اما به نظر مي رسد طيف نزديك به رييس دفتر رييس جمهور كه از طرف برخي اصولگرايان جريان انحرافي خوانده مي شود پاي را فراتر نهاده و اين بار ضمن نقد مقوله گشت ارشاد و عملكرد نيروي انتظامي، ماهيت چادر مشكي را مورد چون و چرا قرار داده اند.  از همان روزي كه طيف نزديك آقاي مشائي به مسووليت آقاي جوانفكر ايرنا و روزنامه ايران را در اختيار گرفت و كاوه اشتهاردي روزنامه ايران را ترك كرد ، سياست هاي خبري و رسانه اي ايران دچار تغييرات اساسي شد. رويكرد جديد روزنامه دولت منتقداني نيز پيدا كرد. همين چند روز پيش بود كه آيت الله مهدوي كني از موضع اين روزنامه درباره روحانيت انتقاد كرد. اما ماجراي "ويژه نامه خاتون"  بسيار جنجالي تر از مواضع قبلي اين روزنامه بود.

محتواي اين ويژه نامه چيست؟

به گزارش تبيان اين ويژه نامه كه با عنوان «خاتون1» در 258صفحه در روزنامه دولتي ايران به مسئله حجاب و پوشش اختصاص دارد، ضمن بيان انتقادات تند عليه طرح امنيت اخلاقي، «چادر مشكي» به عنوان پديده‌اي نامتناسب با زنان و دختران ايراني كه از سوي ناصرالدين‌شاه قاجار به زنان تحميل شده، معرفي شده است.

يكي ديگر از نكات جالب اين ويژه‌نامه كه به صورت تمام رنگي و با كاغذ گلاسه منتشر شده، ليست 40 نفر از زنان برتر و الگوي نمونه ايراني است؛ ليستي كه از بازيگران معروف سينما تا همسر يكي از پادشاهان ايران باستان و حتي يك مجري برنامه كودك تلويزيون هم در آن حضور دارند. مهناز افشار، آزاده اردكاني، الهام حميدي، ترانه عليدوستي، فهيمه رحيمي، هديه تهراني و آزاده آل ايوب از جمله زناني هستند كه عكس آنها به عنوان "چهل بانوي نقش آفرين ايران اسلامي" به نشانه الگوبرداري دختران مسلمان ايران، بر پيشاني روزنامه دولت قرار گرفته‌اند. جالب اينجا است كه آزاده اردكاني معلم سابق خصوصي زبان آقاي مشائي و مدير معزول موزه ملي ايران است!

اين روزنامه در بخشي از ويژه نامه با مهدي كلهر، مشاور رسانه‌اي معزول رئيس‌جمهور به گفت وگو نشسته و به نقل از او رنگ مشكي چادر را "متكبرانه" و نتيجه تحميل شاهان قاجار به زنان و دختران ايراني دانسته كه از مجالس عياشي شبانه در اروپا بيرون آمده است!!

در ابتداي اين ويژه نامه علي اكبر جوانفكر مديرمسوول روزنامه ايران در سرمقاله‌اي كم كاري تمامي مسئولان نظام اعم از روحانيون، فرهيختگان و نيروي انتظامي را بدون اشاره به دولت در بي‌حجابي موثر دانست. و سپس در مطلب بعدي نامه رئيس جمهور در اعتراض به وزير كشور و همچنين سخنان متفاوت رئيس جمهور درباره حجاب را منتشر كرده است.

اين روزنامه در بخشي از ويژه نامه با مهدي كلهر، مشاور رسانه‌اي معزول رئيس‌جمهور به گفت وگو نشسته و به نقل از او رنگ مشكي چادر را "متكبرانه" و نتيجه تحميل شاهان قاجار به زنان و دختران ايراني دانسته كه از مجالس عياشي شبانه در اروپا بيرون آمده است.

كلهر

كلهر در سخنانش درباره زمان و نحوه ورود چادر مشكي به ايران مدعي شده است: ناصر الدين شاه در سفرهاي اروپايي شب كه به مجلس عياشي مي‌رفت، مي‌ديد آنجا لباس مردها مشكي است. كلاه سيلندري مردها مشكي است و زن‌ها هم با لباس مشكي مي‌آيند. اين به نظرش آمد كه يك نوع سنگيني و وقار دارد وگرنه در اسلام به صراحت داريم كه رنگ تيره مكروه است. اين رنگ مشكي متكبرانه را ناصرالدين شاه آورد. خدا لعنتش كند. همين‌جور آتش به قبرش ببارد. خيلي مرد ملعوني است. كلهر پا را از اين هم فراتر گذاشته و در سخناني كه عجيب و اهانت بار با بيان اينكه چادر مشكي پوشش اشرافي بازمانده از شاهان قاجاريه است، گفته است: از لحاظ فلسفه حجاب، قطعا چادر بدترين پوشش است چون چهره زن را قاب مي‌كند!

برخي ديگر از عناوين قابل توجه كه بن‌مايه اباحه‌گري در زمينه حجاب و برخورد با بدحجابي دارد، به شرح زير است:

-- آيت‌الله حائري: افراط در حجاب، خطرناك‌تر از بي حجابي است (مسئول دفتر آيت‌الله حائري با بيان اينكه اين مصاحبه چند ماه قبل گرفته شده، تأكيد كرده است كه متن آن بدون هماهنگي و به‌صورت تغيير يافته منتشر شده است.)

چادر-روزنامه ايران -تمسخر

-- پري رو تاب مستوري ندارد؟!

- چادر، قانون و اجبار

- پرونده‌اي براي گشت ارشاد: اي گشت مرا ارشاد كن!

- روزشمار گشت ارشاد از ابتدا تا ناكجا!..

- گشت ارشاد بهانه فتنه‌گران براي لشكر كشي و آشوب بود

در اين ويژه‌نامه همسو با نظرات جريان انحرافي كه هرگونه برخورد سلبي با جرم بدحجابي و ناهنجاري‌هاي آن را نادرست مي‌داند، پرونده مفصلي عليه گشت ارشاد منتشر شده و در ورودي اين پرونده نيز تصوير خشني از فرمانده نيروي انتظامي و عنوان تمسخر آميز "اي گشت مرا ارشاد كن" به چشم مي‌خورد.

با توجه اين محتواي جنجالي به نظر مي رسد واكنشهاي سياسي جدي دربرابر اين ويژه نامه در حال شكل گرفتن است كه مهم ترين آنها عبارتند از:

جريان انحرافي كه چند هفته اي ترجيح داده بود در مقابل موج بزرگ انتقادات فعالان سياسي و افكار عمومي دست كم اقدامات خود را علني نكند، اين بار در حركتي گستاخانه پيكان حمله تبليغاتي خود را به سوي "حجاب" و پوشش برتر زنان مسلمان نشانه رفته است

حقوق

واكنش مجلس به ويژه نامه جنجالي

در همين حال رئيس فراكسيون روحانيون مجلس شوراي اسلامي به خبرگزاري فارس گفته است كه مجلس شوراي اسلامي نسبت به اقدام روزنامه ايران در توهين به حجاب برتر، واكنش نشان مي‌دهد

حجت‌الاسلام تقي رهبر عضو كميسيون قضايي مجلس شوراي اسلامي با انتقاد از اين مطالب گفت: در اين زمينه اقداماتي انجام خواهيم داد. واين مسئله فردا، توسط نمايندگان در مجلس طرح مي‌شود و مجلس شوراي اسلامي قطعاً نسبت به اين حركت واكنش نشان خواهد داد.

طائب: اين هماني جريان انحرافي و مدعيان اصلاحات

حجت‌الاسلام والمسلمين مهدي طائب، رئيس قرارگاه عمار در گفت‌و‌گو با  فارس  اظهار داشته است: بنده مدتي پيش مطلبي را بيان كردم كه براي برخي از افراد تند بود و در آن مطلب عنوان كردم جريان انحرافي با جريان مدعي اصلاحات كه داستان فتنه 88 را به وجود آورد، يك نيرو بوده و هر دو يك هدف را دنبال مي‌كنند ولي با شكست مواجه شدند. اين مطلب بنده براي برخي از افراد سنگين بود ولي امروز با چاپ مطالب توهين كننده به حجاب برتر يعني چادر در روزنامه ايران تأييدهايي بر اين تحليل بنده ارائه شد.

رئيس قرارگاه عمار با بيان اينكه مبارزه با چادر موضوع جديدي نيست، گفت: مطبوعات زنجيره‌اي در زمان حاكميت مدعيان اصلاحات بارها به اين شكل به چادر توهين كردند و حجاب را باطل دانسته و تلاش مي‌كردند تا بي‌حيايي را در جامعه با زدودن حجاب مطرح كنند و از اين طريق به اهداف خود برسند كه در آن زمان براي مقابله با آنها شعار حجاب برتر مطرح شد.

حجت الاسلام و المسلمين طائب ادامه داد: امروز پس از گذشت سال‌ها از يك لايه ديگر شاهد مطرح شدن موضوع مقابله با چادر هستيم؛ در حقيقت شاكله روزنامه ايران اين حرف‌ها را نمي‌زند و پس‌مانده جريان انحرافي، اين مطالب را از طريق روزنامه ايران بيان مي‌كند.

خاتون واعلام جرم دادستان عليه روزنامه دولت

دادستان تهران به عنوان مدعي‌العموم عليه  روزنامه ايران به اتهام جريحه‌دار كردن عفت و اخلاق عمومي اعلام جرم كرد.

به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اطلاع‌رساني دادسراي انقلاب، در اعلام جرم دادستان تهران آمده است: روزنامه ايران در ضميمه مردادماه سال 90 با عنوان «خاتون1» به درج مطالبي راجع به حجاب و اعتقادات زن مسلمان ايراني پرداخته و با حمله به چادر و حجاب و عفاف به ترويج اباحه‌گري در حوزه پوشش اسلامي مطالبي را درج كرده است كه جريحه‌دار كننده عفت و اخلاق عمومي است. در اين اطلاعيه آمده است: مراتب جهت رسيدگي به دادسراي فرهنگ و رسانه اعلام شده است.

