تعداد بازدیدها :
تعداد نوشته ها :
تعداد نظرات :
گناه نكردن آسانتر از توبه كردن است
توبه كردن آسان نيست و حتي از ترك گناه هم سختتر است. ولي بدانيم كه بايد به سوي خداوند برگرديم و توبه كنيم اما توبه را كه حقيقتاً بين ما و گناه فاصله بيندازد و ما را به سوي پروردگار خوش رجعت دهد .
ماه مبارك رمضان، ماه نزول قرآن و به فرموده اهل بيت عليهم السّلام بهار آن است. اگرچه تلاوت آيات قرآن و حتي نگاه كردن به صفحات قرآن كريم نيز داراي اجر و پاداش الهي است؛ اما تدبّر در آيات قرآن دستور اكيد خود قرآن و سفارش جدي پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار عليهم السّلام است، تا جايي كه فرمودهاند در تلاوت قرآني كه همراه با تدبر نباشد، خيري نيست.
توبه؛ بازگشت به سوي خداوند
آيه 90 سوره «هود» ميفرمايد: «وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ»؛ از پروردگار خود آمرزش بطلبيد و به سوي او باز گرديد كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه كار) است.
با نگاهي به آيات قبل و بعد اين آيه شريفه متوجه ميشويم كه اين آيه نقل قول حضرت شعيب است كه قوم خود را به آمرزش و توبه دعوت ميكند. مسلم است كه اين دعوت خاص قوم اين پيامبر رسمي نيست و تمام انبياء امت خود را به بازگشت به سوي خداوند دعوت كردهاند.
«توبه» در لغت به معناي «بازگشت و رجوع» است. برخي علما سخت از آن به «الرجوع من الذنب» ياد كردهاند يعني توبه بازگشت از گناه است.(1) برخي نيز از «توبه» به بازگشت به سوي خدا« تعبير كردهاند.(2)
توبه به سوي خداوند
اگر توبه را به معناي «رجوع به خدا» بدانيم بايد گفت توبه هميشگي و دائمي است و انسان بايد همواره در حال توبه به سوي خداوند باشد.
از رسول مكرم اسلام(ص) نقل است كه فرمودند: «اي مردم، پيش خداي خود، توبه كنيد، زيرا من روزي صدبار توبه ميكنم!»(3) توبه در اين معنا همان «انابه» است؛ زيرا معناي «انابه» نيز «بازگشت به سوي خداست». قرآن كريم درباره حضرت ابراهيم(ع) ميگويد: «اين كه ابراهيم لحليم؛ آواه منيب»(4) كه مينب در اين آيه شريفه، معناي انابه كننده و كسي است كه بسيار به سوي خداوند بازگشت ميكند و دائماً در حال رجوع به سوي خداست.
اما توبه در مرحله پايينتر به معناي «بازگشت از گناه» است كه البته منافاتي با معناي قبلي ندارد زيرا توبه كننده در حقيقت از گناه و عصيان خويش به سوي حضرت حق رجوع ميكند. ولي بايد بدانيم توبه شرايطي دارد كه مهمترين آن «پشيماني از گناه است.» مرحوم شهيد استاد مطهري در اين باره مينويسد: «برخي ميان صيغه توبه و خود توبه اشتباه ميكنند. توبه يعني پشيماني شديد از گناه، تصميم اكيد بر تكرار نكردن گناه و بازگشت به سوي حقيقت. اين، يك لفظ بيانگر دارد كه ميگوييم: «استغفرا..... ربي و اتوب اليه» ولي خود اين كه توبه نيست...»(5)
توبه دو سو دارد؛ يك سو بنده گنهكار است كه از گناه خويش به سوي حضرت حق توبه و رجوع مينمايد و طرف ديگر خداوند است كه با نظر رحمتش به سوي بنده رجوع كرده و او را ميپذيرد. لذاست كه قرآن كريم خداوند را «نواب» به معناي بسيار توبه پذير معرفي ميكند. در حديثي قدسي آمده است كه حضرت حق - جل و علا - خطاب به داوود پيامبر(ع) فرمود: «يا داوود تشر المذنبين ابن اقبل التوبه.»(6) يعني اي داود گنهكاران را بشارت بده كه من توبه را قبول كرده و ميپذيرم.
بايد بدانيم كه اگر توبه درست و با شرايط كامل انجام شود و واقعاً توبه كار، هيجان و نادم باشد و قصه بر ترك هميشگي گناه خويش كرده باشد، پس از توبه مانند كسي است كه گناهي مرتكب نشده است. روايت مشهوري است كه: «اتائب من اذنب فمن لاذنب كه: توبه كننده از گناه مانند كسي است كه گناهي مرتكب نشده است.»(7) قرآن كريم هم در آيه 70 سوره فرقان صراحتاً اعلام ميكند كه اگر كسي توبه كند و ايمان آورد و عمل نيكو انجام دهد، حضرت حق تمام گناهانش را به حسنات تبديل ميكند! اما همه اينها در صورتي كه «توبه» حقيقي باشد و شرايطش رعايت شده باشد كه قطعاً كار سختي است و با گفتن چند ذكر و خواندن چند صفحه دعا و حتي ريختن چند قطره اشك، حاصل نميشود. بايد باور كنيم كه توبه كردن كار آساني نيست و ترك هميشگي گناه و رجوع هميشگي از گناه به سوي خدا، كار آساني نيست. تا جايي كه در روايات فرمودهاند: «ترك الخطئية اسير من طلب التوبه: ترك گناه آسانتر از توبه كردن است.»(8)
اين روايت نشان ميدهد توبه كردن آسان نيست و حتي از ترك گناه هم سختتر است. ولي بدانيم كه بايد به سوي خداوند برگرديم و توبه كنيم اما توبه را كه حقيقتاً بين ما و گناه فاصله بيندازد و ما را به سوي پروردگار خوش رجعت دهد.
پينوشتها:
1- لسان العرب ، ج 1 ، ص 233
2- مجمع البحرين، ج 2، ص 14
3- ترجمه مجمعالبيان، ج 17، ص 129
4- سوره مباركه هود ، آيه 75
5- مجموعه آثار شهيد مطهري، ج 13، ص 362
6- الكافي، ج 2، ص 314
7- الكافي ، ج 2، ص 435 ،يا همان، ص 435
8- الكافي، ج 2، ص 451 ، يا همان، ص451
انتظار، عامل نشاط روحي
انتظار ،اصطلاحي است كه به معناي عدم رضايت به وضع موجود وانتظار عملي براي تغيير آن وحاصل شدن وضعيت مناسب مي باشد (1)بر اين اساس مي توان فهميد كه انتظار مفهومي است مركب از دو جزء،نفي واثباتي.نفي آنچه در جريان است واثبات آنچه انتظار وتوقع آن مي رود(2)
انتظار در مكتب تشيع يك حالت نفساني است كه انسان به خاطر وجود آن، ضمن پيراستن وجود خويش از بديها و آراستن آن به خوبيها، در ارتباط مستمر با امام و حجت زمان خويش، همه همت خود را صرف زمينه سازي ظهور مصلح آخر الزمان مي كند و در جهت تحقق وعده الهي نسبت به برپايي دولت كريمه اهل بيت عليهم السلام با تمام وجود تلاش مي كند.
طبق اين تعريف انتظار فرج عاملي مهم در جهت خودسازي فردي، اصلاح جامعه و كاهش جرائم و مفاسد خواهد بود. و انسان خود ساخته همواره احساس لذت معنوي و آرامش دروني دارد.
بي ترديد انتظار ظهور امام زمان (عج) در تمام ابعاد شخصيت انسان، اعم از فردي و اجتماعي موثر است و همه مناسبات وي را فرا مي گيرد و بالاترين كوشش و جهاد همه جانبه او در راه خدا است.
اسلام كه تعليمات وهدايتهايش بر اساس فلسفه هاي عميق وصحيح اجتماعي وواقعي قرار دارد، اصل انتظار ونگاه به سوي آينده را، پشتوانه بقاي جامعه ي مسلمان ومحرك احساسات ومهيّج روح فعاليّت واقدام قرار داده است; وانتظار آينده بهتر، وعصر فتح وگشايش وفرج را برترين اعمال شمرده است ورهبر عظيم الشأن آن در حديث شريف: (أفضل أعمال أمتي انتظار الفرج(3) = برترين كارهاي امّتم انتظار فرج است)، انتظار فرج را افضل اعمال امت خود معرفي فرموده است.
آن هنگام كه پيغمبر بزرگ اسلام صلي الله وعليه وآْله وسلم در حالي كه غير از علي عليه السلام وعموي بزرگوارش ابوطالب، از مردها يار وياور ديگر نداشت ومردم را به خدا ودين توحيد دعوت مي فرمود; آن هنگام كه دست يافتن بر خزائن كسري وقيصر، آن هم براي مردمي محروم ومستضعف، جزء محالات عادي محسوب مي شد; ودر آن هنگامي كه به جاي همكاري وقبول آن دعوت نجات بخش وآزاد ساز توحيدي، از مردم دشنام وناسزا واهانت مي شنيد ورنج وآزار واذيت مي ديد، مردم را به آينده درخشان اين امت نويد مي داد ووعده مي داد كه كلمه توحيد را بگوئيد تا رستگار شويد: (قولوا لا اله إلا الله تفلحوا) تا عرب خاضع شما گردد وعجم به شما جزيه بدهد. سوگند ياد مي كرد كه گنجهاي كسري وقيصر در اختيار شما قرار خواهد گرفت.
وپيروانش با سرمايه واسلحه انتظار رو به سوي آينده وقدم به پيش قرار داده بود. ودر برابر سيل مخالفت ها وشيطنت ها، قطع ارتباط ها ومحاصره ها، شكنجه ها وآزارهاي بدني مسلح، به مقاومت وايستادگي حتي تا ترك مال وخانه وشهر ومسكن در راه اسلام وهدفهاي توحيد آن، تشويق مي كرد واز پيروزي حق ومغلوب شدن باطل سخن مي راند.
اين انتظار وايمان به اين وعده هاي الهي بود كه مسلمانان را در ميدانها فاتح وجانباز وفداكار كرد.
مسلمانان در انتظار اين روزهاي درخشان، آن روزهاي سخت وتلخ وپر از مصيبت را پشت سر گذاشته وجلو رفتند.
قرآن مجيد در آيات متعدّدي مسلمانان را به انتظار آينده گذارده وآينده بهتر را به اين امت نويد داده است وآينده گرائي را تعليم مي فرمايد.
از جمله در اين آيه نويد مي دهد كه هرگاه خطر ارتجاع پيش آيد واز مسلمانان، افرادي مرتد وبي دين شوند واز دين برگردند، خدا قوم وگروهي را مي آورد كه آنان را دوست مي دارد وآنها خدا را دوست مي دارند، نسبت به مؤمنان فروتن هستند، نسبت به كفار، عزيز وغالب وخوددار وغير قابل انعطاف مي باشند، در راه خدا جهاد مي كنند واز ملامت وسرزنش ملامت كنندگان بيم ندارند; كه آيه54 سوره مائده مشعر بر اين مطلب است.
پيشوايان معصوم عليهم السلام نيز اجر بسياري براي منتظران بيان كرده اند، چنان كه امام صادق عليه السلام فرمودند: كسي كه دوست دارد از اصحاب و ياران حضرت قائم عليه السلام باشد، بايد منتظر ظهور باشد و به پاكدامني و نيك خلقي خود را بيارايد، در حالي كه پيوسته به انتظار قدوم حضرت قائم عليه السلام نشسته است. پس اگر با اين اوصاف از دنيا برود و حضرت قائم عليه السلام بعد از او قيام كند، پاداش او همانند فردي است كه امام قائم را درك كرده است. اي گروهي كه مورد رحمت خدا قرار گرفته ايد! كوشش كنيد و انتظار بكشيد كه اين مقام والاي انتظار بر شما گوارا باد! (4)
امام صادق عليه السلام در روايت ديگري به يكي از پيروانش دستور داد كه" و النتظر الفرج صباحا و مساءا" (5) ((شب و روز منتظر فرج باش)).
در هر صورت، انتظار، آماده باش كامل، خودسازي و تصفيه روح و جان و اصلاح ديگران است. انتظار روزنه ي اميدي است كه در حساس ترين و بحراني ترين لحظات زندگي انسان كه از همه جا مأيوس مي شود تنها عامل نجات و اميد بخش اوست.
بنابر اين چنين فردي كه با اميد به پيروزي و رسيدن به جامعه ايده آل لحظه شماري مي كند همواره از نشاط روحي و آرامش درون برخوردار خواهد بود.
...اللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَاَخْرِجْني مِنْ قَبْري ، مُؤْتَزِراً كَفَنى ، شاهِراً سَيْفي ، مُجَرِّداً قَناتي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَ الْبادي
اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ (6)
خدايا اگر حائل شد ميان من و او آن مرگى كه قرار داده اى آن را بر بندگانت حتمى و مقرر پس بيرونم آر از گورم ، كفن به خود پيچيده با شميشر آخته ، و نيزه برهنه ، پاسخ گويان به نداى آن خواننده بزرگوار در شهر و باديه خدايا بنمايان به من آن جمال ارجمند و آن پيشانى نورانى پسنديده را.
پاورقي:
1- توهم در ديدار امام زمان (عليه السلام)ص246
2- مصباح كفعمي ص495
3- تحف العقول عن الرسول، ص37.
4- بحار الانوار، جلد 52، صفحه 140
5- الغيبه، للنعماني، صفحه 158
6- دعاي عهد
علت تأخير در فرج
فهم درست معناي انتظار كه آيا به معني مترصد بودن است يا حركت، به جواب درست اين سؤال وابسته است. در اين جا دو ديدگاه مطرح است:
ديدگاه نخست:
اگر سبب تأخير در فرج وظهور امام عصر (عجل الله فرجه) وانقلاب جهاني فراگير او را اين بدانيم كه زمين تا از ظلم وجور پر نشده است، آن حضرت ظهور نخواهد كرد، به ناچار (انتظار) مي بايد به معني (مترصد بودن) باشد. از طرفي به بداهت اسلام (مي دانيم كه) دامن زدن به ظلم وجور وگسترش بيشتر دامنه آن جايز نخواهد بود.
(از طرف ديگر) درست نيست كه به مقابله با ظلم برخيزيم؛ زيرا چنين مقابله اي دوره غيبت را طولاني تر مي سازد. پس به ناچار بايد منتظر بمانيم تا ظلم وجور در زندگي سياسي، اقتصادي، نظامي وقضايي ما به حدّ كمال برسد چنان كه كره زمين از ظلمت ظلم پر شود تا امام (عليه السلام) ظهور كند وانقلاب خود را عليه ظالمان ودر حمايت مظلومان علني سازد.
ديدگاه دوم:
اگر سبب تأخير در فرج، عدم وجود ياراني باشد كه جامعه و(در گستره اي وسيع تر) دنيا را براي ظهور امام وقيام فراگير وي آماده سازند وپشتيبان وتكيه گاه انقلاب امام تلقّي شوند، مسأله فرق مي كند.
از اين رو چاره اي جز اقدام وتجهيز وآمادگي وامر به معروف ونهي از منكر به منظور برپايي اقتدار حق بر زمين وحصول فرج به سبب ظهور امام (عج) نيست. در نتيجه، انتظار به معناي (مترصد) بودن نخواهد بود. بلكه به معناي حركت، اقدام وجهاد براي برپايي اقتدار حق بر زمين است؛ يعني، مفهومي كه مهيّاسازي زمين براي ظهور امام وقيام جهاني او را طلب مي كند.
بنابر چنين برداشتي از ظهور امام (ع) وظهور فرج به دست وي، معناي انتظار نيز از جهت مثبت ومنفي، ميان (مترصّد بودن) و(حركت) در نوسان خواهد بود.
هم اكنون براي رسيدن به جواب صحيح، به بررسي اين مسأله خواهيم پرداخت:
نقد نظريه نخست:
1- (پر شدن زمين از ظلم وجور) به معناي خشكيدن چشمه توحيد وعدل در زمين نيست؛ چنان كه مكاني براي پرستش خدا توسط مردم باقي نماند! چنين چيزي محال وخلاف سنّت هاي الهي است. بلكه معناي اين كلمه طغيان وسركشي قدرت باطل بر ضدّ حق در نبرد دايمي ميان حق وباطل است.
2- امكان ندارد ظلم وطغيان قدرت باطل بر ضد حق بيشتر از آن چيزي باشد كه هم اكنون هست. امروزه ظلم به بدترين وجهي سراسر زمين را فراگرفته است. آنچه در منطقه بالكان توسّط صرب ها بر ضد مسلمانان بوسني وهرزگوين گذشت در تاريخ ظلم وارعاب كم تر نظير داشته است.
شكنجه هاي وحشيانه اي كه بر مسلمانان فلسطيني زنداني در زندان هاي اسرائيل و عراق اعمال مي شود، از محدوده بيان بيرون است ولي كمتر ديده شده كه افكار عمومي جهان نسبت به اين ظلمِ وحشتناك اعتراضي داشته باشند. اين بي تفاوتي از همه بدتر وزشت تر ونشانه انحطاط وجدان اخلاقي در جامعه جهاني وفرهنگ مادّي بشر معاصر است.
انحطاط وجدان اخلاقي، نمودِ خطري است در تاريخ انسان،كه پيوسته سقوط فرهنگي را در پي خواهد داشت وقرآن از آن به (هلاك امّت ها) تعبير مي كند.
(وجدان) نياز اصلي واساسي انسان است. همان گونه كه انسان بدون (امنيت)، و بدون (بهداشت و درمان) و بدون (غذا) و(نظام سياسي) و (علم (و فن آوري)) قادر به ادامه زندگي نيست به همان سان بدون وجدان، قادر به ادامه حيات نيست، و هرگاه سرچشمه هاي وجدان بخشكد، سقوط فرهنگي نتيجه طبيعي اين حالت خواهد بود.
3- غيبت امام (عليه السلام) به سبب طغيان شرّ وظلم وفساد بوده است و اگر چنين نبود، امام (عليه السلام) غايب نمي شد، بنابراين، چگونه طغيان ظلم و فساد سبب ظهور امام (ع) و خروج او از پرده غيبت خواهد بود؟!
4- برخلاف نظر برخي، گرايش دنياي امروز به سمت سقوط نظام هاي سياسي، نظامي واقتصادي ستمگر است. همه ما چگونگي سقوط اتحاد شوروي را در ظرف چند ماه شاهد بوده ايم. مَثَل چنين كشورهايي مَثَل بنايي توخالي است كه از داخل پوسيده شده وكسي قادر به نگهداري آن از سقوط نيست.
طوفان تغيير هم اكنون در امريكا - يعني ابرقدرت دنيا - وزيدن گرفته واين كشور را در بُعد اقتصادي، امنيتي، اخلاقي ومقبوليّت دچار زلزله هاي سخت ودرهم كوبنده اي كرده است.
نظام جاهلي امروز، شمارش معكوس سقوط وفروپاشي خود را شروع كرده است؛ بنابراين از چنين نظامي چگونه انتظار قدرت وجنگ ووحشيگري بيشتري داشته باشيم؟!