دادستان تهران به عنوان مدعي‌العموم عليه  روزنامه ايران به اتهام جريحه‌دار كردن عفت و اخلاق عمومي اعلام جرم كرد.

پاسخ روزنامه ايران به انتقادات

روزنامه ايران در واكنش به انتقادات انجام گرفته از ويژه نامه آن را طرحي از طرف جريان رقيب براي حمله به دولت دانست و نحوه ارائه مطالب را از ويژه نامه غرض ورزانه و تحريف شده دانست و ضمن تهديد ديگر رسانه ها به شكايت اين گونه نوشت:

روزنامه ايران مراتب تنفر و انزجار خود را از اين اقدام انحرافي سايت هاي خبري وابسته به يك طيف خاص سياسي ابراز مي دارد و بر اين نكته تاكيد مي كند كه دستگاههاي مسوول با دقت و وسواس لازم بر امور نظارت دارند و سايت هاي خبري مزبور با جنجال آفريني و هوچي گري قادر به قلب حقايق و وارونه نشان دادن واقعيت هاي پيش روي مردم و مسوولان نخواهند بود.

روزنامه ايران با مراجعه به دستگاه قضايي ، از سايت هاي هتاك و كينه توزي كه با انتشار مطالب تحريف آميز ، سعي در تخريب اعتبار و جايگاه روزنامه وزين ايران كرده اند شكايت خواهد كرد و از همه روزنامه ها كشور انتظار دارد كه از انتشار اين مطالب تحريف شده اجتناب ورزند ، چه در غير اين صورت بايد مسووليت نشر دروغ هاي نسبت داده شده را برعهده بگيرد.

نتيجه گيري

به نظر مي رسد علي رغم اين كه روزنامه ايران رسانه هاي رقيب را متهم به تحريف و دروغ پردازي درباره اين ويژه نامه مي كند اما مصاحبه آقاي كلهر درباره حجاب با روزنامه رسمي دولت اگر عليه حجاب نيست عليه چادر مشكي است كه بسياري از بانوان ايراني از آن به عنوان حجاب استفاده مي كنند. به علاوه  سياق مطالب و پردازش رسانه اي آن ها نشانگر اهداف جدي سياسي پشت طراحي و اجراي اين ويژه نامه است.  اخيرا سخناني منسوب به رييس دفتر رييس جمهور منتشر شده كه ما دنبال 15 ميليون رايي هستيم كه در انتخابات 88 براي ما به صندوق ريخته نشده است. بنا بر اين به نظر مي‌رسد آن طيف سياسي كه امروزه «جريان انحرافي» توصيف مي‌شود، با تمام توان رسانه اي خود وارد عرصه شده‌اند تا بتوانند انتخابات مجلس نهم را با پيروي خود رقم بزنند.بنا بر تحليل اين طيف سياسي اكثر آن 15 ميليون نفر متعلق به طبقات مدرن شهري و متوسط جديد است و سبد راي جديد جريان موسوم به انحرافي به‌طور عمده بخش خاصي از طبقه متوسط جامعه است كه سليقه هاي متفاوتي در پوشش و  عقايد دارند.

 

(0) نظر

اسلام‏خواهى زنان اقليت در آمريكا

                                            

تصوير دو زن مسلمان امريكايي

زنان آمريكايى و به ويژه زنان اقليت از جمله گروه‏هايى هستند كه به رغم شكل‏گيرى فضاى موهوم موجود، گرايش خاصى به دين اسلام پيدا كرده‏اند. ازجمله اين اقليت‏ها، اسپانيايى تباران ساكن آمريكا هستند كه امروزه پيشتاز اسلام‏خواهى در اين جامعه مى‏باشند. چنين روندى است كه به نگرانى‏هايى‏جدى در بين دولتمردان و نظريه‏پردازان غربى دامن زده است.

 

در يكى از روزهاى گرم تابستان، استفان پرادا محل كار خود را در نيويورك در حالى ترك مى‏كرد كه جلباب بلندى بر تن داشت و اين در حالى بود كه ديگرزنان اسپانيايى‏تبار اين شهر در آن هواى گرم با تاپ و شلوارك در خيابان‏ها تردد مى‏كردند.

پرادا 19 ساله كه تنها يك سال پيش به دين اسلام گرويد سعى مى‏كند تا خود را با آداب و رسوم خاص اين دين همراه سازد كه حجاب نمونه بارز آن‏است.

وى در پاسخ به اين سؤال كه واكنش دوستان و خانواده وى و نگاه آن‏ها به تو چيست مى‏گويد: «آن‏ها مى‏پرسند كه در اين گرما اين چه چيزى است كه به‏تن كرده‏اى؟» و من هم پاسخ مى‏دهم اين كارم براى خداست و مى‏دانم كه وى روزى پاداش آن را به من اعطا خواهد نمود. وى در ادامه از جمله امتيازات‏بارز اين پوشش را آسودگى خيالش هنگام عبور از كنار مردان در خيابان‏ها برمى‏شمارد و مى‏گويد:

خوب مى‏دانيد كه رفتار مردان و متلك‏هاى آن‏ها درخيابان چگونه است. اما امروزه با اين پوشش تنها شاهد نگاه‏هاى كنجكاوشان هستم كه البته به مرور زمان كمتر شده است.

اما پرادا در بين زنان اسپانيايى تبار گرويده به اسلام تنها نيست. البته به واسطه آن كه دفتر آمار ايالات متحده اطلاعات دقيقى از مقولات مرتبط بامذهب را جمع‏آورى و منتشر نمى‏كند، تعيين ميزان دقيق اين گونه زنان اقليت نو گرويده به اسلام مشخص نيست. اما برطبق برآوردهاى صورت‏پذيرفته شده توسط سازمان‏هاى اسلامى مانند انجمن روابط اسلامى آمريكا و جامعه اسلامى آمريكاى شمالى، تعداد اسپانيايى تباران مسلمان درآمريكا حدود چهل هزار نفر است كه البته تعيين دقيق ميزان زنان و مردان به سادگى امكان‏پذير نيست، اما برطبق بررسى صورت پذيرفته توسط سازمان آمريكايى داوا كه مسؤوليت آن تبليغ اسلام در بين اسپانيايى‏تباران آمريكا مى‏باشد، نسبت زنان به مردان در اين اقليت 60 به 40 مى‏باشد.

جوان گالوان مدير اين سازمان در تگزاس توضيح مى‏دهد كه اين آمار، آمارى دقيق و علمى نيست و برپايه اطلاعاتى است كه جمع‏آورى آن به سال2001 بازمى‏گردد.

وى در اين‏باره مى‏گويد: تجربه شخصى من حكايت از آن دارد كه تعداد اين افراد بيش از اين است كه البته سهم زنان بيش از مردان است.

تنها در مركز آموزش اسلامى نورث‏هادسون، از بين 300 نفرى كه در مسجد اين مركز به دين اسلام گرويده‏اند، هشتاد درصد آن‏ها را اسپانيايى‏تباران‏به خود اختصاص داده‏اند و شصت درصد اين‏ها زنان مى‏باشند.

پيتر آون، استاد مطالعات اسلامى در دانشگاه كلمبيا مى‏گويد كه هيچ شكى مبنى بر رشد فزاينده گرايش اين جامعه به اسلام وجود ندارد. همچنين‏لوئيس كريستليو، انسان‏شناسى كه توجه خود را به مسايل اسلامى در دانشگاه كلمبيا معطوف نمود صريحاً خاطرنشان مى‏سازد كه شاخص‏هاى متعددى‏بيانگر گرايش فزاينده اين جامعه به اسلام مى‏باشد تا آن‏جا كه حتى روزى از سال به نام «روز مسلمانان اسپانيايى‏تبار» در آمريكا نام‏گذارى شده‏است.

واقعيت آن است كه گرايش اعضاى خانواده‏ها به اسلام براى خانواده‏هايى كه عمدتاً كاتوليك مى‏باشند، تكان دهنده است به ويژه زمانى كه اين‏نوگرويده‏ها زنان باشند.

پرادا مى‏گويد مادرش كه اصالتاً كلمبيايى است با تصميم وى مبنى بر پذيرش اسلام موافقت نمود و هيچ اصرارى براى گرايش وى به كاتوليك نداشت،اما پدرش در برابر تصميم وى ايستادگى نمود.

پرادا مى‏گويد: عمدتاً وى به نوع پوشش من حساسيت نشان مى‏دهد و مى‏گويد اگر اين نوع پوشش نماد اسلام است پس من مسيحى بايد صليب برسر خود گذارم.

همچنين مى‏گويد كه پدرش دائماً به مادرم غر مى‏زند اما من توجه‏اى به آن نمى‏كنم.

وارگاس سى‏ساله از مركز آموزش اسلامى آمريكا نيز كه اصالتاً اكوادارى است در اين‏باره مى‏گويد: «خانواده ديگر با مسلمان شدنم كنار آمده‏اند چرا كه‏از زمان اسلام آوردنم ده سال است كه مى‏گذرد.» اما وى از روزهاى سختى مى‏گويد كه خانواده‏اش با آگاهى از تصميم وى شوكه شدند. وى در اين‏باره‏مى‏گويد: خواهرانم دركى از اين موضوع نداشتند و مى‏گفتند كه من يا دچار ناراحتى روحى شده‏ام و يا مورد شستشوى مغزى قرار گرفته‏ام.

همانند ديگر گروه‏هاى قومى، اين جامعه نيز دلايلى متعدد براى گرايش و پذيرش دين اسلام دارند.

كريستلو مى‏گويد: برخى كه در نواحى شلوغ شهرى و در فقر، موادمخدر، فساد و فحشا زندگى مى‏كنند، شاهدند كه چگونه جوامع اسلامى در اين مسايل‏از خود واكنش نشان مى‏دهند.