5- به علاوه، آنچه در نصوص غيبت ديده مي شود اين است كه:
((امام عصر (ع)) زمين را از عدل وداد پر مي كند، چنان كه از ظلم وجور پر شده است،(1) نه بعد از آن كه از ظلم وجور پر شده باشد).(2)
معناي آن، اين نيست كه امام (ع) منتظر بماند تا ظلم وفساد بيشتر از آن چيزي كه هم اكنون هست، بشود. بلكه معناي روايت اين است كه امام (ع) هنگامي كه ظهور مي كند، زمين را از عدل وداد پر مي سازد وبا ظلم وفساد در جامعه مبارزه مي كند، تا جايي كه جامعه بشري از ظلم وفساد پاك شود؛ چنان كه در گذشته از ظلم وفساد پر بوده است.
اعمش از ابي وائل روايت كرده كه اميرمؤمنان (ع) درباره حضرت مهدي (عجل الله فرجه) فرموده است:
(يخرج علي حينِ غفلة من النّاس واِماتةٍ من الحقِّ واظهار من الجور، يفرح لخروجه اَهْلُ السَّماءِ وسكّانها، وَيَمْلأ الارض عدلاً كما مُلِئَتْ ظلماً وجَوْراً) .(3)
(در هنگامه غفلت مردم، نابودي حق وآشكاري ظلم، (امام (ع)) خروج مي كند. به سبب اين خروج، اهل آسمان وساكنان آن شادمان مي شوند وزمين را از عدل وداد پر كند؛ چنان كه از ظلم وجور پر شده باشد).
به نظر مي رسد معني جمله (پر شدن زمين از ظلم وجور) اين است كه ظلم وجور چنان زياد شود كه مردم از آن فرياد وفغان بردارند؛ ظلم نقاب تبليغاتي خود را - كه نزد مردم خوب جلوه مي كرد - فروافكند وچهره حقيقي اش را آشكار سازد؛ اين تشكيلات ونظام ها در تحقّق رفاه وآسايش وامنيّت كه به مردم وعده مي داده اند شكست بخورند؛ پس از اين شكست هاي گسترده است كه مردم در جستجوي نظام الهي اي كه آنان را از اين ناكامي ها برهاند به حركت در مي آيند ورهبري ربّاني را مي جويند كه دست شان را بگيرد وبه سوي خداي تعالي رهنمونشان سازد.
تا اين جا به طور فشرده نظريه نخست علل تأخير فرج امام عصر (عليه السلام) را مورد نقد قرار داده ايم. هم اكنون بحث خود را در باب نظريه دوم آغاز مي كنيم.
نظريه دوم در علل تأخير در فرج:
اين نظريه در فهم علل تأخير فرج وظهور امام (ع) به علل واقعي تكيه كرده است كه مهم ترين آن ها، عدم وجود ياوران كافي از جهت كميّت وكيفيت در ميان شيعيان وانصار امام (ع) است.
بي گمان انقلابي كه امام (ع) رهبري آن را به عهده خواهد داشت، انقلابي جهاني وهمگاني است كه مستضعفان ومحرومان در آن امامت وسرپرستي جامعه بشري را عهده دار خواهند بود:
(ونُريدُ ان نَمُنَّ علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمةً ونجعلهم الوارثين) .(4)
(ما مي خواهيم بر آنان كه در زمين خوارشان شمرده اند منّت نهيم وآنان را پيشوايان مردم گردانيم وايشان را وارث زمين كنيم).
ومؤمنان مستضعف در اين مرحله، تمام آنچه را كه طاغوت ها از قدرت وثروت در دست دارند، به ارث برند:
(اِنَّ الارضَ يرثها عبادي الصالحون) .(5)
(بندگان شايسته ام ميراث بران زمين خواهند شد).
وسلطه بر گستره زمين، نصيب آنان خواهد بود:
(ونُمكِّنُ لهم في الارضِ) .(6)
(ودر زمين، قدرتشان دهيم).
امام (ع) در اين مرحله، تمام زمين را از لوث شرك وظلم پاك خواهد كرد:
(يملأ الارض عدلاً كما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً)
(زمين را از عدل وداد پر كند؛ چنان كه از ظلم وجور پر شده است).
تا همان گونه كه دربرخي روايات، تصريح شده، درشرق وغرب عالم جايي كه در آن نداي (لا اله الاّ الله) طنين انداز نشود، يافت نخواهد شد.
محور اين انقلاب فراگير جز (توحيد) و(عدل) نخواهد بود. چنين انقلابي به ناچار زمينه سازي هاي زيادي را در سطح عالي هم از جهت كميّت وهم از جهت كيفيت (نيروها وامكانات) مي طلبد. اگر اين آمادگي ها ايجاد نشود، چنين انقلاب فراگيري در سنّت هاي الهي در تاريخ بشري به تحقق نخواهد پيوست.
در مجموع فراهم نشدن مجموع شرايط لازم براي ظهور، علت تأخير ظهور حضرت است.
امام زمان (ع) در توقيعي كه به شيخ مفيد؛ ميفرستد ميفرمايد:"ولو أنّ أشياعنا -وفّقهم اللَّه لطاعته- علي اجتماع من القلوب في الوفآء بالعهد عليهم، لما تأخّر عنهم اليُمن بلقآئنا، ولتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا علي حقّ المعرفة منهم بنا، فما يحبسنا عنهم إلّا ما يتّصل بنا ممّا نكرهه ولانؤثره منهم" ؛
اگر شيعيان ما كه خداوند انها را به اطاعت و بندگي خويش موفق بدارد در وفاي به عهد و پيمان الهي اتفاق و اتحاد مي داشتند و عهد و پيمان الهي را محترم مي شمردند سعادت ديدار ما به تاخير نمي افتاد و زودتر از اين به سعادت ديدار ما نائل مي شدند در صورتي كه بر اساس معرفت و راستگويي و صداقت انها نسبت به ما بود.(يعني اگر در دوستي با ما صادق بودند)
انچه كه موجب جدايي ما و دوستانمان گرديده و انان را از ديدار ما محروم نموده است گناهان و خطاهاي انان نسبت به احكام الهي است.(7)
اللهم عجل لوليك الفرج
پي نوشت:
(1) (يملأ الارض عدلاً كما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً).
(2) (بَعْدَ اَنْ مُلِئَتْ ظلماً وجوراً).
(3) بحارالانوار مجلسي، ج 51، ص 120.
(4) سوره قصص (28) آيه 5.
(5) سوره انبياء (21) آيه 105.
(6) سوره قصص (28) آيه 6.
(7) احتجاج، ج 2، ص 315.
چگونه با امام زمان (عج) ارتباط برقراركنيم؟
يكي از مطالبي كه بايد به آن توجّه داشت، شناخت و ايمان نسبت به امام زمان -عجل الله تعالي فرجه الشريف- و استواري در آن مي باشد كه بر هر چيز ديگر، مقدم است چرا كه در عصر امامان پيشين، كساني بودند كه در كنار ائمه عصمت و طهارت زندگي ميكردند ولي چون نسبت به آن برگزيدگانالهي، معرفت و ايمان نداشتهاند، بهرهاي از آنها نبرده و چه بسا با آنها هم مخالفت كردهاند.
حال ما چه كنيم كه بتوانيم امام زمان خويش را بشناسيم و انس وارتباط حقيقي با آن حضرت برقرار نماييم؟ در اينجا به برخي از مهمترين راههاي آن اشاره مينماييم:
1.تقوا
2. عشق و محبت به آن سرور.
تقوا به معناي ترس از پروردگار و نگهداري نفس ميباشد يعني اطاعت كامل از خداوند و فرمانبرداري از دستورات او كه خلاصهاش انجام واجبات و ترك محرمات ميشود، البتّه تقوا مراتبي دارد و اگر اين نردبان را آدمي تا آخرين پلهاش طي كند به سعادت بزرگي دست خواهد يافت كه در نهايت به جايي ميرسد كه خداوند متعال ميفرمايد: اي بنده من اطاعتم كن تو را مثل خودم قرار ميدهم. من زنده هستم و نميميرم، تو را هم زنده قرار ميدهم و نميميري و من بينياز هستم و محتاج نميشوم، تو را هم بينياز قرار ميدهم كه محتاج نميشوي. من هر چه را اراده كنم تحقق پيدا ميكند، تو را هم به صورتي قرار ميدهم كه هر چه را بخواهي تحقق پيدا ميكند.[1]
براي رسيدن به اين مرحله، علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات تا حد امكان بايد مستحبات را هم انجام دهد و از شبهات و مكروهات هم دوري كند.
تقوا سبب نورانيت و قرب به حضرتوليعصر-عجل الله تعالي فرجه الشريف- و اتصال روحي با آن حضرت ميشود. در توقيع شريف امام زمان-عجل الله تعالي فرجه الشريف- به شيخ مفيد،امام ميفرمايد: «...پس هر فردي از شما عمل كند به آن چيزي كه به وسيله آن به محبت ما نزديك ميشود و دوري كند از آن چيزهايي كه به وسيله آن به اكراه و خشم ما نزديك ميشود. پس به درستي كه امر ظهور ما يك دفعه و ناگهاني است، در وقتي كه توبه براي فرد، نفعي ندارد و نجات نميدهد او را از عقاب ما، پشيماني بر رفتارهاي ناپسند. خداوند شما را با الهامات غيبي خود ارشاد و توفيقات خويش را در سايه رحمتش نصيب شما فرمايد».
پس آنچنان كه از كلمات گهربار آن وجود مقدس دانسته ميشود، تنها چيزي كه نميگذارد به آن حضرت نزديك شويم ، اعمال سوء و گناهان ماست كه آن مولا را ناراحت ميسازد در حقيقت علّت اصلي اين حجاب بين ما و آن حضرت در خود ماست. معصيت خدا سبب ميشود كه دل و قلب انسان از محبت خاندان وحي خالي گردد و بُعد روحي و جسمي از آقا امام زمان -عجل الله تعالي فرجه الشريف- پيش آيد و اعمال شايسته ما، اين اتصال روحي با امام را از بين برده و سبب دور شدن ما از آن وجود مقدس ميگردد.
در تشرف علي بن ابراهيم بن مهزيار، امام زمان -عجل الله تعالي فرجه الشريف- همين نكته را باز تذكر نمودهاند كه پسر مهزيار نقل ميكند كه پس از توسلات عديدهاي، در يك سفر در جستجوي آن وجود مقدس به مكه مشرف ميشود، شبي در مسجدالحرام مقابل درب كعبه شخص وارستهاي را ميبيند كه پس از سلام و معرفي خود، به اينكه از سوي حضرت مأمور بردن پسر مهزيار به جهت پابوسي حضرت بقيه الله -عجل الله تعالي فرجه الشريف- است، از پسر مهزيار ميپرسد: چه چيزي را طلب ميكني اي ابالحسن؟
گفتم: امامي كه محجوب و مخفي از عالم است.
گفت: او از شما پوشيده و مخفي نيست و لكن اعمال بد شما او را از شما پوشانده و مخفي ساخته است.
وقتي آن شخص پس از مقدماتي، عتي بن مهزيار را خدمت حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالي فرجه الشريف- ميبرد حضرت در قسمتي از سخنانشان خطابه به او ميفرمايد: اي ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه چيز آمدنت را نزد ما تأخير انداخت؟
پسر مهزيار در جواب ميگويد: اي آقاي من تا الان كسي را نيافته بودم كه مرا راهنمايي كند.
حضرت فرمودند: كسي را نيافتي كه راهنمائيت كند؟!
آنگاه با انگشتان مباركشان بر روي زمين فشار دادند و سپس فرمودند: و لكن شما اموالتان را زياد نموديد، ضعفاء مؤمنين را دچار حيرت ساختيد و بين خود قطع رحم نموديد پس الان براي شما چه عذري مانده است؟[2]
پس مهمترين عامل،كه موجب ايجاد انس با مولايمان امام زمان -عجل الله تعالي فرجه الشريف- و از بين رفتن موانع بهرهمندي از فيض حضور آن حضرت ميگرددتقوا،پرهيزكاري و ترك محرمات و انجام واجبات الهي است.
امر دوّم براي نزديك شدن به محضر مبارك امام زمان -عجل الله تعالي فرجه الشريف- عشق به آن حضرت و ايجاد محبت در خود نسبت به آن مقام مقدس ميباشد. در حديث گرانبهايي كه در مورد رابطه قلبي بين امام معصوم و شيعه، مضامين زيبايي در آن نقل گرديده است، راوي سؤال ميكند: «آيا شما براي من دعا مينماييد؟ امام رضا-عليه السلام- ميفرمايد: آيا تو غير از اين را گمان ميكني؟ راوي جواب ميگويد: خير و سپس حضرت ميفرمايد:
اگر خواستي كه دريابي كه مقام محبت من با تو و اهتمام داشتن من در امر تو چقدر است، پس به قلب خود نظر كن و ببين كه در قلبت و در كارهايت چقدر به من محبت داري و به فكر من هستي؟»[3]
اين يك قاعده كلي است كه هر قدر شما به شخصي نزديك باشيد و او را دوست داشته باشيد او هم شما را به همان مقدار دوست خواهد داشت لذا امام در حديث ميفرمايند كه به خود نظر كن و آنگاه درجه محبت خويش را نسبت به ما بسنج. پس بدان به همان مقداري كه تو به ياد ما هستي ما هم به ياد تو هستيم.
گاهي ميشود محّب و عاشق، از يك دوستي عادي گام فراتر ميگذارد به گونهاي كه محبوب و معشوق را بيش از خود دوست دارد و او را با همه دنيا عوض نميكند و حاضر است جان را فدايش كند و اوامرش را بي چون و چرا، اجرا كند در اين صورت مقام محبت و مودت به آخرين درجه خود ميرسد كه شايد قابل وصف نباشد، وقتي چنين حالت و رابطهاي بين عاشق و معشوق پديد آمد، هيچ چيز نميتواند مانع اتصال گردد و هيچ سدي نميتواند در برابر عاشق بايستد. از آن طرف هم وقتي محبوب اين حالت محب را مشاهده ميكند در لطف و مهرورزيدن نسبت به محب كوتاهي نميكند او را در سراي خويش ميهمان مينمايد و پذيرايي و ميهماننوازي از او را به حد اعلي ميرساند از او ميخواهد كه در كنارش براي هميشه بماند تا اين حالت محبت و دوستي از بين نرود.
اگر اين حالت علاقه با نهايت درجهاش در قلب و روح انسان پديد آمد كه امام و آقا و مولاي خود را بيش از خويش بخواهد و حاضر باشد كه جان در راه او دهد و موانع دنيايي نتواند در مقابلش بايستد، البتّه از طرف آن حضرت عناياتي كه نميتوان مثل و مانند آن عنايات و محبتها را در دنيا يافت، به او خواهد شد.
اگر دل از علائق كنده باشي به منزل بار خود افكنده باشي
البتّه وسائل و راههاي ديگري هم وجود دارد كه ميتواند موجب قرب و نزديك شدن به آن حضرت گردد كه به مهمترين آنها اشاره ميگردد:
1. معرفت و شناخت در حد امكان، از آن چهارده نور تابناك خصوصاً حضرت بقيه الله -عجل الله تعالي فرجه الشريف- .
2. به ياد آن حضرت بودن در همه اوقات.
3. انتشار دادن نام و ياد آن حضرت در بين مردم.
4. عظيم شمردن نام آن وجود مقدس.
5. گريه و ناله در دوري از آن امام و حزن و اندوه در غربت او.
6. دعا براي تعجيل فرج در هر صبح و شام در اوقات اذان كه در توقيع شريف فرمودند: و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم «براي تعجيل ظهور زياد دعا نماييد كه همانا آن(دعا كردن) موجب گشايش در امور و رهايي شما است.»[4]
7. هديه نمودن ثواب عبادات به آن حضرت .
8. قرائت قرآن و عمل به آن و هديه ختم قرآن به آن وجود مقدس و مبارك.
9. توجه به خواندن زيارت عاشورا و زيارت جامعه كبيره و نماز شب كه همانا استمرار بر آنها،آثاري بس شگفتانگيز دارد.
10. زيارت نمودن آن حضرت به ادعيهاي كه در خصوص آن بزرگوار وارد گرديده است.
11. انفاق مال در راه و صدقه دادن براي سلامتي و تعجيل در ظهور آن حضرت.
12. عزاداري و گريه در مصيبت جد بزرگوارش امام حسين ـ عليه السّلام ـ و عمهاش زينب-عليها السلام-.
13. دوست داشتن خوبان و شيعيان مخلص و محبان واقعي آن حضرت و احترام گذاشتن به آنها.
14. ياري رساندن به شيعيان آن حضرت و رفع مشكلات دوستان آن بزرگوار.
ازخداوند متعال ميخواهيم توفيق درك انس و محبت مولايمان امام زمان -عجل الله تعالي فرجه الشريف- و نيز زيارت آن حضرت را به ما آن عنايت فرمايد و ما را از سربازان و ياوران مخلص آن حضرت مقرر گرداند
«آمين يا رب العالمين»
پي نوشت:
[1] . مستدرك وسائلالشيعه ج 11، ص 258.
[2] . دلائل الامامه، ص 296 محمد بن جرير طبري.
[3] . اصول كافي، ج 2، ص 652.
[4] . بحارالانوار، 52 ص، غيبه الطوسي ص 290.
پاداش منتظران
خوشاحال آنانكه چشم به راه خوبيها نشستهاند! چه بزرگ است پاداش آنان كه به انتظار موعود جهاني روزگار ميگذرانند و چه شكوهمند است رتبه و مقام آنان كه منتظر حقيقي قائم آل محمّدصلي الله عليه وآله هستند!
بسيار بجاست كه در فضيلت و رتبه بينظير جرعه نوشان جام انتظار سخن بگوييم و نمونههايي از كلمات پيشوايان دين را بياوريم.
امام صادقعليه السلام فرمودند:
خوشا به حال شيعيان قائم ما (اهل بيت)، آنها كه در دوران غيبت او، ظهورش را انتظار دارند و در ايام ظهورش سر به فرمان او ميآورند. آنها دوستان خدايند كه هيچ ترس و اندوهي براي ايشان نخواهد بود.(1).
و چه افتخاري از اين برتر كه مدال دوستي پروردگار را بر سينه دارند. و چرا بايد گرفتار غم و اندوه شوند و حال آنكه زندگي و مرگ آنها ارزشي گران پيدا كرده است.
امام سجادعليه السلام فرمودند: كسي كه در زمان غيبت قائم ما بر ولايت ما استوار باشد خداوند پاداش هزار شهيد از شهداي جنگ بدر و احد را به او خواهد داد. (2).
آري آنان كه در دوران غيبت بر ولايت امام زمان خود باقي بمانند و عهد و پيمان خود با آن بزرگوار را استوار دارند مانند رزمندگاني هستند كه در ركاب پيامبر به نبرد با دشمنان خدا پرداخته و در آن صحنه به خون خود غلطيدهاند!
منتظراني كه جان بر كف به انتظار ياري فرزند رسول خداصلي الله عليه وآله ايستادهاند از هم اكنون در خيمه جنگ و در كنار امير جبهه حق هستند.