برخى ديگر همانند وارگاس از تهى بودن تعاليم مسيحيت و بى‏پاسخ ماندن سؤالات‏شان در اين‏باره به عنوان دليلى براى توجه و روى‏آوردن به اسلام ‏برمى‏شمارد.

گالون نيز از سازمان داوا يكى از دلايل بارز گرايش به اسلام را رفتار دوستان و همكاران هم‏كلاسى‏ها و دوستان و همسران آن‏ها مى‏داند.

پروفسور آون مى‏گويد كه بسيارى از افراد جامعه، در اسلام نوعى ثبات را مشاهده مى‏كنند كه روى آوردنشان به اين دين مبين بازگشت آن‏ها به‏ارزش‏هاى متعالى سنتى است. به عقيده وى برخلاف عقيده رايج، اسلام نه دينى مردسالارانه و نه محدود كننده زنان است.

(0) نظر

حقوق بشر و فرهنگ‌هاي متعدد

 

  گفتار پيشين :جهان شمولي حقوق بشر 

 

مفهوم ديگر جهان‌شمولي، ارتباط آن با جهان‌بيني‌هاي متفاوت است. يكي از مشكلاتي كه درزمينه تدوين حقوق بشر در گستره جهاني مطرح است، ارتباطي است كه با تنوع جهان‌بيني‌ها دارد. به‌طور‌طبيعي در جوامع انساني شاهد جهان‌بيني‌هاي گوناگون هستيم و حقوق بشر زماني خواهد توانست از جهان‌شمولي برخوردار باشد كه بتواند با جهان‌بيني‌هاي گوناگون كنار بيايد و ضمن پذيرش آن‌ها، بدون اين‌كه آن‌ها را در خود هضم كند، افراد همه فرهنگ‌ها و جهان‌بيني‌ها را مشمول خود سازد.

 

حقوق بشر به لحاظ سرشتي كه دارد، بايد زمان و مكان نشناسد و به‌طور ‌طبيعي چنين مي‌نمايد كه بايد مرزهاي جغرافيايي و عقيدتي و فرهنگي را درنوردد.

بنابراين در آغاز به رابطه اعلاميه جهاني با جهان‌بيني‌هاي گوناگون اشاره‌اي خواهيم داشت و سپس جايگاه حقوق بشر ديني و اسلامي را در اين زمينه جويا خواهيم شد.

حقوق بشر به لحاظ سرشتي كه دارد، بايد زمان و مكان نشناسد و به‌طور‌طبيعي چنين مي‌نمايد كه بايد مرزهاي جغرافيايي و عقيدتي و فرهنگي را درنوردد؛ اما حقيقت اين است كه حقوقي كه به نام حقوق بشر تشريع مي‌شود، با توجه به ويژگي‌هاي گوناگون اجتماعي و فرهنگي جوامعي كه اين حقوق در آن‌جا تعريف مي‌شود، گونه‌هاي متفاوتي مي‌يابد. ازاين‌رو، چنان‌كه والاس مي‌گويد:

«حقوق بشر هيچ‌گاه در چارچوب يك تعريف عام و قابل پذيرش عمومي نگنجيده است و اين امر سبب بروز يك معضل در نظام حقوق بين‌الملل شده است.»

 

با وجود تنوع در جهان‌بيني‌ها به نظر مي‌رسد دستيابي به حقوق بشر به اين مفهوم از جهان ‌شمولي كه همه جهان‌بيني‌ها را دربرگيرد، كاري بس مشكل خواهد بود. از نظر تحقق خارجي نيز شاهديم كه اعلاميه جهاني هرگز نتوانسته است ديدگاه‌هاي مختلف و جهان‌بيني‌هاي متفاوت را تامين و به سمت خود متمايل كند.

در واقع لازمه جهاني بودن آن است كه يا به همه فرهنگ‌ها توجه شود يا دست كم، قدر مشترك همه نظام‌هاي حقوقي اخذ شود. «همان‌گونه‌كه برخي از دولت‌هاي جهان سوم نظير جمهوري اسلامي ايران، هند، چين و برزيل اعلام كرده‌اند، حقوق بشر مورد نظر غرب برخلاف فرهنگ و عقيده آن‌ها است؛ در نتيجه در مسائل حقوق بشر بايد به فرهنگ‌هاي بومي توجه شود و معيارهايي كه صرفاً بر مبناي فرهنگ و سنن و فلسفه غربي است، نبايد جهاني تلقي شود.»

درحالي‌كه در ششمين نشست ترتيبات منطقه‏اي حقوق بشر در آسيا و اقيانوسيه با عنوان «كارگاه حقوق بشر تهران‏»، از 28 فوريه تا 2 مارس 1998م؛ همزمان با پنجاهمين سالگرد تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر، با تاييد اعلاميه و برنامه عمل كنفرانس‌جهاني‌حقوق بشر وين‏1993م.، بر جهان‌شمولي، تجزيه‌ناپذيري و ارتباط متقابل انواع حقوق بشر با يكديگر تاكيد شد كه اين تاكيد همراه با احترام به سرمايه‏هاي افتخارآميز فرهنگي، ديني و قومي اين منطقه درباره حقوق بشر بود؛ اما در مقابل، نسبي‌بودن حقوق بشر به شدت به بحث گذاشته شد.

پيش از اين‌كه اعلاميه جهاني حقوق بشر به طور رسمي از سوي مجمع عمومي ملل متحد در سال 1948 پذيرفته شود، انجمن مردم‌شناسي آمريكا هشدار داد كه از اين اعلاميه به عنوان «بيان حقوق پرورش يافته تنها در مورد ارزش‌هاي رايج در اروپاي غربي و آمريكا» تعبير مي‌شود. آن‌ها بر اين باور بودند كه «آن‌چه در يك جامعه، حقوق بشر محسوب مي‌شود ممكن است در جامعه ديگر امري ضد اجتماعي تلقي گردد»؛ زيرا به نظر آن‌ها «معيارها و ارزش‌ها در مقايسه با فرهنگي كه از آن سرچشمه مي‌گيرند، اموري نسبي هستند».

گفتني است كشورهاي شرقي رفتاري ارائه كردند كه حاكي از عدم پذيرش مفاهيمي بود كه از سوي غرب درخصوص حقوق بشر ارائه گرديد. آن‌ها اذعان كردند كه مواردي در اعلاميه حقوق بشر وجود دارد كه در غرب و آزادي فردي ريشه دارد و درنتيجه نمي‌تواند لزوما ارزش‌هاي آسيايي را منعكس كند. اين ديدگاه در اعلاميه بانكوك نيز منعكس شد. وزرا و نمايندگان دولت‌هاي آسيايي در ماده «8» اعلاميه بانكوك پذيرفتند كه «ازآن‌جاكه حقوق بشر ماهيتا جهاني و جهان‌شمول است، بايد آن‌ها را با توجه به ويژگي‌هاي ملي و منطقه‌اي و سوابق گوناگون تاريخي، فرهنگي و ديني درزمينه فرايندي پويا و متحول از مجموعه قواعد بين المللي مورد توجه قرار داد».

برخي كشورها همانند: ايران، اندونزي، چين و مالزي، به شدت بر جهان‌شمولي حقوق بشر اعتراض داشته و دارند.

رئيس هيأت نمايندگي جمهوري اسلامي ايران در كنفرانس حقوق بشر وين در سال‏1993م اظهار داشت: ايران خواستار بحث جدي، دقيق و اصولي درزمينه مباني و اصول حقوق بشر است، زيرا مشكل اصلي كشورهاي غربي، برداشت‌هاي غلط آنان از انسان و حقوق انسان است؛ به همين دليل غربي‌ها تاكنون نتوانسته‏اند الگويي جهان‌شمول و قابل قبول همگان ارائه دهند. وي در ادامه اظهار داشت: غرب مي‏خواهد نقش قاضي، دادستان و هيأت منصفه را درزمينه حقوق بشر ايفا كند و در عين حال مي‌كوشد نقش قانونگذار را نيز بر عهده داشته باشد و تعريف قانون را هم در اختيار گيرد.

وزير امور خارجه اندونزي نيز در اين كنفرانس اظهار داشت:

« در جهاني كه سلطه قوي بر ضعيف و مداخله امور كشورها هنوز يك واقعيت دردناك است، هيچ كشور يا گروهي نبايد خود را در نقش قاضي، هيأت منصفه يا مامور اجرا در برابر كشورهاي ديگر قرار دهد... بيشتر كشورهاي جهان سوم از مفهوم جهاني حقوق بشر حمايت مي‏كنند، ولي دربرابر معيارهاي تحميل شده مقاومت‏ خواهند كرد.»

اين گروه از كشورها معتقدند كه مفاهيم حقوق بشر بايد متحول شود؛ زيرا مفاهيم و ابزارهاي حقوق بشر نتيجه جنگ سرد بوده و تعارضات شرق و غرب در تولد آن‌ها تاثير داشته است.

درنتيجه با وجود تنوع در جهان‌بيني‌ها به نظر مي‌رسد دستيابي به حقوق بشر به اين مفهوم از جهان‌شمولي كه همه جهان‌بيني‌ها را دربرگيرد، كاري بس مشكل خواهد بود. از نظر تحقق خارجي نيز شاهديم كه اعلاميه جهاني هرگز نتوانسته است ديدگاه‌هاي مختلف و جهان‌بيني‌هاي متفاوت را تامين و به سمت خود متمايل كند. درواقع اين اعلاميه كوشيده است تا با تاكيد بر جداسازي دين از عرصه حقوق و سكولاريزه كردن آن، وفاق عام ايجاد كند. اما حقيقت اين است كه جداكردن فرهنگ از مهم‌ترين مولفه‌هاي آن يعني دين، كاري ناممكن است كه بايد به اعلاميه‌نويسان حق داد كه از آن ناموفق بيرون آيند.