امام صادقعليه السلام فرمودند:
اگر كسي از شما ( شيعيان ) بميرد در حالي كه منتظر امر (فرجِ امام مهديعليه السلام) باشد همانند كسي است كه در كنار قائمعليه السلام و در خيمهاش بوده است! سپس اندكي درنگ كرد و فرمود: نه بلكه مانند كسي است كه در كنار حضرت جنگيده و شمشير زده است! سپس فرمود: نه به خدا قسم؛ بلكه مثل كسي است كه در كنار رسول خداصلي الله عليه وآله به شهادت رسيده باشد(3).
اين گروه همان جماعتي هستند كه قرنها پيش، پيامبر بزرگ خدا آنها را برادران و رفقاء خود خوانده است و دوستي و مودّت قلبي خود را نسبت به ايشان اعلام كرده است.
امام باقرعليه السلام فرمود:
روزي پيامبر در حضور گروهي از اصحاب خود فرمود: خدايا برادران مرا به من نشان ده! و اين جمله را دو بار فرمود: اصحاب حضرت گفتند: اي رسول خدا آيا ما برادران تو نيستيم؟!
فرمود: خير، شما اصحاب من هستيد و برادران من قومي هستند در آخرالزمان؛ كه به من ايمان ميآورند و حال آنكه هرگز مرا نديدهاند! خداوند آنها را به اسم خود و پدرانشان به من معرفي كرده است... استواري هر يك از ايشان در دين خود از كندن خارهاي گون در شب تاريك و به دست گرفتن آتش گداخته، سختتر است. آنها مشعلهاي هدايت هستند كه خداوند آنها را از فتنههاي تيره و تار نجات ميبخشد. (4).
و پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله فرمودند: خوشا حال كسي كه قائم اهل بيت مرا درك كند و حال آنكه پيش از قيامش به او اقتدا كرده باشد. با دوستان او دوستي و از دشمنان او بيزاري جسته باشد و امامان پيش از او را نيز دوست داشته باشد. آنها رفقاي من و صاحبان دوستي و مودت من و گراميترين امت من نزد من هستند. (5).
و اينان كه به چنين مقام و رتبهاي نزد پيامبر دست يافتهاند به شرف خطاب حضرت دوست مشرف ميشوند! آن هم ندايي كه مملوّ از محبّت و عشق است و حكايت از نهايت تقرّب و نزديكي آنها به محضر حضرت حق دارد.
امام باقرعليه السلام فرمودند:
روزگاري بر مردم ميآيد كه امامشان غايب خواهد بود پس خوشا حال آنان كه در آن زمان بر امر (ولايت) ما استوار بمانند. به راستي كه كمترين پاداش آنها اين است كه حضرت پروردگار آنها را ندا ميدهد كه: اي بندگان من، به سرّ من (و امام غايب) ايمان آورديد و او را تصديق كرديد پس شما را بشارت باد به پاداش نيكوي من، شما به حقيقت بندگان من هستيد. اعمال شما را ميپذيرم و از خطاهاي شما ميگذرم و به (بركت) شما باران را بر بندگانم نازل ميكنم و بلا را از ايشان ميگردانم و اگر شما (در ميان مردم) نبوديد حتماً عذاب خود را (بر مردم گنهكار) ميفرستادم. (6).
ولي به راستي چه چيز منتظران را آرام ميكند و انتظار آنها را پايان ميدهد؟ چه چيز روشني چشم ايشان است و دل بي قرار آنها را قرار و آرام ميبخشد؟ آيا آنان كه عمري به جادّه انتظار چشم دوختهاند و در همين مسير با همه سختيهايش راه پيمودهاند تا به دشت سر سبز موعود منتظر پاي گذارند به پاداشي كمتر از همنشيني با محبوب و معشوق خود راضي ميشوند؟! و چه فرجامي از اين زيباتر و چه لحظهاي از اين باشكوهتر!
امام كاظمعليه السلام فرمودند:
خوشا حال شيعيان ما، آنان كه در زمان غيبت قائم ما به ريسمان دوستي ما، چنگ زنند و بر دوستي، و بيزاري از دشمنانمان استوار بمانند. آنها از ما هستند و ما از آنها. آنها به پيشوايي ما راضي شدند (و امامت ما را پذيرفتند) و ما نيز به شيعه بودن آنها راضي و خشنود شديم. خوشا حال ايشان!! به خدا قسم اينان در قيامت با ما و در رتبه و درجه ما خواهند بود. (7).
1- كمالالدين، ج 2، باب 33، ح 54، ص 39
2- همان، باب 31، ح 6، ص 592
3- بحارالانوار، ج 52، ص 126
4- همان، ص 123
5- كمالالدين، ج 1، باب 25، ح 2، ص 535
6- همان، باب 32، ح 15، ص 602
7- كمالالدين، ج 2، باب 34، ح 5، ص 43
بشارت ظهور
1 ) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «باسك»
در كتاب «باسك» كه از كتب مقدّسه آسمانى هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولى عصر(عليه السلام) چنين آمده است.
(دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلى در آخر الزمان، كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد، و حق و راستى با او باشد، و آنچه در دريا و زمين ها و كوه ها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از آسمان ها و زمين و آنچه باشد خبر دهد، و از او بزرگتر كسى به دنيا نيايد).
2 ) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «پاتيكل»
در كتاب «پاتيكل» كه از كتب مقدّسه هنديان مى باشد و صاحب اين كتاب از اعاظم هند است و به گمان پيروانش، صاحب كتاب آسمانى است، بشارت ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) چنين آمده است:
(چون مدّت روز تمام شود، دنياى كهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملك تازه پيدا شود از فرزندان دو پيشواى بزرگ جهان كه يكى «ناموس آخر الزمان» و ديگرى «صديق اكبر(.
يعنى وصى بزرگتر وى كه «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملك تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خليفه «رام» باشد، و حكم براند، و او را معجزه بسيار باشد. هر كه پناه به او برد و دين پدران او اختيار كند، سرخ روى باشد در نزد رام.
و دولت او بسيار كشيده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اكبر» زياده باشد، و آخر دنيا به او تمام شود. و از ساحل درياى محيط و جزاير سرانديب و قبر بابا آدم(عليه السلام) و از جبال القمر تا شمال هيكل زهره، تا سيف البحر و اقيانوس را مسخر گرداند، و بتخانه «سومنات» را خراب كند. و «جگرنات» بفرمان او به سخن آيد و به خاك افتد، پس آن را بشكند و به درياى اعظم اندازد، و هر بتى كه در هر جا باشد بشكند».
از آنجا كه در اين بشارت، الفاظ و تعابيرى به كار رفته است كه امكان دارد براى بعضى از خوانندگان نا مفهوم باشد بعضى از آنها را جهت روشن تر شدن مطلب توضيح مى دهيم:
1 ـ مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهى، پيامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله وسلم) است.
2 ـ پشن، نام هندى حضرت على بن ابى طالب(عليه السلام) است.
3 ـ صاحب ملك تازه، آخرين حجّت خداوند حضرت ولى عصر(عليه السلام) است و راهنما، نام مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) است كه بزرگترين نماينده راهنمايان الهى و نام مقدّس وى نيز، هادى و مهدى و قائم به حق است.
4 ـ كلمه «رام» به لغت «سانسكريتى» نام اقدس حضرت احديت (خدا) است.
5 ـ اين جمله «هر كه به او پناه برد، و دين پدران او اختيار كند، در نزد رام، سرخ روى باشد» صريح است در اين كه، حضرت مهدى(عليه السلام) جهانيان را به دين اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت مى كند.
6 ـ سومنات ـ بنا به نوشته علاّمه دهخدا، در كتاب لغت نامه بتخانه اى بوده است در «گجرات». و گويند: سلطان محمود غزنوى آن را خراب كرد، و «منات» را كه از بتهاى مشهور است و در آن بتخانه بود، شكست. و گويند: اين لغت هندوى است كه مفرّس شده و آن نام بتى بود، و معنى تركيبى آن «سوم، نات» است: نمونه قمر، زيرا «سوم» به لغت هندوى قمر را گويند، و نات، تعظيم است. براى اطلاع بيشتر به لغت نامه دهخدا، ماده «سومنات» مراجعه فرماييد.
7 ـ و اما «جگرنات» به لغت سانسكريتى، نام بتى است كه هندوها آن را مظهر خدا مى دانند.
رزمندگان خراساني، ياوران موعود (عج الله تعالي فرجه)
در شماره ي قبل پيرامون گروهي از ياوران حضرت مهدي(عج) به نام " اصحاب " صحبت كرديم ، در اين شماره به ادامه بحث پيرامون گروه ديگري از ياران به نام " گروه انصار" ، كه مجموعه اي از ياوران حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه مي باشند كه پس از ظهور به حمايت حضرت مي شتابند ، صحبت مي كنيم .
گروه انصار چه كساني ميباشند؟
اين گروه عبارتند از مجموعه ياوراني كه پس از ظهور به حمايت از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ميشتابند و به سپاه آن حضرت ملحق ميشوند. اين عده، شامل همه افرادي ميشود كه با آغاز قيام حضرت، دسته دسته براي ياري ايشان به پا ميخيزند، و دعوت امام عليه السلام را لبيك ميگويند.
اين گروه، شامل سه دسته از نيروهايي هستند كه به تدريج به سپاه حضرت ميپيوندند :
دسته اول
كساني هستند كه در آغاز ظهور و اعلام خبر قيام حضرت در مكه، خود را به امام عليه السلام ميرسانند و با ايشان بيعت ميكنند. حضرت، پس از حضور و اعلام بيعت آنان، به قيام ميپردازد و از مكه به سوي مدينه حركت ميكند.