نويسنده: محمدرضا باقرزاده

. هدايت‌الله، فلسفي، همان.

.REBECCA M.M.WALLACE:NTERNATIONALLAW:LONDON:SWEET AND MOXWELLED, 1997, P 277.

. كرمي، جهانگير: «شوراي امنيت سازمان ملل متحد و مداخله بشردوستانه»، تهران، انتشارات وزارت امورخارجه، 1375، ص 88.

.TEHRAN HUMAN RIGHTS WORKSHOPHRAN HUMAN RIGHTS WORKSHOP.

. اين اعلاميه در مارس 1993 از سوي دولت‌هاي گروه منطقه آسيايي پيش از برگزاري كنفرانس جهاني حقوق‌بشر پذيرفته شد.

. ممتاز، جمشيد، همان، ص 29.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(0) نظر

جهان ‌شمولي ‌حقوق ‌بشر

 

ديدگاه مقايسه‌اي ميان اعلاميه جهاني و اسلام

 

 

چكيده

مقاله حاضر به اين موضوع مي‌پردازد كه آيا اعلاميه جهاني حقوق بشر به رغم عنواني كه يدك مي‌كشد، مي‌تواند جهان شمول باشد يا جهان شمول بوده‌است؟ و در مقابل، آيا اسلام توان ارائه حقوق جهان‌شمول را دارا است؟ و اساسا چه چالش‌هاي عمومي‌اي فراروي جهان شمولي حقوق بشر وجود دارد؟

در پاسخ به اين پرسش‌ها بايد گفت كه با توجه به تكثرات فرهنگي و جهان شناختي، مراد از حقوق بشر جهان شمول، حداقلي از حقوق است كه هر انسان از آن جهت كه انسان است از آن بهره‌مند مي‌باشد و اين همان چيزي است كه در اسلام وجود دارد و همه انسان‌ها از آن برخوردارند. اعلاميه جهاني فراتر از اين نگرش درجهت تعميم و تحميل ديدگاه‌هاي جهان شناختي و معرفت‌شناختي همچون سكولاريسم، دموكراسي ليبرال و آزادي ليبراليستي و فردگرا گام برمي‌دارد و تكثر را فقط در اين چارچوب مي‌پذيرد؛ ولي در اسلام تكثر در قالب زندگي مسالمت‌آميز در پرتو دو عنصر «حقيقت» و «نفي سلطه» مورد پذيرش است. در پرتو اصل حق‌مداري كه مبناي عقلانيت است، مفهوم انسان با آن‌چه در اعلاميه مورد پذيرش است، مغايرت دارد؛ زيرا انسان فقط همان موجود دوپا و مستقيم القامه نيست، بلكه هويتي مبتني بر شعور و ادراك فراحيواني دارد و بر اساس آن از حقوقي افزون بر حقوق حيوانات برخوردار است. برخورداري انسان از كرامت انساني مطلوب اسلام است ، در‌حالي‌كه اعلاميه جهاني، انساني را داراي كرامت مي‌داند كه زندگي و ادراك او در سطح چارپايان بلكه پايين‌تر است؛ به بيان ديگر مي‌توان گفت كه اعلاميه حقوق بشر براي انسان حقوقي فراتر از آن‌چه اسلام براي حيوانات قايل است، تعريف نكرده و به اين سبب شان انسان را از جايگاه رفيع و متمايز انساني تنزل داده است.

واژگان كليدي: حقوق بشر ، حقوق بشر دراسلام ، اعلاميه جهاني حقوق بشر، جهان شمولي.

* * *

برخي بر اين اعتقاد دارند كه اعلاميه جهاني حقوق بشر، جامع‌ترين و كامل‌ترين سندي است كه در زمينه حقوق انسان تدوين شده، اما حقيقت اين است كه اين ديدگاه حالت افراط به خود گرفته و تعاليم مذهبي در زمينه حقوق انساني، چه در نوع حقوق و چه در تفسير آن‌ها متعالي‌تر از اين اعلاميه حركت مي‌كند و اين اعلاميه به سبب ماهيت غربي، تأمين‌كننده منافع آن‌ها و ابزاري براي سلطه آن‌ها در شكل جديد استعمار است.

در پرتو اصل حق‌مداري كه مبناي عقلانيت است، مفهوم انسان با آن‌چه در اعلاميه مورد پذيرش است، مغايرت دارد؛ زيرا انسان فقط همان موجود دوپا و مستقيم القامه نيست، بلكه هويتي مبتني بر شعور و ادراك فراحيواني دارد و بر اساس آن از حقوقي افزون بر حقوق حيوانات برخوردار است.

اساسا پيدايش حقوق بشر درغرب محصول ضرورت‌هاي اجتماعي و محصول انقلاب‌ها و جنبش‌هاي مردمي عليه نظام هاي استبدادي است و در بعد وسيع‌تر مي‌توان حقوق جهاني بشر را ناشي از ضرورت‌هاي پس از جنگ جهاني اول و دوم دانست. دقيقا به همين دليل است كه اين محصول گرفتار افراط و تفريط بوده و از جامع نگري و حقيقت مداري خالي است؛ به بيان ديگر بيش از اين‌كه اين موضع‌گيري‌ها ناشي از خاستگاه فلسفي و فكري و برخوردار از بنياد‌هاي اصيل و جهان شمول باشد، تابع ضرورت‌هاي اجتماعي و تا حدودي مبتني بر مباني جامعه‌شناختي است. ازاين‌رو اين حقوق نمي‌تواند جهان شمول باشد، چون تابع ضرورت‌هاي عصري و منطقه‌اي است و نمي‌توان براي آن پايه‌هاي فكري قابل قبولي براي همگان برشمرد.

دقيقا به دليل همين كاستي است كه حقوق بشر غربي همواره چالش برانگيز بوده و بسياري از جوامع و انديشمندان را به موضع‌گيري واداشته است؛ از جمله كشورهاي اسلامي، اعلاميه حقوق بشر اسلامي را در قاهره تصويب كردند تا ديدگاه‌هاي اسلام را در اين زمينه مطرح كنند و انديشمندان مسلمان در سراسر دنياي اسلام اعم از شيعه و سني نيز هر يك به وسع خويش در برابر مفاهيم مندرج در اين اعلاميه موضع گيري كرده و به انتقاد از آن پرداخته‌اند .

 

تعريف حقوق بشر

ريشه اصلي رويارويي‌هاي نظري درمورد حقوق بشر در تلقي‌هاي متفاوت از ماهيت آن نهفته است. در تعريف حقوق بشر چنين گفته‏اند:

«حقوق بشر به معناي امتيازاتي كلي است كه هر فرد انساني طبعا داراي آن است» .

اين تعريف همان‌گونه‌كه پيدا است، خاستگاه غيرديني و سكولاريستي داشته و كاملا بيانگر اين نكته است كه حقوق بشر از نظام‌هاي فكري و حقوقي جدا نيست. حقوق سكولار براي بشر، حقوقي با خاستگاه سكولاريستي قايل است و حقوق ديني براي انسان، حقوقي با خاستگاه الاهي قايل است كه اين دو در بعضي جهات نمي‌توانند جهان شمول باشند و معضل جهان شمولي نيز از همين نكته ناشي مي‌شود. بنابراين تعريفي كه در آغاز آمد، نبض تقابل ميان ديدگاه‌هاي متفاوت در زمينه حقوق بشر را به دست مي دهد.

در برابر تعريف ياد شده، از ديدگاه دين مي‌توان گفت :

«حقوق بشر، حقوق بنيادين و پايه‌اي است كه هر انسان از آن جهت كه انسان است، فارغ از رنگ، نژاد، زبان، مليت، جغرافيا واوضاع و احوال متغير اجتماعي يا ميزان قابليت و صلاحيت ممتاز و فردي و هر عنوان عارضي ديگر بر او، از خداوند دريافت كرده است.»

بنابراين

اولا: حقوق بشر، حقوقي جهاني است، زيرا اين حقوق، حق طبيعي و مسلم هر عضو خانواده بشري است و هر فرد بشر، در هر كجا با هر نژاد، زبان، جنس يا دين كه باشد، از اين حقوق بهره‌‌مند است و لازم نيست انسان اين حقوق را كسب كند.

ثانيا: حقوق بشر هديه الاهي است و هيچ مقام بشري از قبيل پادشاه، حكومت يا مقامات مذهبي يا سكولار اين حقوق را اعطا نمي‌كنند. حقوق ناشي از قانون اساسي بر اثر رابطه شهروندي يا اقامت افراد در كشور خاصي به آن‌ها داده مي‌شود، ولي حقوق بشر به معنايي كه بيان شد، ذاتي است.

جهان شمولي به معناي جامعه شناختي‌آن، يعني مقبوليت جهاني يا اين‌كه حقوق از اراده و تصميم عام بين المللي ناشي شده باشد و به عبارتي منبع حقوق، جهاني باشد.

ثالثا: حقوق بشر بخشي از حقوق است كه هر انسان از آن جهت‌كه انسان است، آن‌ها را دارا مي‌شود، در برابر بسياري از حقوق كه بر مبناي حكمت الاهي به انسان‌ها نه از آن جهت‌كه انسان هستند، بلكه جهات حكيمانه ديگري اعطا مي‌شود. بنابراين برداشت‌ها از حقوق بشر همواره برخاسته از نگرش‌ها در نظام حقوقي بوده و نمي‌تواند جدا از آن باشد. دراسلام نيز حقوق بشر جزء نظام حقوقي و در راستاي اهداف آن قابل تبيين است.

البته مي‌پذيريم كه اين تعريف همچون ساير تعاريف هرگز نمي‌توانند ابعاد مختلف حقوق بشر را كه مد نظر داريم، بيان كند؛ اما به‌هرحال تعاريف تاحدودي مي‌توانند بيانگر مباني و پيش‌فرض‌هايي باشند كه در فرهنگ‌ها و جهان‌بيني‌ها براي حقوق بشر تعيين مي‌شود و اين تعريف نيز ازاين قاعده جدا نيست.