دسته دوم
خيل عظيمي از مؤمنان و مشتاقاني هستند كه با آغاز قيام حضرت، در ميانه راه به سپاه امام مهدي عليه السلام ميپيوندند و در ركاب او با دشمنان خدا ميجنگند.
دسته سوم
نيروها و سپاهيانياند كه پس از قيام حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، از جاهاي دور و نزديك با هدف مقابله با لشكريان سفياني و حمايت و پشتيباني از حضرت مهدي عليه السلام، به سوي او ميشتابند و به سپاه حضرت ميپيوندند.
گروه انصار
مراد از انصار ـ چنان كه اشاره شد ـ مجموعه نيروهايياند كه در آستانه ظهور يا همزمان با ظهور امام مهدي عليه السلام از مناطق مختلف قيام ميكنند و براي ياري حضرت و مقابله با دشمنان ايشان، به پا ميخيزند. اين نيروها، بعضاً داراي سازماندهي ويژهاي هستند كه با انسجام خاص و تحت مديريت افراد خاصي رهبري ميشوند. اكنون به مهمترين اين نيروها اشاره ميكنيم :
رزمندگان خراسان
بر اساس روايات، از نيروهايي كه هنگام ظهور، به حمايت از قيام حضرت به پا ميخيزند، سپاهيان خراسانند كه از ايران سازماندهي ميشوند. سپاه اهالي خراسان كه در روايات ناظر به ايران آن زمان است و تا مناطق ماوراءالنهر را شامل ميشود، پس از ظهور حضرت مهدي عليه السلام با پرچمهاي سياه، به فرماندهي سيد خراسان براي بيعت و ياري امام مهدي عليه السلام حركت ميكنند.
اين، هنگامي است كه امام عصر عليه السلام از مدينه به سوي كوفه حركت كرده است. سپاه خراساني، ميان راه به حضرت مهدي عليه السلام ميپيوندند و تحت فرمان حضرت، براي جنگ با سفياني راهي كوفه ميشوند.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرموده است :هنگامي كه مشاهده كرديد پرچمهاي سياه از سوي خراسان ميآيند، با هر وسيله ممكن به سوي آنها بشتابيد؛ هر چند مجبور باشيد براي اين كار روي برف و يخ سينه خيز برويد؛ چرا كه خليفة الله مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ميان آن پرچمها حضور دارد. (مجلسي، ج 51، ص 82)).
سپاه شعيب بن صالح
از قيامهايي كه در آستانه ظهور به وقوع ميپيوندد، قيامي است كه با فرماندهي چهره شاخصي به نام شعيب بن صالح براي مقابله با دشمنان امام مهدي عليه السلام و حمايت از حضرت صورت ميگيرد.
مجاهد مردان يمني
نهضت يمنيها به فرماندهي شخصي كه در روايات از وي با عنوان «يماني» نام برده شده، يكي از رخدادهاي مهم و تأثيرگذار هنگام ظهور است. اين نهضت ـ كه در روايات، يكي از نشانهها و علائم حتمي ظهور ياد شده، بيش از همه مورد ستايش و تأكيد قرار گرفته است.
مسأله قيام يماني در آستانه ظهور حضرت مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف از نظر منبع شناسي، در منابع روايي شيعي منعكس شده و در منابع اهل سنت، رواياتي چند به صورت ناسازگار وجود دارد.
روايات موجود در منابع شيعي، وي را از جهات مختلفي توصيف كرده است.اين روايات، اصل قيام يماني را در هنگامي ظهور حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف، يك امر قطعي و مسلم ميداند و تعداد اين روايات نيز در حد استفاضه نقل شده است.
غير از آنچه اشاره شد، گروههاي ديگري نيز هستند كه هنگام ظهور، براي ياري امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، از مناطق مختلف قيام ميكنند و به لشكريان پيروز حضرت ميپيوندند. اين نيروها، از مناطق مختلفي مثل كوفه، شام، مصر و… به سوي حضرت به پا ميخيزند.
در برخي روايات از اين نيروها و مجموعهها، با عناويني همچون : «ابدال»، «نجبا» و «عصائب» ياد شده است. (مجلسي، ج 51 )
آنچه اشاره شد، صرفاً نمونههايي از قيام عدالتخواهانهاي بود كه بر اساس روايات در هنگامه ظهور براي حمايت از قيام حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف رخ ميدهند. البته اين به معناي انحصار ياوران مهدي عليه السلام در هنگام ظهور در موارد ذكر شده نميباشد.
فلسفه دعا براي فرج
شايد اين سؤال براي شما هم پيش آمده باشد كه امام مهدي عجلاللهتعاليفرجهالشريف كه وسيله رسيدن بركات به مخلوقات است، چه نيازي به دعاي مردم دارد؟ نوشتار حاضر بدين سوال پاسخ مي دهد.
براي پاسخ به اين سؤال چند وجه را بايد در نظر گرفت؛ اول اينكه دعاي ما براي آن حضرت، از باب هديه شخص حقير فقيري به رادمرد بزرگواري است كه نشان نياز اين شخص فقير به بخشش آن بزرگوار ميباشد. وجه ديگر اينكه آنچه از روايات به دست ميآيد، اين است كه زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف از امور بدائي است؛ يعني امكان پيش و پس افتادن آن وجود دارد. بنابراين شايد جلو افتادن اين امر، به جديت و اهتمام اهل ايمان در دعا كردن براي تعجيل فرج آن حضرت مشروط باشد. در حديثي از امام صادق عليهالسلام چنين آمده است: « خداوند به ابراهيم عليهالسلام وحي فرستاد كه به رأيش فرزندي متولد خواهد شد. آن جناب اين خبر را به ساره داد. ساره گفت: آيا من فرزندي به دنيا خواهم آورد، در حالي كه پيرزنم؟ پس خداوند به ابراهيم عليهالسلام وحي فرستاد كه او (ساره) فرزنددار ميشود و فرزندانش چهارصد سال عذاب خواهند شد به خاطر اينكه سخن مرا رد كرد. وقتي عذاب و سختي بر بنياسرائيل طول كشيد، به درگاه خداوند چهل روز گريه و ناله كردند؛ پس خداوند به موسي و هارون عليهماالسلام وحي فرستاد كه بنياسرائيل را خلاص كنند و از صد و هفتاد سال صرف نظر كرد. پس شما نيز اگر اين كار را بكنيد خداوند از ما فرج ميكند، ولي اگر چنين نباشيد اين امر تا آخرين حد خواهد رسيد».1
وجه ديگر اين قضيه اين است كه امامان عليهم السلام ـ به مقتضاي وضع انساني خود ـ به بيماريها و غمها و اندوههايي دچار ميشوند كه وسايلي براي دفع آنها وجود دارد و برخي از آن وسايل از اهل ايمان ساخته است. از مهمترين وسايل دفع بلا و گرفتاري، جديت و اهتمام در دعا كردن و از خدا خواستن است؛ چنانكه در روايتي آمده است: «به درستي كه دعا قضا را برميگرداند و پيچيدگي آن را باز ميكند؛ چنانكه رشته نخ واتاب شود با اينكه به سختي تابيده شده باشد».2
در روايتي ديگري كه از امام باقر عليهالسلام نقل شده كه به زراره چنين فرمود: «آيا تو را راهنمايي نكنم به چيزي كه رسول الله صلي الله عليه و آله در آن استثنايي نزده است؟ زراره عرض كرد: چرا. فرمود: دعا كه قضاي پيچيده سخت را برميگرداند».3
بنابراين هرگاه مؤمن، ابتلاي مولاي خودش را ـ كه از جانش عزيزتر است ـ احتمال دهد كه امام او به يكي از امور ياد شده دچار گرديده، كوشش و جديت خواهد كرد كه به وسيله دعا، آن را از او دور گرداند، همان طور كه وسايل از او دفاع مينمايد.
در دعايي كه توسط جناب عثمان بن سعيد عمري روايت شده چنين ميخوانيم: «پروردگارا مرا بدان (امر غيبت آن حضرت) صبر و تحمل ده تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداختهاي، جلو بيفتد و آنچه را تعجيل بخواهي، من به تأخيرش مايل نباشم؛ و هرچه تو در پرده قراردادهاي، افشايش را نطلبم؛ و در آنچه نهان ساختهاي كاوش ننمايم و در تدبير امور جهان با تو (كه همه مصالح را ميداني) به نزاع نپردازم؛ و نگويم كه چرا و چگونه و به چه جهت ولي امر غائب آشكار نميشود و ظهور نميكند، در حالي كه زمين پر از ستم گرديده است؟! ...»
وجه ديگر اين است كه ما هدف ارزندهاي در زندگي داريم كه موانعي نيز راه رسيدن به آن را سد كرده است؛ بنابراين بايد در دفع و رفع آن موانع بكوشيم و چون تأخير ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به سبب موانعي است كه از سوي ما و اعمال و گفتار ما سرچشمه گرفته است، بر ما واجب ميباشد كه از خداوند متعال برطرف كردن آن موانع را بخواهيم. پس دعا كردن براي تعجيل فرج امام عجل الله تعالي فرجه الشريف ، در حقيقت دعا براي خودمان و سودمند به حالمان ميباشد؛ هم چنانكه در توقيعي از آن حضرت آمده است: «و بسيار دعا كنيد براي تعجيل فرج، كه آن فرج شما است».4 اين بيان حضرت، نشان بينيازي آن امام همام از دعاهاي ما ميباشد.
همچنين بايد توجه داشت كه فضل و لطف و رحمت الهي، حد و مرزي ندارد و در وجود امام عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز كمبود و نقصاني كه مانع پذيرش فيض الهي باشد، نيست؛ از اين رو هيچ مانعي ندارد كه با دعاي مؤمنين براي مولايشان، عنايت و لطف مخصوصي به حضرت برسد.