 

مفهوم جهان شمولي

اصطلاح "UNIVERSALITY" به معناي جهان‌شمولي و عموميت و شمول از "UNIVERSE" گرفته شده است. «UNIVERSE» در لغت عبارت است از جهان، گيتي، عالم و كائنات و «UNIVERSAL» صفت به معناي فراگير، عالمگير، جهاني و جهان‌شمول است؛ يعني چيزي‌كه متعلق به تمام افراد جهان است و تمام افراد و ملل جهان را شامل مي‌شود.

در ذيل به چند مفهوم جهان‌شمولي اشاره مي‌شود:

1. جهان شمولي به معناي جامعه شناختي‌آن، يعني مقبوليت جهاني يا اين‌كه حقوق از اراده و تصميم عام بين المللي ناشي شده باشد و به عبارتي منبع حقوق، جهاني باشد.

2. جهان‌شمولي به معناي سازگاري و همخواني با همه فرهنگ‌ها و جهان‌بيني‌ها.

3. جهان‌شمولي به معناي شمول و فراگيري همه افراد انساني در هركجا.

در اين مقال برآنيم تا جهان شمولي حقوق بشر را در هر يك از اين معاني البته در مقايسه با حقوق بشر مندرج دراعلاميه جهاني و نيز حقوق بشر برخاسته از اسلام بررسي كنيم.

 

1. حقوق بشر و مساله مقبوليت و رضايت

حقوق بشر با تصويب و لازم الاجرا شدن منشور ملل متحد، تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر، ميثاق بين‌المللي حقوق مدني و سياسي، ميثاق بين‌المللي حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و معاهدات گوناگون، كه در سطح جهاني و منطقه‏اي بسته شده، مورد پذيرش دولت‌ها قرار گرفته است.

اعلاميه جهاني حقوق بشر در 10 دسامبر 1948 م طي قطعنامه 217 ، از سوي مجمع عمومي سازمان ملل‏متحد تصويب شد. از 56 دولت عضو سازمان ملل متحد، اعلاميه حقوق بشر با 48 راي مثبت، 8 راي ممتنع و بدون راي منفي، به تصويب دولت‌هاي عضو رسيد.

دولتهاي عربستان سعودي، روسيه سفيد، لهستان، چكسلواكي، آفريقاي جنوبي، اتحاد جماهير شوروي، اوكراين و يوگسلاوي به اين اعلاميه راي ممتنع دادند؛ البته هرچند اين كشورها به اعلاميه راي ممتنع دادند، اما همه آن‌ها بجز آفريقاي جنوبي به ماده «7» قطعنامه اعطاي استقلال به سرزمين‌ها و مردم مستعمره، مصوب 1960 م. مجمع عمومي راي مثبت دادند كه بيان مي‌دارد همه دولت‌ها با حسن نيت، دقيقا مقررات منشور ملل متحد، اعلاميه جهاني حقوق بشر و اعلاميه حاضر را … رعايت مي‌كنند.

درسال 1968م. نيز در كنفرانس جهاني حقوق بشر، نمايندگان 84 دولت در تهران حضور يافته و اعلاميه تهران را پذيرفتند كه تاييد مي‏كرد اعلاميه جهاني حقوق بشر، همه اعضا را به آن متعهد كرده است .

مجمع عمومي، اين اعلاميه را به عنوان معيار موفقيت مشتركي براي همه اقوام و ملت‌ها معرفي كرد و از همه كشورهايي عضو سازمان و كليه ملل درخواست كرد تا شناخت و رعايت مؤثر حقوق و آزادي‌هاي مندرج در آن را ترويج و تامين كنند .

اما درعين‌حال شرايط حاكي از اتفاق نظر درخصوص مقبوليت جهاني اعلاميه نيست و در چشم‌اندازي به جهان سوم برداشت مي‌شود كه آن‌ها چون در تدوين، تصويب و حتي اجراي آن نقشي نداشته‌اند، اين اعلاميه را يك اعلاميه غربي كه تأمين كننده منافع غربي‌ها و ابزاري براي سلطه آن‌ها در شكل جديد استعمار است تلقي مي‌كنند؛ به‌عنوان‌مثال هرچند كشورهاي اسلامي در تدوين اعلاميه حقوق بشر به شكل موثر و فراگيري حضور داشته باشند، اما در مقابل اشتراك نظر آن‌ها در تدوين اعلاميه حقوق بشر اسلامي در قاهره، بيانگر ماهيت حضور آنان در تدوين اعلاميه جهاني و بيانگر اين مطلب است كه مقبوليت اين اعلاميه به شدت از ناحيه بخش عظيمي از ملت‌هاي اسلامي محل ترديد است و با اين وضعيت، اعلاميه را نمي‌توان برآمده از اراده تفصيلي كشورهاي اسلامي و ملت‌هاي مسلمان قلمداد كرد. گفتني است كه دولت‌ها موضوع حقوق بشر نيستند، بلكه فرد مخاطب اين اعلاميه است؛ درحالي‌كه معمولا براي اثبات مقبوليت اعلاميه به توافق دولت‌ها استناد نمود؛ به عنوان مثال ملت مسلمان ايران در دوران رژيم شاهنشاهي به اين اعلاميه پيوسته است، اما نمي‌توان پذيرفت كه مفاد اعلاميه و مباني آن نيز مورد قبول فرهنگ و مسلك اين ملت بوده است. زماني‌كه قرار باشد كه درمورد اعتبار اعلاميه به وفاق عام بين‌المللي اذعان شود، نبايد فقط به امضاي چند دولت بسنده كرد. البته فراموش نشود كه اين سخن ما بيش از آن‌كه صبغه حقوقي داشته باشد، حالت جامعه‌شناختي دارد و معتقديم بيشترين چالش‌هايي كه امروزه ميان فرهنگ‌ها و برخي از ارزش‌هاي اعلاميه وجود دارد، برگرفته از دوگانگي‌اي است كه بين تصميمات بين المللي دولت‌ها با فرهنگ هاي ملي آنان وجود دارد.

حقيقت آن است كه اگر به واقعيت‌هاي فرهنگي در ميان ملت‌ها توجه شود، بايد اعتراف كرد كه وفاقي عام ميان همه ملت‌ها در مورد حقوق بشر قابل‌دسترسي است و حقوق بشر جهان‌شمول به مفهوم مقبوليت جهاني آن در عين‌حال‌كه در بدو امر سهل‌الوصول به نظر مي‌آيد، اما بايد پذيرفت كه چنين وفاقي به امتناع نزديك‌تر است.

 

 

 

نويسنده: محمدرضا باقرزاده*

 

. گذشته از نويسندگان عرب زبان اهل‌سنت، در ميان نويسندگان و انديشمندان شيعه نيز آثاري به‌طور مستقيم به مقوله حقوق بشر اختصاص يافته است؛ همچنين به‌طور غيرمستقيم نيز آراء و نظرات مفسر‌كبير قرآن آيت‌الله علامه طباطبايي در تفسير شريف‌الميزان و نظرات شاگرد ايشان آيت‌الله شهيد مرتضي مطهري و آيت‌الله محمد تقي مصباح يزدي كه دراين زمينه مطرح شده، قابل مراجعه و بهره‌برداري بسيار است.

. فلسفي، هدايت‌الله: «تدوين و اعتلاي حقوق بشر در جامعه بين‌المللي»، مجله تحقيقات حقوقي، دانشگاه شهيد بهشتي، شماره 16 و 17 ، ص 95.

. رك: فرهنگ نشر نو، محمدرضا جعفري، نشر تنوير، تهران، 1377.

*. دانشجوي دكتراي علوم سياسي.

. مثل كنوانسيون پيشگيري و مجازات جرم كشتار جمعي در تاريخ 9 دسامبر 1948 كه در 21 ژانويه 1951 لازم‌الاجرا شده است و كنوانسيون محو كليه اشكال تبعيض نژادي در تاريخ 21دسامبر 1965كه در 4ژانويه 1969لازم‌الاجرا شده است.

. مانند اعلاميه آمريكايي حقوق و تكاليف بشر در تاريخ 2 مه 1948 و كنوانسيون اروپايي حمايت از حقوق بشر و آزادي‌هاي اساسي در تاريخ 4 نوامبر 1950 .

. ممتاز، جمشيد: «حقوق بشر در پرتو تحولات بين‌المللي»، تهران، نشر دادگستر، 1377 ص 91.

. سازمان ملل متحد، واقعيتهاي اساسي درباره سازمان ملل متحد، ترجمه قدرت‌الله معمارزاده، تهران: انتشارات كتاب‌سرا، 1374 ، ص 243.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(0) نظر

انسان‌هاي درجه‌ يك ، انسانهاي درجه ؟!

 

  گفتار پيشين: حقوق بشر اسلامي ؛ چالشهاي پيش رو...  

 

يكي از نويسندگاني كه در عرصه حقوق بشر بر حقانيت حقوق بشر غربي و عدم صلاحيت اسلام براي ارائه حقوق بشر جهان شمول‌ اصرار دارد مي‌گويد: " در احكام اسلام (كه وي نام اسلام سنتي بر آن نهاده است)، تبعيض غيرقابل انكاري بين معتقدان اديان مختلف مي‌يابيم، به‌گونه‌اي كه در اسلام، انسان‌ها به سه، بلكه چهار درجه تقسيم مي‌شوند. انسان‌هاي درجه‌ يك، مسلمانان فرقه‌ ناجيه هستند؛ انسان‌هاي درجه‌ دو، مسلمانان ديگر مذاهب اسلامي هستند. اهل كتاب يعني مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان به شرطي كه شرايط ذمه را بپذيرند و نيز غيرمسلماناني كه با دول اسلامي معاهده امضا كرده باشند، انسان درجه سه محسوب مي‌شوند. ديگر انسان‌ها يعني كافران حربي كه كليه‌ غيرمسلمانان غيرذمي و غيرمعاهد را دربرمي‌گيرد، انسان درجه‌ چهار خواهند بود."

او در ادامه مي گويد: " انسان‌هاي درجه‌ يك يعني مسلمانان فرقه‌ ناجيه از تمامي حقوق و امتيازهاي ديني برخوردارند. انسان‌هاي درجه‌ دو يعني مسلمانان ديگر مذاهب اسلامي از بيشتر حقوق شرعي برخوردارند؛ اما از برخي حقوق شرعي و بسياري امتيازات ديني محرومند. انسان‌هاي درجه‌ سه يعني اهل كتاب ذمي و كفار معاهد از بيشتر حقوق شرعي بي‌بهره‌اند و انسان‌هاي درجه‌ چهار يعني كفار غيرذمي و غيرمعاهد تقريباً فاقد هرگونه حقي هستند و حرمتي ندارند."

وي در بيان مهم‌ترين مصاديق اين تفاوت‌ها به مواردي اشاره مي‌كند و مي‌گويد: " در مناصب ديني از قبيل ولايت امر، مرجعيت، قضاوت، شهادت، امامت جمعه و جماعت علاوه بر اسلام، ايمان نيز شرط است. زن مؤمنه بنابر احتياط نمي‌تواند با مرد مسلمان متدين به ديگر مذاهب اسلامي ازدواج كند. يكي از اسباب تحريم در ازدواج كفر است؛ همچنين يكي از موانع ارث نيز كفر است. از شرايط اجراي قصاص، چه قصاص نفس چه قصاص عضو، تساوي در دين است. ديه‌ يك مرد مسلمان ده هزار درهم است و ديه‌ يك مرد ذمي (مسيحي يا يهودي يا زرتشتي به شرطي كه شرايط ذمه را پذيرفته باشد) هشتصد درهم است. اهل كتاب غيرذمي، متدينان ديگر اديان و مذاهب و كفار و مشركان اصولاً ديه ندارند و خونشان احترام و ارزش ندارد. در اجراي حد قذف، اسلام مقذوف شرط است. شهادت غيرمسلمان عليه مسلمان مسموع نيست، هم‌چنان‌كه قضاوت آن‌ها براي مسلمانان فاقد اعتبار شرعي است. از ديدگاه وي توجه به موارد فوق ترديدي باقي نمي‌گذارد كه مسلمان و غيرمسلمان در حقوق شرعي كاملاً متفاوتند و غيرمسلمانان از بسياري حقوق محرومند. با اين همه قابل كتمان نيست كه اهل ذمه در قياس با مسلمانان و مؤمنان، انسان درجه‌ سه محسوب مي‌شوند."

 

به‌هرحال آن‌چه اسلام براي مسلمانان برشمرده امتيازاتي است كه در حقوق اسلامي براي مسلمان و مومن شناسايي شده و ناظر به حقوق انساني افراد بوده و نافي آن‌ها نيست.

وي در ادامه و در يك نتيجه‌گيري چنين ادعا مي‌كند:" آشكار است كه در اسلام سنتي، «انسان از آن حيث كه انسان است» يعني فارغ از دين و مذهب از حقوق برخوردار نيست. ما در اسلام سنتي حقوق مسلمان داريم، نه حقوق بشر."

پرداختن به تك تك موارد بيان شده در بالا نياز به غور دقيق در احكام مربوطه بوده و از اين مجال بيرون است. گو اينكه فتاوي جديد برخي مراجع در مورد ديه اهل كتاب ،خلاف ادعاي مطرح شده است و مسائل ديگر نيز هركدام توجيهات شرعي و مستحكم خود را داراست و ديگر اينكه هيچ فقيهي مدعي كامل بودن فقه در هيچ مقطعي نبوده است. آنچه مهم است ؛ متولوژي محكم فقه اسلامي است و ما در ادامه به موارد كلي مطرح شده در اين شبهه مي پردازيم.

در همين راستا بايد گفت كه ما «علاوه بر حقوق بشر» در اسلام حقوق مسلمان نيز داريم، نه آن‌گونه‌كه وي پنداشته است فقط حقوق مسلمان داشته باشيم.

امتيازاتي كه اسلام براي مسلمانان در چارچوب جامعه اسلامي فراهم آورده، هرگز به معناي نفي حقوقي نيست كه هر انساني به حكم انسان بودن از آن برخوردار است. حقوق بشر حقوقي است كه هر انساني به حكم انسان بودن از آن برخوردار است، نه امتيازاتي كه انسان‌ها به حكم كمالات اسلامي كه در جهان‌بيني اسلام شناخته مي‌شود از آن برخوردار مي شوند.

در اسلام همه انسان‌ها از آن حيث كه انسان هستند، از حداقلي از حقوق برخوردارند و پرواضح است كه حيات اسلامي و الاهي كه در نظام ارزشي اسلام از آن به حيات طيبه ياد مي‌شود، بالاتر از اصل انسان بودن است.

 

حقوق بشر نبايد ابزاري براي استحاله نظام هاي ايدئولوژيك به نظام هاي ليبراليستي باشد؛ زيرا لازمه آن، خودزدايي حقوق‌بشر خواهد بود.

اساسا در اسلام، انسانيت ارزشي كه امري اكتسابي است نه انسانيتي كه اساس حقوق بشر است و غيراكتسابي ـ داير مدار قلب سليم است و بر محور آن مي‌چرخد و كافر از آن جهت كه فطرت خود را پوشانيده و انكار كرده، پوسيده و منحط است و انسانيت ارزشي كه اكتسابي است، قابل اعتلا و نيز قابل زوال است. اما اين نيز واضح است كه اين امر چيزي از انسانيتي كه مبناي حقوق بشر است نمي‌كاهد. در اسلام هر انساني حتي اگر ابن ملجم هم باشد، در روابط اجتماعي از عدالت اسلامي محروم نيست و جرم او حقوق او را تحت الشعاع قرار نمي‌دهد؛ بنابراين نمي‌توان او را شكنجه كرد و بيش از حكمي كه قانون براي او مقرر كرده است بر او روا داشت.

به‌هرحال آن‌چه اسلام براي مسلمانان برشمرده امتيازاتي است كه در حقوق اسلامي براي مسلمان و مومن شناسايي شده و ناظر به حقوق انساني افراد بوده و نافي آن‌ها نيست. اگر در مناصب ديني از قبيل ولايت امر، مرجعيت، قضاوت، شهادت، امامت جمعه و جماعت علاوه بر اسلام، ايمان شرط است، به اين دليل است كه ايمان عزيز است نه آن‌كه انسان ذليل باشد. ولايت امر، مرجعيت، قضاوت، شهادت، همگي از اموري است كه لازمه آن، سلطه غيرمسلمان بر مسلمان است. اسلام اين حق را براي خود قايل است كه در درون جامعه اسلامي نفوذ غيرمسلمانان را بر مسلمانان سد كند. اما به معناي اين نيست كه غيرمسلمانان را ملزم كند تا سلطه مسلمانان را پذيرا شوند: بلكه آن‌ها اين حق را دارند تا قاضي و شاهد براي همكيشان خود باشند و حاكم و مسلط بر آن‌ها گردند. حتي اگر بر مبناي اكثريت كه اصل مورد پذيرش در دموكراسي است مشي كنيم، بايد بپذيريم در جامعه‌اي كه اكثريت آن‌ها مومن و مسلمان هستند، اين حق وجود دارد كه براي حفظ حاكميت اكثريت، حصارهاي حقوقي قرار دهند. يك نظام ديني براي پيشگيري از استحاله راهي جز اين ندارد كه در انتصابات اجرايي زمام امور جامعه را در دست متدينان قرار دهد. حقوق بشر نبايد ابزاري براي استحاله نظام هاي ايدئولوژيك به نظام هاي ليبراليستي باشد؛ زيرا لازمه آن، خودزدايي حقوق‌بشر خواهد بود.

I . گفت‌وگو با محسن كديور، ماهنامه آفتاب، ش 27، تير 82.

II. شمس (91): 9 و 10: «قد افلح من زكاها و قد خاب من دساها»

 

 

لينك مطالب مرتبط:

 جهان شمولي حقوق بشر 

 حقوق بشر وفرهنگ هاي متعدد 

 حقوق طبيعي، ميراث اديان توحيدي 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(0) نظر

همدلي را صدا كنيد


 

در اين ايام بابركت ماه ميهماني خدا كه هر روزه مردم شريف، خود را با روزه مقاوم مي‌سازند تا به گنج صبر و تحمل دست يافته و از طرفي محسوس‌تر به ياد محرومان و نيازمندان باشند، شاهد تصاوير دل‌خراش و دردناكي هستيم كه توسط رسانه‌ها به قلب انسان‌هاي آزاده جهان مخابره مي‌گردد. 


 

 

سومالي

هر چند وقت يك‌بار بنا بر رويدادهاي متعددي همچون بلاياي طبيعي به مانند سيل و زلزله و خشكسالي و... كه در نقاط مختلف دنيا به وقوع مي‌پيوندد و دنيا ناگزير در رويارويي با اين پديده‌هاي الهي است، شاهد آنيم كه در كشور پهناورمان صندوق‌هاي زيادي براي جمع آوري كمك در جامعه خودنمايي مي‌كنند و وجود اين صندوق ها نشان از فرهنگ هم نوع دوستي مردم شريف ايران است تا دستان سخاوت مردم شريف ايران كيلومترها آن طرف تر دستان نيازمندان و آسيب ديدگان از اين بلايا را به حكم انسانيت بفشرد.

در اين ايام بابركت ماه ميهماني خدا كه هر روزه مردم شريف، خود را با روزه مقاوم مي‌سازند تا به گنج صبر و تحمل دست يافته و از طرفي محسوس‌تر به ياد محرومان و نيازمندان باشند، شاهد تصاوير دل‌خراش و دردناكي هستيم كه توسط رسانه‌ها به قلب انسان‌هاي آزاده جهان مخابره مي‌گردد. 