امامان عليهم السلام وسيله و واسطه رسيدن فيض به بندگان، علت غائي و هدف از آفرينش مخلوقات هستند و فيض خداوند به وسيله ايشان به مخلوقات برسد، اما در عين حال از لوازم و ويژگيهاي بشري نيز برخوردار ميباشند و براي زندگي ظاهري خود به آنچه از زمين ميرويد، نيازمند هستند؛ همانطور كه ساير مردم محتاج هستند. نتيجه و ثمر درود فرستادن مؤمنين بر پيامبر و آل پيامبر صلي الله عليه و آله، هم به خود درود فرستادگان برميگردد و هم به كساني كه بر آنها درود فرستاده شده، نه از اين جهت كه به صلوات و درود فرستادن مؤمنين احتياجي باشد؛ بلكه از اين جهت كه آنها ـ پيامبر و آل پيامبر صلي الله عليه و آله ـ قابليت و شايستگي دارند؛ زيرا خداوند بلند مرتبه فيوضاتي كه حد و نهايت ندارد، به ايشان ارزاني داشته است؛ چرا كه هميشگي و استمرار اين فيوضات، از لوازم قدرت كامل و تمام و همگاني و هميشگي خداوند ميباشد.
ممكن است اين ذهنيت به وجود آيد كه ميان فرمان به دعا براي تعجيل فرج و ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و احاديثي كه از تعجيل در ظهور نهي كرده است، تناقض وجود دارد. بايد در نظر داشت كه آن شتابي كه از آن نهي شده است، سه نوع ميباشد:
1. شتابي كه موجب يأس و نااميدي از ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف شود؛ زيرا آدمي به خاطر كم صبري و ناشكيبايي چنين تصور ميكند كه اگر ظهور شدني بود، هم اكنون واقع ميشد و به تأخير افتادن آن، آدمي را به سوي انكار امام عجل الله تعالي فرجه الشريف سوق ميدهد.
نتيجه و ثمر درود فرستادن مؤمنين بر پيامبر و آل پيامبر صلي الله عليه و آله، هم به خود درود فرستادگان برميگردد و هم به كساني كه بر آنها درود فرستاده شده، نه از اين جهت كه به صلوات و درود فرستادن مؤمنين احتياجي باشد؛ بلكه از اين جهت كه آنها ـ پيامبر و آل پيامبر صلي الله عليه و آله ـ قابليت و شايستگي دارند؛ زيرا خداوند بلند مرتبه فيوضاتي كه حد و نهايت ندارد، به ايشان ارزاني داشته است؛ چرا كه هميشگي و استمرار اين فيوضات، از لوازم قدرت كامل و تمام و همگاني و هميشگي خداوند ميباشد
2. شتابي كه با تسليم فرمان خدا شدن و رضا داشتن به قضا و حكم خدا منافات داشته باشد. در اين نوع درخواست شتاب براي ظهور، اگر ظهور به عقب افتد، فرد به سوي انكار حكمت آفريدگار بلند مرتبه كشيده ميشود. از اين رو در دعايي كه توسط جناب عثمان بن سعيد عمري روايت شده چنين ميخوانيم: «پروردگارا مرا بدان (امر غيبت آن حضرت) صبر و تحمل ده تا دوست ندارم آنچه به تأخير انداختهاي، جلو بيفتد و آنچه را تعجيل بخواهي، من به تأخيرش مايل نباشم؛ و هرچه تو در پرده قراردادهاي، افشايش را نطلبم؛ و در آنچه نهان ساختهاي كاوش ننمايم و در تدبير امور جهان با تو (كه همه مصالح را ميداني) به نزاع نپردازم؛ و نگويم كه چرا و چگونه و به چه جهت ولي امر غائب آشكار نميشود و ظهور نميكند، در حالي كه زمين پر از ستم گرديده است؟! ...».5 آنچه از اين نوع احاديث به دست ميآيد، اين است كه زمان فرج و ظهور از اموري است كه ممكن است مورد «بداء» واقع گردد؛ بنابراين وقتي انسان دلباخته امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف نزديك شدن وقت ديدار و ظهور آن حضرت را ممكن بداند كه با كوشش و اهتمام در دعا كردن براي اين مقصود تحقق پذير است، تمام تلاش و جديت خود را در اين راه مبذول خواهد داشت و اين كار هيچگونه منافاتي با تسليم بودن به آنچه در علم الهي تقدير شده، ندارد. اگر قرار باشد وقت معين ظهور را كه قضاي غيرقابل تغيير و تبديل الهي بر آن تعلق گرفته است، بداند، ديگر جايي براي دعا كردن نميماند و بايد به امر پروردگار تسليم شد.
3. شتاب و عجلهاي كه سبب پيروي از گمراهان و گمراهكنندگان و شياطين بدعتگذار شود كه پيش از ظاهر شدن علامتهاي حتمي كه از پيشوايان معصوم عليهم السلام روايت شده است، به فريب دادن افراد اقدام مينمايند.
بنابراين عجله كردن بر دو قسم است: ممدوح و مذموم؛ عجله مذموم، آن است كه آدمي خواستار انجام گرفتن چيزي، پيش از رسيدن وقت آن باشد كه عقلاً و نقلاً زشت و بد است و عجله ممدوح، آن است كه شخص در اولين فرصت ممكن، تحقق يافتن امري را بخواهد.
ظلم، زمينه ساز ظهور نيست
در برخي از روايتهايي كه درباره ظهور امام مهدي عجلالله تعاليفرجهالشريف آمده است، چنين نقل شده است كه: «امام مهدي عجلالله تعاليفرجهالشريف جهان را از عدل و داد پرمي كند، همچنان كه از ظلم و جور پر شده بود». با توجه به اين حديث ممكن است اين سؤال پيش آيد كه اگر ما براي از بين بردن ستم و مقابله با ستمكاران اقدام كنيم، ظهور را به تأخير انداختهايم؟ نوشتار حاضر در صدد است تا بدين پرسش پاسخ دهد.
در منابع و مصادر شيعه و سني، روايتهاي فراواني بدين مضمون نقل شده است؛1 از جمله در روايتي كه از طريق اهل سنت از پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله نقل شده، چنين آمده است: « شما را به مهدي بشارت ميدهم. او در زماني كه مردم گرفتار اختلاف، درگيري و آشوبها هستند، در امت من برانگيخته ميشود و جهان را از عدالت و برابري پر ميسازد، همچنان كه از ستم پر شده بود».2 در روايتي از امام محمد باقر عليه السلام نيز آمده است: «پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: امامان پس از من دوازده نفر به تعداد نقباي بني اسرائيل هستند. نه نفر از آنها از نسل حسين ـ درود خدا بر او باد ـ هستند و نهمين آنها قائم ايشان است. او در آخرالزمان به پا ميخيزد و زمين را از عدل پر ميسازد، پس از آنكه از ستم و بي عدالتي پر شده بود».3
براي پاسخ به اين سؤال، اول بايد بدانيم معناي جمله «پر شدن جهان از ستم» چيست؟ آيا منظور اين است كه جهان به گونهاي از ستم و تجاوز لبريز شده است كه ديگر اثري از عدل و داد، عدالت خواهي و انسانهاي صالح ـ هرچند ناچيز ـ در آن باقي نمانده يا اينكه ستم و بيداد در جهان فراوان شده و بر عدل و داد غلبه يافته است؟ با توجه به آنچه كه تعبير عرف از اين كلمه است، برداشت دوم، صحيحتر است؛ يعني «پر شدن جهان از ظلم» به اين معنا نيست كه مردم به گونهاي ظالم و نابكار ميشوند كه ديگر هيچ انسان شايستهاي باقي نمانده باشد؛ بلكه به معناي «بسياري» و «فراواني» ظلم و جور در جهان است.
اكنون بايد به اين پرسش پاسخ داد كه آيا اين روايات در پي بيان تكليف و وظيفه ما در عصر غيبت هستند يا فقط بيان كننده ويژگيهاي عصر ظهور امام مهدي عجلالله تعاليفرجهالشريف و آثار ظهور ايشان هستند؟
اينگونه روايات فقط جنبه توصيفي دارند و تكليف و وظيفه مردم در عصر غيبت را بيان نكرده اند. آنچه از اين روايات به دست ميآيد، از سويي بيان كننده شرايط اجتماعي، سياسي و اقتصادي جهان، پيش از ظهور حضرت مهدي عجلالله تعاليفرجهالشريف و از سوي ديگر، حكايتگر گستردگي اصلاحاتي است كه پس از ظهور در جهان صورت ميگيرد. بنابراين ميتوان گفت با توجه به اين روايات، از سويي جهان پيش از ظهور در همه زمينهها گرفتار ستم و نابرابري و بي عدالتي در آن فراگير ميشود و از سوي ديگر، شرايط آن پس از ظهور به گونهاي تغيير ميكند كه به مدد اقدامات اساسي و زيربنايي امام مهدي عجلالله تعاليفرجهالشريف عدل و داد در همه جاي آن حاكم ميشود و همه روابط فردي و اجتماعي را در بر ميگيرد. با توجه به معناي اين گونه روايات، تكليف مردم در اين دوران را ميتوان اين گونه بيان داشت:
1. فقهاي شيعه همه بر اين موضوع اتفاق نظر دارند كه تمامي احكام و تكاليفي كه در شرع اسلام مقرر شده است، به جز مواردي نادر، در زمان غيبت پابرجاست و هيچ كدام از آنها تعطيل نميشود؛ بنابراين، همه مسلمانان وظيفه دارند تا زمان ظهور به همه وظايف و تكاليفي كه براي آنها مقرر شده است، عمل كنند؛ چه وظايف و تكاليف فردي و چه وظايف و تكاليف اجتماعي.