در اين بازار معامله‌ي باخدا كه تاريخ گواه است همواره جامعه‌ي ايراني روسفيدتر از گذشته سربلند بيرون آمده و منادي صلح و آرامش بوده است برخي از هم ميهنان سوالاتي به ذهنشان خطور مي نمايد واين سوالات در جامعه شنيده مي شود كه : چرا مردم به كمك اين آسيب ديدگان بشتابند در صورتي كه سازمان‌ها و نهادهاي حكومتي مأمور به انجام وظيفه‌اند؟ و سوال ديگر آنكه با وجود نيازمندان جامعه‌ي خود چرا به تكاپوي كمك به انسان‌هاي غير هم وطن در كيلومترها آن طرف تر بيافتيم؟

تكاپوي يك انسان براي كمك به انسان ديگر جداي از اينكه لذت غير قابل وصفي براي وي خواهد داشت از طرفي پايه‌هاي عاطفي و انساني جامعه را تقويت كرده و اجتماعي لبريز از محبت و هم دوستي به وجود مي‌آورد

رو به فطرت انساني اين عزيزان مي‌نشينم و مطالبي را مطرح مي‌كنم و اميدوارم اين عزيزان نيز به تأمل بنشينند. به اميد رويش هر چه بيشترعواطف زيبنده ي انساني در جامعه ، نظرتان را معطوف مي كنم به اين آيه شريفه:

خداوند متعال در آيه سوم سوره بقره مي‌فرمايند: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ / آنان كه به غيب ايمان مي‌آورند و نماز مي‌گزارند، و از آنچه روزيشان، داده‌ايم انفاق مي‌كنند. خداوند متعال مشخصه‌ي متقين را طبق اين آيه شريف از قرآن اولاً ايمان به غيب مي‌داند در حالي كه امروزه شاهد آن هستيم كه بي شماري از انسان‌هاي دنيا فقط و فقط توسط حواس پنج‌گانه خود چون چشايي و بويايي و لامسه و بينايي و شنوايي به دنيا مي نگردند و در عالم محسوسات زندگي مي‌كنند در حالي كه كتاب آسماني نظر انسان‌ها را به عالم غيب متوجه مي‌كند – در وهله‌ي اول اين نگرشي است از جهان بيني كه قرآن به فرد مسلمان در اين آيه يادآور شده است.

سومالي

در ادامه آيه اشاره به برپايي نماز شده كه مي‌شود گفت به اصل خودسازي توجه شده و در نهايت انفاق را مشخصه‌ي انسان متقي مي‌داند كه به اصل جامعه سازي وتوجه براجتماع سخن به ميان مي آورد.

در اين مقاله با توجه به موضوع بحث به اصل سوم اين آيه همان موضوع انفاق برمي گرديم. انفاق نوعي رابطه‌ي انساني و عاطفي شخص است با جامعه‌ايي كه در آن زندگي مي كند و هر انسان انديشمندي بر اين موضوع واقف است كه رابطه‌ي عاطفي را با پول و ماديات نمي‌توان جايگزين نمود. في المثل امروزه شما براي تربيت فرزندانتان دست به جيب نمي‌شويد تا آنها را به مهدهاي كودك، مدارس و...بفرستيد تا باري از دوش برداشته وصرفاً تربيت بچه ها را وظيفه‌ي اين سازمان‌ها و نهادها و... بدانيد . مطمئنآ اين باور نيست كه اين امر خطير را كاملاً به دوش سازمان‌هاي دولتي بياندازيد. در كشورهاي پيشرفته‌اي همچون ژاپن مي‌بينيم كه خانواده‌ها اعتقاد زيادي به مهدهاي كودك ندارند و بيشتر ترجيح مي‌دهند خود براي تربيت كودكانشان دست به كار شوند.حال چطور مي شود كه امر خطيرانساني اي همچون كمك رساني به هم نوع را صرفا وظيفه ي سازمان هاي دولتي وحكومتي بدانيم؟ تكاپوي يك انسان براي كمك به انسان ديگر جداي از اينكه لذت غير قابل وصفي براي وي خواهد داشت از طرفي پايه‌هاي عاطفي و انساني جامعه را تقويت كرده و اجتماعي لبريز از محبت و هم دوستي به وجود مي‌آورد.

وقتي انسان آزاده و با فطرت پاك انساني‌اش تصاوير دل خراشي از انسان‌هاي بي شماري را مي‌بيند كه تنها به دليل گرسنگي جان مي‌بازند و در نگاهي جامعه‌تر نسلي انساني از بين مي‌رود يقيناً به اين اولويت مي‌رسد تا آستين بالا زده و اندازه‌ي توان و تلاش خود فعاليت انساني را آغاز نمايد. به لطف حق اين شروع عاطفي قدمي بزرگ است در پديدآوردن دنياي با ارزش انساني

اين در حالي است كه در عصر حاضرشنيده مي شود جهان را دهكده‌اي مي‌دانند كوچك با ارتباطات گسترده حال جاي اين سوال است كه چگونه مي شود كه شاهد از بين رفتن انسان هاي زيادي باشيم كه دسترسي به ابتدايي ترين نياز بشر كه همانا غذا مي باشد برايشان ميسر نيست؟ حال اين بحث در جاي خود بماند كه مي‌شود با جلوگيري از اسراف‌هاي زيادي كه تك تك آدم‌ها در زندگي دارند، انبارهايي بزرگ براي كمك رساني به انسان‌هاي نيازمند بر پا كرد. اگر انسان اسراف را تعطيل و همدلي را صدا مي كرد و خود را جاي هم نوع خود مي‌گذاشت كه در چند ثانيه تمام زندگي‌شان، اموالشان، فرزندانشان و... بر اثر يك بلاي طبيعي به باد مي‌رفت، يقيناً  دست كمك به سوي عواطف انساني دراز مي‌كرد تا دست نياز به سوي سازمان‌هاي دولتي حكومتي جهان دراز نمايد.

واما در پاسخ به سوال دوم : با وجود نيازمندان جامعه‌ي خود چرا به تكاپوي كمك به انسان‌هاي غير هم وطن در كيلومترها آن طرف تر بيافتيم؟

سومالي

بايد اين اصل را يادآور شويم كه در برنامه ريزي هاي زندگي، اولويت بندي مسئله ي مهم و قابل توجهي است. شب قبل از اينكه به خواب رويم ليست كارهاي روزانه‌ي خود را مي‌نويسيم اين كارها را با اعداد مشخص مي‌كنيم تا با اولويت بندي كارها از زمان و امكانات موجود به نحوه احسن استفاده نماييم.

عاقلانه مي نمايد اولويتي كه بنا برحوادث و بلاياي طبيعي در نقاط مختلف دنيا رخ مي دهد ، جوامع در بحث امداد رساني پيش قدم شوند. وقتي انسان آزاده و با فطرت پاك انساني‌اش تصاوير دل خراشي از انسان‌هاي بي شماري را مي‌بيند كه تنها به دليل گرسنگي جان مي‌بازند و در نگاهي جامعه‌تر نسلي انساني از بين مي‌رود يقيناً به اين اولويت مي‌رسد تا آستين بالا زده و اندازه‌ي توان و تلاش خود فعاليت انساني را آغاز نمايد. به لطف حق اين شروع عاطفي قدمي بزرگ است در پديدآوردن دنياي با ارزش انساني.

در آخر نظر شما هم‌وطن گرامي‌ام را به اين نكته از آيه‌ي شريفه جلب مي‌نمايم كه خداوند متعال در مورد انفاق بيان نفرموده كه با مال و ماديات انفاق كنيد بلكه دايره‌ي اين اصل عاطفي را بسيار فراتر و وسيع تر ديده و انسان را دعوت به انفاق از روزي خود كرده است. خواه اين روزي انسان، مادي باشد يا معنوي.

لذا هر كسي در هر جايگاهي مي تواند اقدامي از جنس كمك داشته باشد .

به عنوان يك گرافيست مي توانيد پوستري براي كمك به اين نيازمندان طراحي كنيد.

به عنوان نويسنده مي توانيد از همنوعان دعوت كنيد تا به اين افراد بيشتر فكر كنند.

به عنوان سرپرست خانواده مي توانيد خانواده تان را تشويق كنيد تا از پس انداز خود انفاق كنند و.... شما چه نظري داريد ؟

در راه خدا انفاق كنيم

(0) نظر

سرنوشت فيس‌بوك درلندن


دولت بريتانيا در اقدامي غير منتظره تصميم گرفت تا در مواقع اضطراري شبكه‌ هاي اجتماعي يا شناسه‌ ي برخي كاربران مسدود نموده و در صورت ادامه ي روند شورش شبكه ي تلفن همراه را نيز قطع نمايد . اين اقدام مصداق روشن نقض آزادي بيان است            


 

اغلب رسانه‌هاي تلويزيوني غربي در اقدامي هماهنگ تلاش دارند تا مانع از انعكاس واقعيات اعتراض ‌هاي مردم در انگليس شوند و آن ‌را غارت، شورش مهاجران و بي نتيجه توصيف كنند.

شبكه هاي خبري-انگليس-لندن

با فراگير شدن اعتراضات در كشور انگليس رسانه‌ هاي غربي با اتخاذ رويكردي جهت ‌دار سعي در وارونه نشان دادن حقايق اعتراض‌ هاي مردم انگليس دارند ؛ در اين راستا  طي اقدامي غيرمنتظره دولت بريتانيا درنشستي اضطراري پيشنهاد داده است در مواقع اضطراري شبكه‌ هاي اجتماعي يا شناسه‌ ي برخي كاربران مسدود شود ، اين اقدام كه مصداق روشن محدود كردن آزادي بيان است ، با اعتراضات شديدي روبرو شده است.