2. برخي احكام و اصول بنيادين اسلام كه در آموزههاي قرآني ريشه دارند، تكليف مردم را در برابر هرگونه ستم، تجاوز، بي عدالتي، فساد، تباهي و ناهنجاري، در همه زمانها و مكانها مشخص كردهاند. بر اساس اين احكام و اصول، هيچ مسلماني نميتواند در برابر امور ياد شده، بي اعتنا باشد يا خداي ناكرده به آنها تن دهد، تا چه رسد به اينكه بخواهد به آنها دامن زند. برخي از اين احكام و اصول بنيادين عبارتند از: تكليف فردي هر مسلمان به پرهيزكاري و ترك گناهان از يك سو4 و انجام اعمال شايسته از سوي ديگر5؛ ضرورت تعاون و همكاري در نيكوكاري و پرهيزكاري و حرمت همياري در گناه و تجاوز به حقوق ديگران 6؛ وجوب امر به معروف و نهي از منكر؛ تكليف هر مسلمان، به رعايت عدالت در مناسبات فردي و اجتماعي.7
3. پارهاي از روايات، به صراحت، وظيفه و تكليف مردم را در زمان غيبت و انتظار روشن كردهاند و آنها را به پرهيزكاري، در پيش گرفتن اخلاق نيكو8، انجام اعمالي كه موجب خشنودي امام عصر عجلالله تعاليفرجهالشريف ميشود و ترك اعمالي كه آن حضرت را آزرده خاطر ميسازد9، فرا خواندهاند. از اين روايات به خوبي استفاده ميشود كه هيچ مسلماني حق ندارد به بهانه زمينه سازي براي ظهور و تعجيل در فرج، به فساد و تباهي و ظلم و بي عدالتي تن در دهد يا به گسترش آنها در جامعه كمك كند؛ زيرا اين عمل به طور قطع با پرهيزكاري و اخلاق نيكو مغاير است و هرگز موجب خشنودي مصلح موعود عجلالله تعاليفرجهالشريف نخواهد شد.
امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در قرآن
قسمت دوم
اشاره:
در نوشتار گذشته، پاره اي از آيات مهدوي و وجوه دلالت اين آيات بر امامت حضرت ولي عصر(عج الله تعالي فرجه الشريف)را بر شمرديم، در مقال حاضر به تبيين آيات ديگري مهدوي خواهيم پرداخت.
آيه پنجم
امام باقر عليه السلام در تفسير اين آيه شريفه فرموده است: « عيسي پيش از روز رستاخيز به دنيا فرود ميآيد؛ پس پيروان هيچ ملتي، نه يهودي و نه غير يهودي، باقي نميماند مگر اينكه پيش از مرگشان، به او ايمان ميآوردند و عيسي در پشت سر مهدي نماز ميخواند».2
بسياري از دانشمندان بزرگ شيعه در تفسير اين آيه، از "شهر بن حوشب" روايت كردهاند كه گفت: «روزي حجاج به من گفت: آيهاي در كتاب خدا هست كه مرا ناتوان ساخته است. گفتم: اي امير! كدام آيه است؟ گفت: اين آيه كه ميگويد: « وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ». اين آيه به صراحت ميگويد: احدي از اهل كتاب نيست، جز اينكه پيش از مرگش به عيسي ايمان ميآورد، در صورتي كه من يهودي و نصراني را ميآورم و گردن ميزنم و چشم به دهان او ميدوزم و ميبينم كه ديده از جهان فرو ميبندد و لبهايش را حركت نميدهد و اعترافي نميكند.
گفتم: اي امير! معناي آيه آن طور نيست كه شما تصور كرده ايد. گفت: پس چگونه است؟ گفتم: پيش از آنكه قيامت برپا شود، عيسي به زمين باز ميگردد و در روي زمين هيچ يهودي و مسيحي و غيز از آنها باقي نميمانند، مگر اينكه به او ايمان ميآورند و او در پشت سر مهدي نماز ميخواند.
گفت: واي بر تو! اين معنا را از كجا آوردهاي؟
گفتم: آن را محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب به من فرموده است.
حجاج گفت: به خدا سوگند! آن را از چشمه زلال معرفت آوردهاي».3
آيه ششم
« وَ قاتِلُوهُمْ حَتّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ به ما يَعْمَلُونَ بَصيرٌ»؛ « و با آنها پيكار كنيد، تا فتنه [شرك و سلب آزادي] برچيده شود، و دين (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد و اگر آنها (از راه شرك و فساد بازگردند و از اعمال نادرست) خودداري كنند، (خداوند آنها را ميپذيرد) خدا به آنچه انجام ميدهند، بيناست».4
محمد بن مسلم ميگويد: در محضر امام باقر عليه السلام عرض كردم: تأويل قول خداي تعالي درباره اين آيه كه ميفرمايد: « وَ قاتِلُوهُمْ حَتّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ ... » چيست؟ امام فرمود: «تأويل اين آيه هنوز نيامده است و هنگامي كه تأويل آن بيايد، با مشركان پيكار خواهد شد تا وقتي كه يگانگي خداي تعالي را بپذيرند و شركي در روي زمين باقي نماند، و اين در زمان قيام قائم ما خواهد بود».5
در روايت ديگري آمده است كه حضرت فرمود: « ... تأويل اين آيه هنوز نيامده است. هنگامي كه قائم قيام كند، هر كس كه زمان او را درك كند، تأويل اين آيه را ميبيند كه هر كجا را كه تاريكي شب فرا گيرد، آيين محمد آنجا را فرا خواهد گرفت تا اينكه ديگر شركي در روي زمين باقي نباشد».6
« و با آنها پيكار كنيد، تا فتنه [شرك و سلب آزادي] برچيده شود، و دين (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد و اگر آنها (از راه شرك و فساد بازگردند و از اعمال نادرست) خودداري كنند، (خداوند آنها را ميپذيرد) خدا به آنچه انجام ميدهند، بيناست»
آيه هفتم
« هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛ « او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است، پيروز گرداند؛ هر چند مشركان خوش نداشته باشند».7
مقداد بن اسود ميگويد: از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه ميفرمود: « در روي زمين هيچ خانه خشتي و گلي و خيمه مويين نميماند، مگر اينكه خداوند آيين اسلام را در آن وارد ميكند، يا با عزّت و سربلندي يا با ذلّت و خواري، يا اينكه اسلام را ميپذيرند و خداوند آنها را سربلند ميگرداند و يا اينكه به ناچار در برابر اسلام سر تعظيم فرود ميآوردند».8
عمران بن ميثم، از غاية بن ربعي روايت ميكند كه امام علي عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ». سپس فرمود: آيا اين غلبه و پيروزي تحقق يافته است؟ گفتند: آري! امام فرمود: «نه، هرگز! سوگند به خدايي كه جان علي در قبضه قدرت اوست، اين غلبه و پيروزي محقق نميشود، مگر هنگامي كه هيچ آبادي در روي زمين باقي نماند جز اينكه هر صبح و شام در آن بانگ لا اله الا الله و محمدا! رسول الله بلند شود».9
به يقين تنها زماني كه احكام دين مبين اسلام در تمام جهان جاري و ساري شود، زمان شهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است؛ هم چنان كه امام باقر عليه السلام در تفسير اين آيه شريفه فرمود: «اين آيه مباركه به هنگام خروج مهدي آل محمد تحقق مييابد. ديگر احدي در روي زمين باقي نميماند، مگر اينكه به رسالت محمد اعتراف ميكند».10
ابوبصير نيز ميگويد: درباره تفسير اين آيه از امام صادق عليه السلام پرسيدم. امام در جواب فرمود: «به خدا قسم! هنوز موقع تأويل آن فرا نرسيده است». گفتم: قربانت گردم! چه وقت موقع آن فرا ميرسد؟
امام فرمود: «هنگامي كه قائم قيام كند، موقع تأويل اين آيه فرا ميرسد و چون قائم قيام كند، هر كافر و مشركي ظهور او را ناخوش دارد؛ زيرا اگر كافر يا مشرك در دل سنگي پنهان شود، آن سنگ صدا زند: اي مؤمن! كافر يا مشركي در دل من پنهان شده است، بيا و او را به قتل برسان! و خداوند او را بيرون ميآورد و ياران قائم او را به قتل ميرسانند».11
آيه هشتم
«بَقِيَّتُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ به حفيظ»؛ «آنچه خداوند براي شما باقي گذارده (از سرمايههاي حلال)، به رايتان بهتر است؛ اگر ايمان داشته باشيد! و من، پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ايمان) نيستم».12
امام باقر عليه السلام در تأويل و تفسير اين آيه شريفه فرموده است: «هنگامي كه مهدي ما ظاهر شود، به خانه كعبه تكيه ميدهد و 313 تن از ياران خاص او به دورش گرد ميآيند. اولين سخني كه بر زبان مباركش جاري ميشود اين آيه شريفه است: " بَقِيَّتُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ" سپس ميفرمايد: "من بقية الله، خليفة الله و حجة الله هستم بر شما". آنگاه احدي بر حضرت سلام نميكند، جز اينكه ميگويد: " السلام عليك يا بقية الله في الارض؛ سلام بر توي بازمانده خدا در روي زمين".
بعد از آن چون ياران ديگر حضرت كه يك گروه ده هزار نفري ميباشند به دور او گرد آمدند، يهودي و نصراني و كسي كه غير خداي تعالي را پرستش مينموده، باقي نميماند جز اينكه ايمان ميآورد و او را تصديق مينمايد و همه ملتها يكي ميشود، و آن هم ملت اسلام است؛ و پس از آن براي هر معبودي كه به جز خداي تعالي مورد پرستش بوده، آتشي از آسمان ميآيد و او را ميسوزاند».