پنج‌ شنبه ، 11 آگوست 2011 ، دولت بريتانيا در ششمين روز از آشوب‌ هاي خياباني لندن ، جلسه‌ اي را برگزار كرد تا درباره‌ ي مسدود كردن شبكه‌‌ هاي اجتماعي "توئيتر" و "فيس ‌بوك" در لندن تصميم بگيرند ؛ دليل اصلي تشكيل اين جلسه نقش شبكه هاي اجتماعي در اعتراضات جاري اين كشور مي باشد زيرا مقامات ارشد لندن معتقدند كه شبكه هاي اجتماعي با انتشار بيانيه ها ، دعوتنامه هاي معترضين و انتشار گسترده ي اخبار مربوط به برخورد پليس امنيتي با مردم ، موجب افزايش اعتراضات شده اند.

در نهايت طي اقدامي غير منتظره اين دولت تصميم گرفت تا در مواقع اضطراري شبكه‌ هاي اجتماعي يا شناسه‌ ي برخي كاربران مسدود نموده ، اين اقدام كه مصداق روشن محدود كردن آزادي بيان است ، با اعتراضات شديدي روبرو شده است اما مقامات بريتانيا با بي توجهي به اين اصل (آزادي بيان) همچنان شبكه ‌هاي اجتماعي را به عنوان مقصر اصلي مي دانند.

با ادامه و شدت يافتن اعتراضات مردم لندن ، مقامات بريتانيا و در راس آن‌ ها "ديويد كامرون" ، نخست‌ وزير انگلستان ، راه‌ حل هاي ديگري را پيشنهاد داده اند كه برخي از آن ها عبارتند از :

1)    قطع شبكه ي تلفن همراه.

2)    تهديد خانواده هاي معترضين.

3)    قطع مواجب دولتي آشوب گران.

4)    مسدود كردن شناسه‌ ي كاربران توئيت.

5)    تشويق مردم براي شناسايي افراد معترض.

دليل اصلي تشكيل اين جلسه نقش شبكه هاي اجتماعي در اعتراضات جاري اين كشور مي باشد زيرا مقامات ارشد لندن معتقدند كه شبكه هاي اجتماعي با انتشار بيانيه ها ، دعوتنامه هاي معترضين و انتشار گسترده ي اخبار مربوط به برخورد پليس امنيتي با مردم ، موجب افزايش اعتراضات شده اند

اين در حالي است كه شبكه‌ي اجتماعي "توئيتر" كه در آشوب‌هاي خياباني چند روز گذشته ‌ي بريتانيا براي خبر رساني بيش از ديگر شبكه‌ هاي اجتماعي مورد استفاده‌ ي كاربران قرار گرفته است ، بلافاصله بعد از نشست اضطراري دولت و اظهارات ديويد كامرون در بيانيه ‌اي اعلام كرد كه اين شبكه‌ ي اجتماعي شناسه‌ ي هيچ كاربري را مسدود نخواهد كرد و توئيت‌ هاي هيچ كاربري را نيز از آرشيو خود حذف نخواهد كرد.

"توئيتر" همچنين در واكنش به اظهارات "ديويد كامرون" گفته است شبكه‌ هاي اجتماعي و از جمله "توئيتر" همان ابزاري هستند كه در جريان قيام‌ هاي مردمي در تونس ، مصر و بحرين مورد استفاده ي معترضان قرار گرفته و بسياري از كشورهاي غربي و از جمله خود بريتانيا ، نقش اين ابزار را در اطلاع ‌رساني و تجميع مردم در اين قيام‌ ها بر عليه ديكتاتوري را بارها تحسين كردند.

كارشناسان وب مي‌ گويند اگر بريتانيا اختيار مسدود كردن شبكه‌ هاي اجتماعي را به پليس اين كشور واگذار كند يا شناسه‌ ي برخي كاربران را مسدود كند ، زنگ خطري جدي براي همه‌ ي كاربران اينترنت و دموكراسي ‌هاي ديگر دنيا است.  فعالان اينترنتي نيز با خشم ابراز نگراني مي‌ كنند كه چنين اقدامي ، مجوز محدود كردن آزادي ‌هاي مسلم ديگر در عرصه وب از جمله حق آزادي بيان در وبلاگ‌ ها و وب‌ سايت ‌ها و حق انتشار عكس ‌ها و ... را هم شامل خواهد شد.

البته برخورد با شبكه هاي اجتماعي تا حدودي اغاز شده ، در همين راستا استفان كاواناف دستيار معاون كميسرياي اسكاتلنديارد تاييد كرده است كه كه پليس، به عنوان بخشي از تحقيقات خود در زمينه شورش و غارت گسترده، بر سايت‌هاي اينترنتي نظارت مي‌كند. پليس اسكاتلنديارد با صراحت اعلام كرده است كه كاربران توييتر را كه در نارامي‌هاي اخير به تبادل اطلاعات پرداخته و موجب خشونت و نارامي در لندن شده‌اند، تحت تعقيب قرار خواهد داد. دو نفر از كساني كه در فيس بوك اقدام به سازماندهي اعتراضات هفته گذشته انگليس كردند نيز به چهار سال زندان محكوم شدند.

با محدوديت ها و تنگ شدن عرصه ي شبكه هاي اجتماعي در لندن و انتشار گسترده و سريع اين عمل دولت در سطح بين المللي ، افتضاح ديگري به بار آمد كه گوياي نقض حقوق بشر در اين كشور است ؛ اما اين تنها شبكه هاي اجتماعي نيستند كه محدود مي شوند بدان معنا كه خبرگزاري هاي داخلي و خارجي وابسته به دولت انگليس نيز جز در راستاي اهداف دولت مردان اين كشور قدم بر نمي دارند.

راديو و تلويزيون لندن نيز هم پاي سياستمداران انگليسي با سانسور و تحريف تصاوير واقعي ، جريان اخير را آشوبي  خياباني توسط عده اي سودجو و اوباش معرفي مي كنند. 

نقش شبكه هاي خبري در اغتشاشات لندن :

شبكه هاي خبري-انگليس-لندن

بي بي سي :

"بي ‌بي‌ سي" در هر سه بخش انگليسي ، عربي و فارسي زبان خود از همان ابتداي آغاز درگيري‌‌ ها تلاش كرد تا معترضان را جمعي از اوباش و خرابكار معرفي كند كه به دليل كشته شدن يك خلافكار حرفه‌ اي توسط پليس انگليس دست به اعتراض و آشوب‌ زده‌ اند و از همان ابتدا از معترضين با عنوان "آشوبگر" ياد كرد و همچنين در رويكردي غيرحرفه‌ اي ، اين افراد را "احمق" ناميد!

فرانس 24 :

شبكه خبري "فرانس "24 در گزارشي با اشاره به اين كه اكنون آرامش به لندن بازگشته مدعي شد كه پليس اوضاع را تحت كنترل دارد و مردم واقعي افراد به جز به معترضان هستند.

اين شبكه در گزارش خود بر آرام بودن اوضاع تاكيد دارد و اين در حالي است كه منابع خبري گزارش داده‌ اند كه اعتراض ‌ها علاوه بر لندن به ديگر شهرهاي انگليس نيز سرايت كرده است.

الجزيره :

شبكه ي تلويزيوني "الجزيره" نيز همسو با ديگر رسانه هاي حامي غربي حوادث جاري در لندن را راهزني مي ‌داند و گزارشي از همكاري مردم جارو به دست پخش مي ‌كند كه براي كمك به بازسازي دوباره ي شهر وارد عمل شده اند.

سي ‌ان ‌ان :

شبكه ي "سي ‌ان ‌ان" نيز رويكردي شبيه به ديگر رسانه‌ هاي غربي دارد و اوضاع جاري در لندن را غارت اين شهر توسط اشرار معرفي مي كند.

اين شبكه با تبليغ توان نيروي پليس سعي در ترساندن معترضان مي ‌كند و تلاش دارد تا اين بحران را مختص به مهاجران بداند.

رويكرد متناقض غرب در برخورد با رسانه ها با توجه به منافعشان در مناطق و زمان هاي مختلف مهر باطلي بر ادعاي آزادي بيان غربي است و بايد ديد در كنار شبكه هاي خبري كه آيا شبكه هاي اجتماعي در پي اتفاقات اخير به دست فيلترينگ دچار خواهند افتاد؟

يورونيوز :

تلويزيون "يورونيوز" خبر بحران جاري در لندن را نوعي غارت عمومي نشان داد كه مهاجران آسيايي و آفريقايي آن‌ را سازماندهي كرده‌اند ، اين درحالي است كه تصاوير حاكي از آن است كه هرچند افراد سياه پوست در اين تظاهرات حضور دارند ولي تعداد زيادي از افراد معترض ، انگليس تبارهايي هستند كه هيچ شباهتي به مردم آسيايي ندارند.

نتيجه گيري:

بنابر اين مبرهن است كه اقدامات رسانه هاي غربي اعم از شبكه هاي خبري، نسبت به اعتراض هاي مردم لندن و واكنش مسئولين انگليسي نسبت به شبكه هاي اجتماعي كاملا يك سويه و در راستاي اهداف اين دولت مي باشد زيرا اين كشور نفوذ عميقي در كشور ها و شبكه هاي خبري و شبكه هاي اجتماعي (در صورت عدم نفوذ محدود سازي مي شوند) مطرح در سطح جهان داشته كه هدفي جز برجسته سازي دموكراسي واهي غربي و آزادي بيان در اين كشور و محكوم نمودن كشورهاي جهان سوم بالاخص ايران اسلامي نسبت به نقض حقوق بشر و تروريسم ندارند. كه رويكرد متناقض غرب در برخورد با رسانه ها با توجه به منافعشان در مناطق و زمان هاي مختلف مهر باطلي بر ادعاي آزادي بيان غربي است و بايد ديد در كنار شبكه هاي خبري كه به طرفداري از دولت محدود شدند، آيا شبكه هاي اجتماعي در پي اتفاقات اخير به دست فيلترينگ دچار خواهند افتاد؟

(0) نظر
X